42

دو چشم خسته ای دختر

از کتاب: راگ هزره ، فصل اسد بدیع ، بخش ،
اسد بدیع

دو چشم خسته ای دختر
دل بشکسته ای دختر
سراسر قصه ای درد است
دو زلف بسته ای دختر

قام دختر، قم ماه و صدایش
شب است و ناله میبافد صدایش
دل خسته دو چشم گریه آلود
تک و تنها و درد بی دوایش

نه درد خواب آرام چشم هایش
هزاران قصه بسته دست و پایش
کمی تنهایی و فردای تکرار
کمی باخت و کمی صبر خدایش