42

غمم٬ درد دلم ٬ داغم

از کتاب: راگ هزره ، فصل استاد امیر محمد ، بخش ،
استاد امیر محمد

شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
اگر خورشید گردونم‌، وگر گَرد سر راهم‌
اگر خورشید گردونم‌، وگر گَرد سر راهم‌

چه نزدیکی‌، چه دوری‌، بندگی باطل نمی‌گردد
چه نزدیکی‌، چه دوری‌، بندگی باطل نمی‌گردد
به آن قربی که نزدیکان هم از دورند آگاهم‌

در بلخ بیا، ببین چه بیت الشرف است
جامی نه عدن گوی، نه بین الجبلین
خورشید یکی و نور او هر طرف است

جدا زان آستان دیگر چی گویم چیستم بیدل
جدا زان آستان دیگر چی گویم چیستم بیدل
غمم٬ درد دلم ٬ داغم ، سرشکم ٬ ناله ام آهم
غمم٬ درد دلم ٬ داغم ، سرشکم ٬ ناله ام آهم

من بی وطن که دور ز آغوش مادرم
بنشسته ام بر خاک و در خون شناورم
نی خاک جای می دهم نی فلک مرا
من خاک دیگران چه کنم خاک بر سرم