42

بی تــو بودن نتوانم

از کتاب: راگ هزره ، فصل خجسته میرزاولی ، بخش ،
خجسته میرزاولی

بی تــو بودن نتوانم، با تــو بودن نتوانم
زندگی سخــت عــذاب است، که خـودم را زفــراقـت
به امید مژده ای وصل تو کشتن نتوانم
♫ ♪ ♫
زندگی بی تو عذاب است ، همه درد و اضطراب است
بی توجان خسـته ای من، به شکنجه و عذاب است
♫ ♪ ♫
نـــه درآغـوشـت تــــــوانم ،نـــه فـــــراموشت تــوانم
نـــه امیــــــدِ بوســـه گرم ز لـــبِ نــوشـت تـــوانـم
♫ ♪ ♫
دل به ابروی تو بستم، چشـمِ مستت می پرستم
به امیــدی وصلــت ای جـان، بخــــدا که زنـده هستم