42

نه در مسجد دهندم راه که مست است

از کتاب: راگ هزره ، فصل هنرمند نابیدا ، بخش ،
هنرمند نابیدا

نه در مسجد دهندم راه که مست است
نه در میخانه که این خمار خام است
میان مسجدو میخانه راهست
غریبم عاشق ام این ره کدام است
به میخانه ام ره ندادو ما را
کجا رو کند بی پناهی الهی
اگر عشق باشد گناهی الهی
اگر عشق باشد
به آتش کشیدن جان و دلم را
سیه دیده گان با نگاهی الهی
اگر عشق باشد گناهی الهی
شب غم ها ای خدا از کی سرآیم
که سحر خورشید از نو درآید
نه کس خبری از یارمن آرد برایم
نشوم سحری بی رو او دارد بلایم