42

بسکه سرو قدت ای شوخ رسا افتاده

از کتاب: راگ هزره ، فصل نجیم نوابی ، بخش ،
نجیم نوابی

سرشک از دیده ام پاک کردن چه حاصل
علاجی بکن که از دلم خون نیاید

بسکه سرو قدت ای شوخ رسا افتاده
تا بگوشت برسد ناله زپا افتاده
ناز پرور دلک بود خدایا ببرم
آخر از پیش من ای د وست کجا افتاده
هر بفس بر سر بی چاره قیامت
هر کی مانند من ازیار گذرد جدا افتاده