42

سیاه موی

از کتاب: راگ هزره ، فصل مددی ، بخش ،
مددی

جلالی عاشق روی سیاه‌موی
اسیر چشم جادوی سیاه‌موی
کُنَد سجده جلالی از سرِ صدق
به محراب دو ابروی سیاه‌موی

میشا که بَر بَر می‌کند
اَوها که شَر شَر می‌کند
دل یادِ دلبر می‌کند
تا کی بنالم سبزه‌موی
بگذار بنالم سبزه‌موی

ســرم مستـه زسودای سیــاه موی
 دلـــم دارد تمنـــای سـیـــــاه موی
سیــاه مویــان عـالم خیل وخیل اند
 نمی گیرد یکی جـای سیـــاه موی

بنای عشق‌بازی را نهاده
مرا کی در نظر دارد سیاه‌موی
نگاهش بر غلط سویم فتاده

شفق از موج دریا می‌زند سر
چو لعل از سنگ خارا می‌زند سر
طلوع صبحدم روی سیاه‌موی
ز برج آشکارا می‌زند سر

سیاه‌مویم سیاه پوشیده امشب
ز غمهایش دلم جوشیده امشب
مرا کی در نظر دارد سیاه‌موی
می از جام دیگر نوشیده امشب

اگر مُردَم سیاه‌موی وفادار
به خاکم کن، بکس محتاج مگذار
شهید عشق را غُسل و کفن نیست
طریق عاشقی اینست ای یار

بُتِ سیمین سیاه‌موی خماری
مرا با درد و غم تا کی گذاری
اگر مُردَم به این دشت و بیابان
به دست خویشتن بر خاکم گذاری