42

خيال روی تو بر جان خسته ميگذرد

از کتاب: راگ هزره ، فصل حیدر سلیم ، بخش ،
حیدر سلیم

در دلم بود که هرگز به کسی دل ندهم
نا گهان روی تو ديدم و گرفتار شدم

خيال روی تو بر جان خسته ميگذرد
چو بوی گل که به مژگان بسته می گذرد

امید مهر و وفای تو بر دل مشتاق
چو اشک بر رخ من نانشسته میگذرد

خيال روی تو بر جان خسته ميگذرد
چو بوی گل که به مژگان بسته می گذرد

به چهره لرزش مویت چه خوش بود گویی
بنفشه از بر گل دسته دسته میگذرد

خيال روی تو بر جان خسته ميگذرد
چو بوی گل که به مژگان بسته می گذرد

متن کامل
خیال روی تو در جان خسته ميگذرد
چو بوی گل که به مژگان بسته میگذرد
امید مهر و وفای تو بر دل مشتاق
چو اشک بر رخ من نا نشسته می گذرد
به چهره لرزش مویت چه خوش بود گویی
بنفشه از بر گل دسته دسته میگذرد
بریده باد زبانم که فاش نتوان گفت
ز جور دوست چه بر جان خسته ميگذرد
نگاهدار دم دوستی که از من و تو
امید بسته و عهد گسسته میگذرد .