42

می گذرد

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

تا لب اش در نظرم ميگذرد ميگذرد
آب در چشم تر ام ميگذرد ميگذرد
دل ندانم به کجا می سوزد ميسوزد
دود شمعی ز سرم ميگذرد ميگذرد
هر طرف سايه صفت ميگذرم ميگذرم
يک شبی بی سحرم ميگذرد ميگذرد
فصل گل منفصل ام بايد ساخت بايد ساخت
ابر بی چشم تر ام ميگذرد ميگذرد