121

قلعه فتح

از کتاب: مجموعه ۱

قلعه فتح وسرگذشت تاریخی آن در ولایت نیمروز:

درمیان بناهای کهن حوزهٔ تمدنی هیلمند وسیستان درجنوبغرب افغانستان یکی از بناهای بسیار با عظمت و شکوهمند ، قلعه فتح در ولایت نیمروز است که درین بررسی به شرح آن میپردازیم.


نگاهی به سوابق تاریخی:

طوریکه دربحث های گذشته ذکریافت شهرتاریخی زرنج چهار دروازه های شکوهمند داشت؛ «دورازهٔ طعام» که بجانب مزارع سرسبز هیلمند ره میگشود، «دروازهٔ فارس» که بسوی غرب باز میشد وقرار معلوم متشکل از دو درب «نو» و«کهنه» بود، «دروازهٔ کرکویه» کهشاهراه بازرگانی آن بسمت شمال امتداد داشت وپس از عبور از معبد معروف کرکویه به هرات وصل میشد، و «دروازهٔ نیشک» که جادهٔ تجارتی آن بسوی کندهار میرفت.آل صفار توجه زیادی به عمارانات و تقویهٔ اصالت های فرهنگی سرزمین خویش داشتند. چنانچه به امر یعقوب کاخ شکوهمندی که درآن محوطه رهایشی نیز وجود داشت در شهر باستانی زرنج اعمار گردید. این قصر با عظمت که از صلابت خاصی بر خوردار بود در فاصله میان دو دروازهٔ شهر یعنی «دروازهٔ طعام»و «دروازهٔ فارس » بنا یافته بود. رواق رفیع و طاقهای تزئینی این قصر بزرگ در اوج دیوار های مرتفع آن صلابت سبک معماری سده های هشتم ونهم میلادی را در سرزمین باستانی افغانستان نشان میدهد. در تاریخ سیستان آمده که عمرولیث نیز به تأسی از برادر کاخی را در فاصلهٔ میان دروازهٔ طعام وفارس بنا کرد و تعمیر بسیار بزرگ دیگری را که خزانهٔ دولتی درآن نگهداری میشد در محوطه میان دروازهٔ کرکویه و نیشک اعمارنمود. این بنای عظیم مظهر قدرت سیاسی واقتصادی شهر زرنگ یا زرنج درزمان زمامداری عمرولیث بحساب میرفت. یعقوب لیث وبردادرش عمرولیث مانند طاهر پوشنجی، پس از آنکه وحدت خراسان را تکمیل نمودند کاخ های رهایشی بزرگی را که در آن حرم سراهای نیز وجود داشت در بلخ، گوزگانان (جوزجان) وهری بنا کردند. ازنگاه صنعت معماری خصوصیات سبکی را که در عهد زمامداری طاهریان و صفاریان درغرب افغانستان شکل گرفت، میتوان درشیوهٔ ساختمان رواقهای متشکل ازدوقوس متقاطع در ورودگاه عمارات، ایوانهای دخولی که به سرا ها وسراچه ها منتهی میشد، ایوانهای مسدود برای تزئین دیوارها، ایجاد طاقهای بلند وطاقچه های تزئینی در داخل دالانها و تالارها مشاهده کرد. بهرحال ازآنجایکه حوادث روزگار همواره درگذراست، دولت نیرومند صفاریان نیز پس از مرگ عمرولیث در اواخر سدهٔ سوم هجری روبه زوال نهاد اما اخلاف این سلسله تا عهد غزنویان وحتی دورهٔ سلاطین سلجوقی در سیستان ، فراه ، هیلمند وکندهار درمیان مردم عزت واعتباری داشتند و به اعمار بنا های پرداختند که ازآن جمله از میتوان از باغی که طاهر جانشین عمرو در بُست درکنار رود هیلمند بنا کرد یاد نمود. درین باغ قصری بود که ۹ گنبد داشت وبه «قصر بوالحسنی» معروف بود. همچنان بنا به یادداشتهای ملک شاه حسین سجستانی مؤلف کتاب احیاءالملوک، طاهر بن محمد از دودمان صفاریان قصربزرگ ومجللی را بنام «سرای طاهری » در محوطهٔ ارگ سیستان بنا کرد که از زیبایی و تزئینات خاصی برخورداربود. لیکن با وصف توجه فراوان آل صفار به عمرانات ، از بررسی اسناد تاریخی چنین برمی آید که قلعه فتح درسنوات بعدی بنا یافته است.


قلعه فتح ساحهٔ وسیعی را دربر میگرد و با ۹۴ برج دفاعی به ارتفاع ده متر وبیشتر ازآن و با دوقطار دیوار های دفاعی محافظت میگردد. این قلعه عظیم در۳۷ کیلومتری ولسوالی چاربرجک و ۶۰ کیلومتری جنوب شهر زرنج موقعیت دارد و یکی از بزرگترین بنا های سیستان میباشد. قلعه فتح در وادی حاصل خیز فتح درجواررود هیلمند درسراشیبی «دشت خوابگاه» اعمار شده است. چنانچه اسناد از تاریخی پیداست تیمور گورگانی به دنبالهٔ جهان گشایی هایش سیستان را درآغاز سده پانزدهم میلادی گشود وپس از ویرانگریها وبیدادی که درآنجا کرد ، دارالحکومهٔ سیستان درمحوطهٔ فتح به امر او بنا شد. لیکن از قراین چنین پیداست که عمرانات عصر تیموری درجای آباد شده که قبلاً در آنجا بنا های باستانی تری موجود بوده است. اینکه تهداب نخستین قلعه باستانی فتح درچه عصری گذارده شده وآیا در دورهٔ آل طاهر و صفاریان مورد استفادهٔ نظامی بوده یا خیر؟ موضوعیست که باید بیشتر مطالعه شود. نظر به چشم دید منهاج السراج مورخ دوره غوریا ن ومشاهدات اواز زرنج دربین سالهای ۶۰۳ تا ۶۱۳ هجری قمری ، درنزدیکی دروازهٔ طعام درجایی بنام ریگ گنجان کاخ ویرانهٔ بوده که یعقوب لیث ازآنجا به «فتح» شهرزرنج و بنیانگزاری پادشاهی اش اقدام نموده است. اینکه آیا آن کاخ قدیمی همین قلعهٔ فتح کنونی بوده یاخیر؟ بازهم سند دقیقی دردست نیست. لیکن در«احیاء الملوک تألیف ملک شاه حسین سجستانی چنین آمده:


" قلعه فتح كه در قديم برزير تلي ساخته بودند و به «قلعه سپاهان » مشهور بود ملك الملوك ملك سلطان محمود کیانی به مولانا محمدي كدخداي سرابان رجوع كرد و شاه جلال خواهرزاده خود را نيزبرآن گماشت تا آن قلعه را ساختند. "


احیاء الملوک کتابیست خواندی که تاریخ سیستان را ازاعصار کهن تا سال ۱۰۲۸ شرح میدارد. متن این کتاب معلومات جالبی را درمورد دانشمندان، روحانیون ، سلسله های شاهی ، رسوم و عجایب سیستان در اختیار خواننده قرارمیدهد که توسط ملک شاه حسین سجستانی، از شاه‌زادگان و امیران سیستان در سدهٔ شانزدهم میلادی تألیف گردیده است.


از ین یادداشت چنین برمی آید که تیمورکورگانی پس ازفتح سیستان اجازهٔ عمران دوباره قلعه فتح مشهوربه قلعه سپاهان را به ملک سلطان محمود کیانی از بزرگان زرنج تفویض کرده است. چون کیانیان سیستان دودمان مقتدری بودند و در میان مردم شهرت واعتباری داشتند. بخصوص ازعهد یعقوب لیث صفاربه بعد صاحب اقتدار بیشتری دروادی هیلمند، سیستان و بلوچستان گردیدند. بدیهیست که هرجهانگشایی برای بقای خود به جلب دوستی چنین مردمان متنفذی ضرورت دارد. احتمالاً ملک قطب الدین محمد پسر رکن الدین محمود، چهارمین شاه از سلسله ملوک مهربانی که در سخاوت ودلیری شهرت فراوانی بود این نام را به این دژ قدیمی و تسخیر نا پذیر داده است. قلعه فتح برای قرنها پایگاه اقتدارامرای کیانی سیستان بود که نصب خودرا به کی گشتاسپ فرمانروای عهد اوستایی بلخ نسبت میدادند. وابستگان شان درنیمروز بنام «ملوک نصری» و«ملوک مهربانی» مورد حرمت فراوان بودند. «ملوک نصری» با حملات چنگیز از قدرت برافتیدند ولی «ملوک مهربانی» تا سده هفدهم در برابر دولت صفوی فارس برای استقلال خویش درحال نبرد بودند و قلعه فتح مقر فرمانروایی شان بود. این فرمانروایان مقتدرهمراه با محمود هوتکی دربرانداختن صفویان نقش مهمی داشتند و تاسدهٔ هژدهم نواحی فراترازمشهد را که بخش ازقلمرو شان بود اداره میکردند. تا اینکه در سال ۱۰۲۸ با حملات نادرقلی بیگ مشهور به نادر افشار از قدرت برافتیدند، ولی با رویکار آمدن دولت مستقل افغانستان تحت قیادت احمدشاه درانی درسال ۱۷۴۷ میلادی فرمانروایان کیانی سیستان با اشتراک درلویه جرگه تاریخی شیرسرخ قندهارو پشتیبانی ازدولت ابدالی دوباره درصحنه قدرت سیاسی افغانستان حضور یافتند. احمدشاه درانی بادختر یکی از بزرگان این دومان بنام سلیمان خان کیانی ازدواج نمود و درسالهای بعد شهزاده کامران فرزند شاه محمود درانی با دختر بهرام خان کیانی ازدواج کرد. قلعهٔ فتح تا دیر زمانی مقر فرماندهی ملوک مهربانی بود، ولی به تدریج در نتیجه کشمکش های سرحدی میان دولت قاجاری فارس و افغانستان در سدهٔ نزدهم ومتعاقب آن تعین خط سرحدی میان افغانستان وایران به حکمیت برتانیا این دودمان قدیمی در اثر ناملایمات روزگار نفوذ آنها به تدریج کم رنگ شد.


درینجا نگاه مختصری به سابقهٔ موضوع می اندازیم:

درسال ۱۸۷۲درزمان پادشاهی امیرشیرعلی خان ، وقتی به تقاضای ناصرالدین شاه قاجار هیئت حکمیت برتانیه به سرکردگی جنرال فریدریک جان گولد سمید Major-General Frederic John Goldsmid بغرض رفع منازعات بالای آب هیلمند به غدیر سیستان آمدند قلعهٔ فتح در نتیجه جنگها صدمات شدیدی برداشته بود لیکن قرار یاداشتهای انگلیسها هنوز مرمانی درآنجا زندگی میکردند. کپتان سمت، یکی از اعضای این هیئت فاصله ویرانه های قلعه فتح را در ساحل راست رود هیلمند تا بند کهک در حدود ۲۰ مایل یعنی ۳۲ کیلومتر تعیین کرد. سپس درزمان پادشاهی امیر عبدالرحمن خان هنگامیکه خط سرحدی میان افغانستان، دولت قاجاری فارس ومستملکات غربی هند برتانیوی تعیین میشد جورج پاسمن تیت George Passman Tate معاون سروی سرحدات غربی هند برتانیوی وعضو انجمن شاهی مطالعات جغرافیایی انگلستان درسالهای ۱۸۹۵و۱۸۹۶ به فراه، هیلمند ونیمروز سفرکرد. تیت مؤلف کتاب «سرحد بلوچستان» ، قلعهٔ فتح را مربوط عصر تیموریان هرات یعنی قرن پانزدهم نگاشته است، اما ازآنجایکه درین بنای تاریخی سبک معماری ادوار پیشین به وضاحت مشهود است ، نمیتوان صرف بالای نظریهٔ تیت که یک باستانشناس حرفوی نبود اتکا کرد. هرچند کتابی در مورد تاریخ افغانستان وسفرهایش به بلوچستان و سیستان نگاشته است. تیت در سالهای بعدی با کلونل مکماهون Colonel McMahon در تعین خط سرحدی میان افغانستان، فارس و سرحد بلوچستان نیز همکاربود. او درکتابش که درسال ۱۹۰۹ درلندن بچاپ رسید تاریخ اعمار قلعهٔ فتح را سال ۱۴۲۷ میلادی مطابق ۸۲۷ هجری قمری تخمین کرده است. ممکن است دریافت وی برای تعیین قدامت قلعه باعظمت فتح بالای "شجرةالملوک" تاریخ منظوم سیستان استوارباشد. "شجرةالملوک" تاریخ منظوم سیستان ازاعصارپار تا فرمانروایی ملک بهرام کیانی را برمیگیرد و دردوره حکومت قاجاری سروده شده. با آنکه میتوان برخی مسایل تاریخی را ازمطالعهٔ این متن منظوم استنباط کرد؛ اما این اثردردورهٔ حکومت قاجاری فارس درگذشتهٔ نه چندان دوری به نظم درآورده شده وازنگاه تاریخی مانند تاریخ حبیب السیراثرخواند میرو ظفرنامهٔ تیموری نوشتهٔ شرف ‌الدین علی یزدی، سند بسیارمعتبری بشمار نمیرود ونباید آنرا با احیاء الملوک که کتاب قدیمی تر ومطمئن تری در مورد تاریخ سیستان است به اشتباه گرفت.


بهرحال وقتی تیت از نزدیک دیوارهای قطوراین بنا را مشاهده میکرد ازروی هنگافها وبرجسته کاری هایکه برسطح دیوارها بجا مانده به این نتیجه رسید که نباید ازعمرآن قرنهای زیادی گذشته باشد. زیرا لایه های ظریف گل نمیتواند برای مدت مدیدی درشرایط اقلیمی نیمروزمقاومت کند. لیکن این امکان رانیز باید در نظر گرفت که این برجسته کاریها میتواند درسنوات بعدی بر دیوارهای کهن قلعهٔ فتح اظافه گردیده باشد. زیرا طوریکه ازا عکسبرداری های تیت پیداست فرو رفتگی های فرسوده بشکل ایوانهای مسدود بسیار قدیمی تر ازطرحهای برجسته بر این دیوار کهن معلوم میشود. تیت درهنگام مشاهدهٔ دیوارهای قطورحصار به خشت های پختهٔ (۱۱ انچ در۱۱ انچ ) برخورد که دربخشهای مختلفی درپائین دیوارها بشکل کمانی بکاررفته است. با آنکه تیت این ساختمانهای خشتکاری شده را مربوط به دوره های بعدی میداند، اما تحقیقات باستانشناسی در پرتوعلم زمینشناسی میتواند قدامت بخشهای مختلف این بنا را تثبیت نماید.ازجانب دیگرایجاد کمانها یا قوسهای ساختمانی (Voussoir )درعمارات قرون وسطی اروپا وممالک شرقی یا بمنظور توازن بخشیدن دیوارها و یا برای ساختن ساختمان های زیرین یعنی زیر زمینی ها استفاده میگردید. درحالیکه میدانیم ضخامت دیوار ها در بخشهای پائینی به شش فت و قسمتهای بالایی به یک فت میرسد باید مطالعه گردد که درزیراین رواقهای خشتی آیا زیرزمینی هایی وجود دارد، و یا اینکه این ساختمانها بمقصد استحکام بخشیدن بیشتردیوارها اعمار گردیده است؟


بخشهای قلعهٔ فتح:

قلعهٔ عظیم فتح مانند اکثرعمارات تاریخی ادواراسلامی افغانستان متشکل ازسه بخش بالاحصاریا ارگ ، شهرستان یعنی ساحهٔ داخل حصار و «ربض» یا بیرون شهر است. بدورادور قلعه فتح دیوارهای خارجی کشیده شده که زمانی ۹۴ برج حفاظتی داشت و درحدود سه میل (تقریباً پنج کیلومتر) را در برمیگیرد.


ارگ یا بالاحصار:

ارگ قلعه فتح دربالای پشتهٔ کم ارتفاعی ازخشت بنا شده وتعداد برجهای آن نسبت به حصار بیرونی کمتراست. این بنای شکوهمند که ارتفاع دیوارهای آن به ۲۲ متر بالغ میگردد کرسی فرماندهی سیستان در قرن نهم هجری بود وازآنجا برعلاوهٔ نیمروز ،هیلمند ،غور و فراه ؛ نواحی زاهدان، خاش، پهره تا چا بهار وکنارک درداخل خاک ایران امروزی توسط ملک معزالدین حسین ازشهزادگان غوراداره میشد وبسوی شمال تا مشهد وماورای آن تحت فرمان شان بود.


معزالدین حسین از بازمانگان سلطان غیاث الدین آل کرت ازامرای غور بود که قبل از سلسلهٔ تیموریان بر تمام ساحهٔ امروز افغانستان تا اقصای آمو قرار یادداشت سیف هروی مؤلف «تاریخ هرات» حکمروایی داشتند و هرات مرکز فرماندهی این قلمرو وسیع بود. چنانچه مرحوم محمد صدیق فرهنگ مؤرخ معاصر افغانستان به استناد سیف هروی مینگارد: "اولجایتو خطه هرات را تا اقصای افغانستان و رود آمو به سلطان غیاث الدین کرت تفویض کرد."


درینجا برای نخستین بار کلمهٔ «افغانستان» منحیث یک کشور درمتون تاریخی قرون وسطی ، یعنی حد اقل هفت قرن پیش ذکر یافته است؛ ازینرو برای روشن شدن موضوع باید نگاهی مختصری به وقایع تاریخی اینعصر، وجهانی که پس ازمرگ چنگیز وجهانگشایش بجا ماند بیاندازیم:


تموچین چنگیز مردی که از صحرای گوبی مغلستان برخاست وفتوحاتش در تاریخ کمنظیر است درسال ۱۲۲۲ میلادی به افغانستان حمله کرد وپس از کشورگشایی های متواتردرسال ۱۲۲۷میلادی چشم از جهان بست. پس از مرگش ادارهٔ قلمرو وسیعش که خطهٔ عظیمی از قارهٔ آسیا ونواحی شرقی اروپا را دربرمیگرفت میان پسران ونوادگانش تقسیم شد. هلاکو نوادهٔ چنگیز سلسلهٔ ایل خانیان یا ایلک خانان را درسال ۱۲۵۶ در فارس نصب کرد که برای ۷۹ سال در ایران امروزی حکمروایی داشتند، اما آنجایکه درسراسر افغانستان هنوز مقاومت های مسلحانه موجود بود و ادارهٔ آن مشکل مینمود. منگو خان نوادهٔ دیگر چنگیز درسال ۱۲۴۵ با ملک شمس ‏الدین محمد بن ابی‏بکر کرت، از بازماندگان سلاطین غورمصالحه کرد وسپس الجایتو که از طایفهٔ ایل خانان تازه به دین اسلام روآورده بود وخودرا خدا بنده میخواند، با غیاث الدین آل کرت به مذاکره نشست. الجایتو حکومت اورا از هرات تا به آمو بنام سرزمین فغانستان برسمیت شناخت. درآغاز قرن چاردهم میلادی امیر تیمور کورگانی این سلسله را از قدرت بر انداخت، لیکن پسرش شاهرخ میرزا شاه مقتدرومدبر سلسلهٔ تیموریان هرات، با باز ماندگان آنها از درصلح پیش آمد و حرمت شانرا بجا داشت. ازینجهت این بخش قلعهٔ فتح و ارگ با شکوه آن بفرمان وسلیقهٔ ملک حسین از بازماندگان سلاطین کرت اعمار گردیده است.


محوطهٔ ارگ به دو بخش تقسیم شده بود و هریک کاخی داشت که بنام کاخ های غربی وکاخ شرقی یاد میشدند. یکی محل رهایش ونشیمنگاه ملک بود ودیگری به دستیاران و ملازمانش تعلق داشت. در داخل قصر اتاقهای فراوان ، دالانهای سرپوشیده و دهلیزهای پیچ در پیچی هنوز وجود دارد که نشیمنگاه ملک را به کاخ مسختدمین ، نظام قراول ها و برجهای دفاعی وصل میکند. درداخل قلعه برج ترسدی نیز بنا یافته بود که درهنگام جنگ دیده بانان از فراز آن قلعه را حراست میکردند وبدیهیست که از آن منارهٔ رفیع منظرۀ کامل اطراف دیده میشد.


هرچند این بنا درعهد تیموریان اعمار گردیده اما شیوه ساختمانی آن به سبک معماری دورهٔ صفاریان شباهت بیشتردارد. تیت، عضوهیات حکمیت ماکماهون (۱۹۰۳-۱۹۰۵ برموضوع تقسیم سیستان) در مورد استحکامات قلعه مینویسد:


"شرح قلعه فتح جالب توجه است. با توجه به اینکه بعد از ویرانی "زرنج» بنا گردیده ازاین نظر نمونۀ خوبی از سبک معماری سیستان در قرون وسطی میباشد. " درینجا تیت از سبک معماری سیستان در قرون وسطی ذکر کرده که این نتیجه گیری از نگاه سبک شناسی صائب به نظر می آید. ازینرو ممکن است معماران محلی دراعمار آن سبک عنعنوی پارینه را تکرار کرده باشند.


طوریکه در بالا ذکر یافت ملک محمود چهارمین شاه از سلسله «ملوک مهربانی» زرنج در اعمار و انکشاف قلعهٔ تاریخی فتح نقش ارزندهٔ داشته اند که اولادهٔ شان تا اوخر قرن نزدهم و آغاز سدهٔ بیستم درین ناحیه رسوخی داشتند . در احیا الملوک آمده:


" ملک محمود به مولانا محمدي كدخداي سرابان رجوع كرد و شاه جلال خواهر زاده خود را نيز بر آن گماشت تا آن قلعه را ساختند. پنج جريب ديگر اضافه قلعه سپاهان كردند. آن نيز برزبر پشته اي است در كمال رفعت در ميان بلوك سرابان كه بهترين بلوكات سيستان است و آنجا بر حسب آب روان و خوشي بوستانها بهترين بلوكات سيستان است و آن چاه و پاياب دارد و خندق عميقي بر دور او محيط است "


هرچند درسال ۷۳۱هجری قمری میان ملک حسین غوری که درآنوقت والی هرات بود و ملک محمودکیانی اختلافاتی بروز داد، ولی با کاردانی وسیاست مدبرانهٔ ملک محمود از برخورد وجنگ مسلحانه جلوگیری گردید و پس از مرگ او ملوک مهربانی ، پسرش ملک تاج الدین و بردارانش شاه بهرام ، شاه ابو الفتح ، شاه ارسلان ، ملک شاه و ملک عزالدین در قلعهٔ فتح باقی ماندند. آنچه درین بخش قلعه درخور دقت میباشد سبک معماری این بنای با عظمت است که از شیوهٔ معماری عصر تیموریان هرات در سدهٔ پانزدهم بسیار متفاوت بوده و بیشتر به شیوهٔ معماری دورهٔ صفاریان یعنی قرن دهم میلادی شباهت دارد ؛ وازینرو باید مورد بررسی ژرفتر قرار گیرد.


شهرستان یا بخش مرکزی:

درین محوطه برعلاوهٔ بقایای دکانها وخانه های نشیمن ساختمانهای ایست که از خشت پخته سرخ رنگ درعهد تیموریان هرات بنا یافته و مهمترین بنای آن بنام «گنبد سرخ» شهرت دارد. درساختارعمارت بزرگ «گنبد سرخ» خصوصیات سبک معماری عصر تیموری یعنی سده های پانزدهم وشانزدهم بوضاحت مشهود است. زیرا بر مبنای طرح متناظر، رواق بندی های متشکل از دو قوس متقاطع، ایوانهای مسدود تزئینی و دالان های سرپوشیده متصل به دهلیزهای داخل و ورودگاه یا ایوان مرکزی با قاعدهٔ وسیع، پیش طاقی مستطیل شکل و رفیع ، و گنبدی مرکزی استوار است. از مشاهدهٔ بقایای پارچه های شکسته کاشی که دراطراف بنا پرا گنده است، چنین برمی آید که برخی از بخشهای دیوارهای آن به شیوهٔ معماری سدهٔ پانزدهم هرات با پوششی از کاشی مزین بوده است. ممیزات این سبک معماری درسراسر این بنا که از خشت پختهٔ سرخ رنگ اعمار گردیده مشخص میباشد. بطورمثال طرح متناظرآن که از قسمت ایوان مرکزی به دوبال مساوی انقسام یافته و ساختمانهای مشابهی به عین اندازه به دوطرف ایوان ورودی اعمار گردیده از مشخصات عمارات ایندوره است. درداخل بنا نیز این قاعده مراعات گردیده ازینرواتاقهای هردو طرف شبیه هم اند ودهلیزهای هردوسو درتالارمرکزی بهم وصل میشوند. در ساختمان این بنا کمتر از دستک های چوبی استفاده به عمل آمده وصقف اتاقها بطور عموم گنبدی شکل اند. ازیادداشتهای تاریخی ایندوره برمی آید که گنبد سرخ مدرسه ای در داخل محوطهٔ قلعه فتح بوده و دراطراف آن عمارات دیگر دولتی اعمارگردیده بود که اختصاص به به امور اداری داشت.


به گفتهٔ وارویک بال نویسندهٔ کتاب «آبدات تاریخی افغانستان» هنوز بقایای داشهای خشتپزی و یخدانهای ذخیرهٔ برف و آب آشامیدنی درین محوطه مشهود است. در اطراف عمارت گنبد سرخ، بقایای ساختمانهای دیگردولتی هنوز بجا مانده و همچنان منارهٔ هشت ضلعی به سبک مناره های غزنی نیز بچشم میخورد که از خشتهای گداخته ساخته شده و از فراز آن منظرهٔ اطراف حصار تا دور دستها هنوز دیده میشود. البته درزمان آبادانی قلعهٔ فتح ارتفاع این مناره بیشتر ازآنچه امروز بجا مانده بوده است. در بالای آن جایی برای نصب بیرق نیز بچشم میخورد. درداخل حویلی بقایای یک چاه بزرگ هنوز دیده میشود که از سنگ وخشت ساخته شده و به گفتهٔ مردم محل آب چاه توسط دلوهای بزرگی بقوت شتر بالا کشیده میشد. بنا بر یادداشتهای تاریخی احیاء الملوک (تاریخ سیستان تا عصر صفوی) درینبخش باغی هم بود که برزیبایی محوطهٔ حصار داخلی می افزود. در ساحهٔ تاریخی فتح کاورانسرا و مهمانسرای عظیمی نیز وجود داشت که نشانه ای ازاطراق کاروانهای تجارتی در ولایت نیمروز وشهر تاریخی زرنج میباشد.


بخش ربض یا بیرون حصار:

در برون شهر درسراشیبی ایکه بد تدرج تا کرانه های رود هیلمند ممتد است، هنوز بقایای خانه های مسکونی و حمامی بچشم میخورد که گذشت زمان و آبخیزی های دریا آنرا کاملاً از بین نبرده وهنوز قابل ترمیم میباشد. نظر به تحقیق محترم اکادمیسن اعظم سیستانی بقایای حمام بزرگتری که از خشت پخته اعمار یافته در داخل محوطهٔ قلعهٔ فتح تا حال هویداست و در فاصلهٔ دورتری از دیوارهای بیرونی کشتزار ها ، زمین های ییلاقی و باغهای پر ثمری وجود داشته که بر علاوهٔ انهار کوچک تو سط نهر اصلی ایکه از سمت جنوب می آمد آبیاری میگردید ؛ ولی امروز این مراتع حاصلخیز قدیم، خشک و لامزروع بچشم میخورد که نتیجهٔ کم توجهی های نزدیک به یک قرن است.


نتیجه:

قلعهٔ فتح که حکایت از شکوه سبک معماری اعصار پار دارد از خشت خام وگل بنا یافته و با وصف گذشت زمان وآسیب باد وباران هنوزبرجا مانده ، درحقیقت مظهر اقتدار قرون متمادی فرمانرویان افغانستان برساحهٔ تاریخی سیستان و بلوچستان است که درجواررود هیلمند شاهرگ حیاتی این ساحهٔ باستانی اعمار یافته و درطول زمانه ها قلعه استوار وتسخیر نا پذیری بوده است. لیکن پس از اختلافات سرحدی میان دولت قاجاری فارس وافغانستان ومناقشه بالای آب هیلمند و تقسیمات اراضی متنازع فیه به حکمیت برتانیه به سرکردگی مک ماهون آهسته آهسته ازاهیمیت این بنای تاریخی کاسته شد، بخصوص پس از موافقت نامه سال ۱۹۳۳ به حکمیت فخرالدین التای برضعف اقتصادی این ساحه افزود گشت، وبازماندگان خانواده های قدیمی ایکه برای مدت های مدید درحراست ونگهداری آن کوشا بودند، بخاطر ضعف اقتصادی به جاهای دیگر کوچ کردند وقلعهٔ فتح به ویرانهٔ متروکی مبدل گشت. امروز درداخل قلعهٔ فتح که روزگاری جولانگاه دلیران و سخنورانی چون فرخی سیستانی یکی از بزرگترین شعرای نظم پربار دری بود، جزبته های گز که هرطرف روئیده وگله های شغال های وحشی کسی نیست تا داستان عروج و نزول این حصار شکوهمند تاریخی را به جهانیان بازگو کند. لیکن هنوز با وصف اینهمه اغماض ها برج ها وباروهای پرصلابت دفاعی وکاخهای رهایشی داخل محوطهٔ فتح گواهی براقتدار شکوه تمدن و اقتدار میهن ما در روزگاران پشین مینماید. ازینروبجاست تا قلعهٔ فتح در ولایت نیمروز، و قلعهٔ های باستانی فریدون و کک کهزاد در ولایت فراه به پیشنهاد دولت افغانستان بحیث میراث های فرهنگی جهان تحت پوشش سازمان جهانی یونسکو قرار گیرد.