42

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود
که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت
چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت
شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت
گشود بس گره آنشب ز کار بسته ما
صبا چو از بر آن زلف مُشک سود گذشت
غمین مباش و میندیش از این سفر که ترا
اگر چه بر دل نازک غمی فزود گذشت