42

عاشق نشدی زاهد دیوانه چه میدانی

از کتاب: راگ هزره ، فصل هنرمند ناپیدا ، بخش ،
هنرمند ناپیدا

عاشق نشدی زاهد دیوانه چه میدانی ،

بر شعله نرقصیدی پروانه چه میدانی

من مست می عشقم و ز توبه که بشکستم ،

راهم مزن ای عابد میخانه چه میدانی

لبریز می غمها شد ساغر جان من ،

من دیدی و بگذشتی پیمانه چه میدانی

یک سلسله دیوانه افسون نگاه او ،

ای غافل از آن جادو افسانه چه میدانی

تا چند فریب خلق با نام مسلمانی ،

سر بر سر سجاده می خوردن پنهانی

عاشق شو و مستی کن ترک همه هستی کن ،

ای بت نپرستیده بتخانه چه میدانی

تو سنگ سیه بوسی من چشم سیاهی را ،

مقصود یکی باشد بیگانه چه میدانی

روزی که فرو ریزیم بنیاد تاسف را ،

دیگر نه تو می مانی نه ظلم و پریشانی