42

من مست بهار حسنت

از کتاب: راگ هزره ، فصل حیدر سلیم ، بخش ،
حیدر سلیم

من مست بهار حسنت ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آیی

من امشب بخود حیرانم میدانم نمیدانم
دیر است کجا آید حیران و پریشانم
من عشق تو دارم در سر
ای آهوی صحر چرا پیشم نمی آئی

می نوشی نمیکردم من نوشیدم می حسنت
تومی نوش من کردی بیشتر توئدل آرای
من فکر تو دارم در سر
ای آهوی صحر چرا پیشم نمی آئی