42

ای بهار شوق ای گل اميد

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

ای بهار شوق ای گل اميد
چهره لاله گون پيرهن سپيد
عاشقت زغم جامه ها دريد
ای نهال زيبايم صفحهء تماشايم
ای دو چشم بينايم زارم و نالانم
سحر رفت و شب رسيد من و درد و آرزو
دل من بخون تپيد تو با غير گفتتگو
اين نه رسم دلداريست شيوهء دل آزاريست
کان يار بازاريست تو نشو پنهان
چشم مخمورت تاز زمی شد مست
شيشهء دلم در غمت شکست
وه که چون خورند با تو می پرست
سخت بی سر انجامم رفت در غمت نامم
نخل خاص و عامم در غمت ای جان
به اسير درد مندن چه شود نظر کنی
به سرای او شبی ز کرم گذر کنی
ورنه بی تو ميميرد دامن تو ميگيرد
دامن تو ميگيرد يار دستان