42

بی تو دل پریشان است

از کتاب: راگ هزره ، فصل قیس الفت ، بخش ،
قیس الفت

بی تو دل پریشان است
بیرون میدباران است
بنشین دمی حالا نرو
بنشین دمی حالا نرو

روز رفت وقت شام است
دنیا هم بدگمان است
بگذار و بدنامم نکن
بگذار و بدنامم نکن

دردی جدایی دل ناله دارد
تا باز بیایی شب زنده دارم
جانا هنوز سر شام است
بنشین دمی حالا نرو
بگذار و بدنامم نکن

روشن ز رویت چشم و دل من
حل کن نگارا تو مشکل من
در کو ه تو منزل من
بنشین دمی حالا نرو
بگذار و بدنامم نکن