42

تنها شدم

از کتاب: راگ هزره ، فصل صدرالدین ، بخش ،
صدرالدین

تنها شدم، تنها آسوده از غوغا شدم
از بس که خوردم خون دل چون غنچه از هم وا شدم
باز از سر آی هر فصل ای مرغ دل! فریاد کن گلهای این گلزار را
تنها شدم، تنها آسوده از غوغا شدم
از بس که خوردم خون دل چون غنچه از هم وا شدم
من عاشق تنهاییم خود محرم راز خودم
با نغمه فریاد زن بگو: تنها شدم، تنها
آسوده از غوغا شدم از بس که خوردم خون دل
چون غنچه ی غمها شدم