42

سر در ره جــانانه فدا شد چه بجا شد

از کتاب: راگ هزره ، فصل ربیع الله بهزاد ، بخش ،
ربیع الله بهزاد

جان در ره جــانانه فدا شد چه بجا شد
از گردنم این دین ادا شـد چه بجا شد

از دود دلــم وسمه کشیدست به ابرو
دود دل من قبله نما شد چه بجا شد

ازخون دلم بستــه حنا بر سر انگشت
خون دلم انگـشت نما شد چه بجا شد


میخواست رقیبـــم که من از غصه بمیرم
دیدی که خودش زود فنا شد چه بجـاشد
صد عقده به دل داشتم از حلقه زلفش
تیرنگهش عقده کشـا شد چه بجا شد
محزون ز غم عشـــق تو افتاد ببالین
چون ما نو انگشت نما شد چه بجاشد