42

ای شعله ی حزين

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

ای شعله ی حزين
ای عشق آتشين
ای درد واپسين

اين شور تست يا که جنون سرشکها
يا شعر من که ميدهدم سوز جاودان
ديگر نبويمش
شبها نجويمش
رازی نگويمش

دیگر نجویمت شبها نبویمت رازی نگویمت
ای شعله ی حزين
ای عشق آتشين
ای درد واپسين

شبهای بیشمار پهلوی جویبار در صحن کوهسار
ای شعله ی حزين
ای عشق آتشين
ای درد واپسين

تا در فراق و ناله و درد و شکنجه ها
آهسته طی کنم ره خاموش رفتگان
پهلوی کهسار
در پای آبشار
بر روی سبزه زار

بر پا شود قيامت بوس و کنارها
اما ز ما گسسته بود عمر ها عنان
شايد که سالها
لرزان ستاره ها
مهتاب پاره ها

در آسمان صاف و بالای ابرها
تابد فراز شهر و نباشد ز ما نشان