برو ديگر
از کتاب: راگ هزره
، فصل بشيرعاصم
، بخش
،
بشيرعاصم
برو ديگر نگاهت را نخواهم
دو چشمان سياهت را نخواهم
دلت را خانه بيگانه يي كن
كه قلب اشنايت را نخواهم
زبس با بى پناهى خو گرفتم
دگر هرگز پناهت را نخواهم
قسم خوردم كه هرگز برنگردم
كه جان دادن برايت را نخواهم
دو چشمان سياهت را نخواهم
دلت را خانه بيگانه يي كن
كه قلب اشنايت را نخواهم
زبس با بى پناهى خو گرفتم
دگر هرگز پناهت را نخواهم
قسم خوردم كه هرگز برنگردم
كه جان دادن برايت را نخواهم