42

شد ابر پاره پاره چشمک بزن ستاره

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

شد ابر پاره پاره چشمک بزن ستاره
ديدی که دارمت دوست کردی بمن اشاره
چشمک بزن ستاره ازمن مکن کناره
من خوابم و تو بيدار من بی خبر تو هوشيار
وقتی که راحتم من تو کار ميکنی کار
آن شکل گرد و ريزه تابنده باد بسيار
چشمک بزن ستاره از من مکن کناره
شد ابر پاره پاره چشمک بزن ستاره
در دور ناپديدی شب نالهء اميدی
در ابر های تيره چون نکتهء سپيدی
ديگر مرو پس ابر از من مگر چه ديدی
چشمک بزن ستاره از من مکن کناره
شد ابر پاره پاره چشمک بزن ستاره