دلبرم رفت و سفر کرد
از کتاب: راگ هزره
، فصل حبیب قادری
، بخش
،
حبیب قادری
دلبرم رفت و سفر کرد
او ز آغوشم رمید
دلبرم خاک مرا در
پیش پاهی خود ندید
هر چی گفتم که نرو عاشقت آواره میشه
ناله ام را نشنید وای نشنید
از پی اش گمشده ء وادیی مردم شده ام
نغمهء بیکسی هایم به گوش او نرسید
او ز آغوشم رمید
دلبرم خاک مرا در
پیش پاهی خود ندید
هر چی گفتم که نرو عاشقت آواره میشه
ناله ام را نشنید وای نشنید
از پی اش گمشده ء وادیی مردم شده ام
نغمهء بیکسی هایم به گوش او نرسید