42

عجب صبری خدا دارد.

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم،
همان يک لحظه اول،
كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان،
جهان را با همه زيبائی و زشتی به روی يکدگر ويرانه ميکردم

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم

که ميديدم يکی عريان و لرزان،
ديگری پوشيده از صد جامه رنگين،
زمين و آسمان را،
واژگون مستانه می کردم

عجب صبري خدا دارد!
اگر من جاي او بودم

که در همسايه صدها گرسنه،
چند بزمی گرم عيش و نوش ميديدم،
نخستين نعره مستانه را خاموش آندم،
بر لب پيمانه می کردم

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم