همه قرصک بزنیم لب لب دریا برویم
از کتاب: راگ هزره
، فصل حبیب قادری
، بخش
،
حبیب قادری
همه قرصک بزنیم لب لب دریا برویم
سوی پنجشیر همه بسوی گلها برویم
تماشای رخت دل را کند شاد
بود آنجا مکان نیک و بنیاد
سر چت تا به بازار دل انگیز
طبیت با چی زوق گشته آباد
به پنجشیر رفتن از قام ورزیدن
متایم از بازارش خریدن
زیارت کردن بریم خواجه صفا فرض
ز باغستان بوزغور میوه چیندن
سوی پنجشیر همه بسوی گلها برویم
تماشای رخت دل را کند شاد
بود آنجا مکان نیک و بنیاد
سر چت تا به بازار دل انگیز
طبیت با چی زوق گشته آباد
به پنجشیر رفتن از قام ورزیدن
متایم از بازارش خریدن
زیارت کردن بریم خواجه صفا فرض
ز باغستان بوزغور میوه چیندن