ای بی خبر از درد من
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ولی
، بخش
،
ای بی خبر از درد من
برآسمان شد گرد من
دیدی چو رنگ زرد من
ما را رها کردی و رفتی
عشق مرا نشناختی
با دیگران پرداختی
ما را پریشان ساختی
دل باختی دل باختی
روزم سیا کردی و رفتی
ای بیخبر...
بی تو به تنها ساختم
با رنج شب ها ساختم
با چشم دریا ساختم
یعنی سرا پا ساختم
تو ترک ما کردی و رفتی
ای بیخبر...
برآسمان شد گرد من
دیدی چو رنگ زرد من
ما را رها کردی و رفتی
عشق مرا نشناختی
با دیگران پرداختی
ما را پریشان ساختی
دل باختی دل باختی
روزم سیا کردی و رفتی
ای بیخبر...
بی تو به تنها ساختم
با رنج شب ها ساختم
با چشم دریا ساختم
یعنی سرا پا ساختم
تو ترک ما کردی و رفتی
ای بیخبر...