42

بادها

از کتاب: راگ هزره ، فصل فرهاد دریا ، بخش ،
فرهاد دریا

بادها از سفر سبز جنوب
بوي داما ن ترا مي‌آرند
بادها، ازسركوه،
وقتي هيزم مي‌كني
…بادها، از دل دشت،
وقتي چادر مي‌زني
بادها ازلب رود،
وقتي مرجان مي چيني
بادها از بر و دوش جنگل،
وقتي آهنگ جدايي مي‌خواني
بوي ترا مي‌آرند
عطر گيسوي ترا مي‌آرند
با دها بوي مسافر مي‌دهند
بوي گل‌هاي شبو
بادها بادها
ديگر از زوزه ي گرگان سيه‌ مست خوشم مي‌آيد
ديگر آهنگ سفر نيست مرا
خاصه وقتي كه بلوط،
پدرم مي‌خواند!
خاصه و قتي‌كه چنار،
مادرم مي‌داند!
ديگر آهنگ سفر نيست مرا
من دگر ديوارم
من دگر خرمنجاي!
من دگر دهكده‌ام، سنگم! سنگ!
من ديگر حوضچه‌ي دهكده ام
كه غمش دوريي مرغابي‌ها ست
بادها بادها
بادها مي‌آيند
ارغوان گل بدهد، يا ندهد
ناز بو برگ كند يا نكند
بگذار،
بادها
دامن از نسترني‌هاي تو لبريز آيند
بادها بادها
با دها بوي مسافر مي‌دهند
بوي گل‌هاي شبو
بادها بادها -