42

قطغنی پرده اول

از کتاب: راگ هزره ، فصل أجمل مسرور ، بخش ،
أجمل مسرور

چشمکهایت کلان کلان مثل کاسه پلخمان
دورته اسفند کنم نظر نشی پری جان

چشمکهایت کلان کلان مثل کاسه پلخمان
دورته اسفند کنم نظر نشی پری جان
دورته اسفند کنم نظر نشی دلبر جان
فرمایش کو سازته میوردارم نازته
قیچی باشه میزنم مویهای درازته

مویها را قیچی زدی عطرک کوچی زدی
به گردن سفیدت طوق مرواری زدی
کفترها پرواز کنه آریا برت ساز کنه
مشعل جان گل مهره پرزه را آغاز کنه

این بر دریا کلان او بر دریا کلان
آباد باشی کابل جان کتی دوستهای فروان
بالا چیندی بارته نشناختی یارته
چنگ بندازم بگیرم از پیشانیت خالته

نکنی گل زرده دارد میانش پرده
به پیشک تو ظالم زبانم نمیگرده
ملنگ ملنگی میکرد کوه ها بلندی میکرد
به پایکهای دلبر جان بوتهایش تنگی میکرد
فرمایش کو سازته میوردارم نازته
قیچی باشه میزنم موهای درازته