42

چشم به راهت

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

چشم به راهت دل به یادت، گریه کردم
سر شب تا سحر من، گریه کردم، گریه کردم
به محمل میرسیدم، کاروان میگذشت و میرفت
تو جان منی جانم به فدایت، روحم گذشت و میرفت
به پیش شب روان فریاد کردم از جفایت
از من تو مپرس سیل سیر شب ریخته پیش پایت
چشم به راهت دل به یادت، گریه کردم
سر شب تا سحر من، گریه کردم، گریه کردم -