42

گاهی کن نگاه بسویم

از کتاب: راگ هزره ، فصل رمشا شفا ، بخش ،
رمشا شفا

گاهی کن نگاه بسویم گاهی بنشین روبرویم
که با من بمانی جانم بس همین است پارزیم

نمیدانم من چرا دیوانه گشتم
که در عشق تو زجهان بیگانه گشتم
من فقد دلدار تو را میجویم
پس همین زعشق تو را میگویم

به دلم مکن تو بازی ای دلبر
بیا شو بعشق ام راضی ای دلبر
من فقد دلدار تو را میجویم
پس همین زعشق تو را میگویم

گاهی کن نگاه بسویم گاهی بنشین روبرویم
که با من بمانی جانم بس همین است پارزیم