42

نه دل مفتون دلبندی

از کتاب: راگ هزره ، فصل سید عمر ، بخش ،
سید عمر

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه برمژگان من اشكی نه بر لبهای من آهی
نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی فروغ ام را نشانی از سحر گاهی
نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه باماهی
كیم من آرزو گم كرده ای تنها وسرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
گهی افتان وخیزان چون غباری در بیابانی
گهی خاموش وحیران چون نگاهی بر نظرگاهی
رهی تا چند سوزم در دل شبها چوكوكبها
به اقبال شرر نازم كه دارد عمر كوتاهی