111

گونه های « ی » در زبان گفتاری ونوشتاری

از کتاب: زبان د آری

درزبان پارسی دری چندین گونه یا هستند که بر کاربردی ترینها درنگ خواهم کرد :

۱-یای به معنای همان آن ، همان دم ، بی درنگ (گفتار) : درفرجام اسم فعلها یایی پیوست می شود که معنای همین که ، آنی که و همان دم را بیان می کند . به گونة نمونه : آمدنی به درس دادن شروع کرد . اورا دیدنی به یاد روزهای گذشته افتادم . به ایستگاه رسیدنی از موتر ته شد . (آمدن + ی و دیدن + ی و رسیدن + ی ) یعنی همین که آمد و همین که اورا دیدم و همین که رسید . این یا یای معروف است .

۲-دیدنی به معنای غم ومصیبت ( گفتار) : یایی که با اسم فعل ( مصدر ) دیدن می چسپد و معنای غم ومصیبت را وا می نماید . گفته می شود که دیدنی خودرا دیدم . یعنی دشواریها و شوربختیهایی راکه باید می دیدم از سرگذراندم . او آدم دیدنی دار است ، یعنی درد دیده ، مصیبت رسیده است . این یا هم یای معروف است و از یای نشاندهندة ناگزیری و قوع فعل که پس ازاین می نویسم ،‌ جدا است .

یای نشان دهندة شایستگی : یایی که با مصدر می پیوندد و سزاواری و شایستگی را نشان می دهد ، مانند :این کتاب داشتنی است ، قابل داشتن است . این آهنگ شنیدنی است ، قابل شنیدن این فلم دیدنی است ، این فلم را باید دید . این کودک دوست داشتنیست ، یعنی شایستة دوست داشتن است .

سرو گر با تو کند دعوی نازک بدنی

کشتنی ، سوختنی باشد و گردن زدنی

۳-یای نسبت که با توجه به معنا بر این بخشها جدا می شود( گفتاری ونوشتاری ) :

الف) نسبت به جای خاص، مانند : کابلی ، قندهاری ،‌هراتی ، هندی ،‌ چینی ، جاپانی ، مصری وسیستانی ، فاریابی ،‌ جامی ، بلخی ، سمرقندی ، توسی و برنابادی .یای معروف است .

هرگاه نام جا ها به الف پایان یابد ،‌ پیش از یای نسبت یایی میانگین نیز جاگزین می شود ، مانند : امریکایی ،‌هسپانیایی ،‌ملایایی ، لیبیایی ، آسیایی ، افریقایی ، اروپایی ، اندونیزیایی ،آسترالیایی ،‌کورایایی ، بخارایی .

هرگاه نام جای خاص به اَ پایان یابد ، پیش از یای نسبت واو می آید ، مانند : فرانسه - فرانسوی ،‌ قونیه - قونوی ،‌ هسپانیه – هسپانوی ، غزنه – غزنوی ،‌ گنجه - گنجوی ،‌

ب – نسبت به جاهای عام ، مانند : زندگانی شهری ، مردان دهاتی ، آهوی کوهی ، سمارق دشتی .

هرگاه نام جای به آ پایان یابد ، یای میانگین پیش از یای نسبت جا می گزیند، مانند: روستایی ، صحرایی ، دریایی ، دنیایی.

هرگاه اسم جای به اَ پایان پذیرد ، پیش از یای نسبت گاف برای آسانی تلفظ می آید ، مانند :مردمان کوچه گی ، نان خانه گی ،‌ زنده گی خیمه گی .

پ- نسبت به چیزی ، مانند: ارغوانی، جامة پرنیانی ، رنگ زعفرانی ، گل کاغذی ، دروازة آهنی ، توت زمینی ، اسپک چوبی ، جامة پشمی .

درباستان زمانها پس از یای نسبت نو ن افزوده می شد ، مانند: چوبین ، پشمین ، آهنین ،

پای استدلالیان چـــــــوبین بود

پای چوبین سخت بی تمکین بود

چون جامة‌پشمین شمرم صحبت نادان

زیرا که گران باشد وتن گرم ندارد

اگر نام شی به اَ پایان بیابد ، پیش از یای نسبت واو میانگین می آید ، مانند : حلقوی ،‌دایره وی ، بیضوی ،

وهرگاه واژه به آ پایان یابد یای میانگین جای می گیرد ، مانند : طلایی ، کهربایی ، بوریایی ،

واگر منسوب به اَ پایان می یابد پیش از یای نسبت گاف میانگین می آید، مانند :

خامه گی ،‌جامه گی ،‌نامه گی .

نسبت به شخص. مانند: محمدی ، ابراهیمی ، سجادی ، حسینی ،‌ سعدی ، نظامی ،‌

با اضافه شدن یای نسبت به نامهای انجام یافته به ی ، برای آسانی گفتار یای کلمه می افتد و واوی جاگزین آن می شود ، مانند: علی – علوی ، عیسی- عیسوی ، معنی - معنوی ، کبری – کبروی .

۴- پسوند شغلی ،مانند : زرگری ، کبابی ، نجاری ، سیمساری ،‌ گلکاری ،‌ آهنگری ، کفش دوزی ، خیاطی ،‌ معلمی . چوپانی ، دهقانی .

۵ – پسوند دارندگی ، مانند : مار زخمی – دارندة زخم ،‌ مرغ تخمی – دارای تخم ، که تخم می دهد ، کبوتر خال خالی ، کبوتری که خالها دارد ،‌ سگ گَرگی – سگی که بیماری گرگ دارد.

۶- پسوند مفعولی ، مانند : زندانی ، زنجیری ، نهانی - پنهان شده ، تبعیدی

هرگاه صفت مفعولی با اَ پایان یابد ،‌پیش از یای نسبت گاف جا می گیرد ،‌مانند : دیدگی ، شنیدگی ، گفتگی ، کشتگی ، آوردگی ، بردگی ، خریدگی ، فروختگی ، یافتگی .

۷-یای لیاقت : در انجام اسم فعلها افزوده می شود ، مانند : دیدنی – سزاوار دیدن ، خواندنی شایستة خواندن ، گفتنی – قابل گفتن ، شنیدنی – سزاوار شنیدن ، خریدنی - قابل خریدن ، پوشیدنی – لایق پوشیدن ، داشتنی – سزاوار داشتن .

سرو گر با تو کند دعوی نازک بدنی

کشتنی ، سوختنی باشدو گردن زدنی

۸-یای نکره (نوشتاری ) : شبی ، چشمی و جوانی و شاهبازی دراین مصرعها:

شبی بودم قدح پیمای حالی

چشمی که ندارد نظری حلقة دام است

جوانی سر از راه مادر بتافت

شاهبازی به شکار مگسی می آید

این یا یای مجهول است .

۹-شناسة فعل دوم شخص مفرد ماضی ومضارع ، دیدی ، خواندی ، می نویسی ،‌می خوانی .

رفتی و مرا یاد به مکتوب نکردی

سنگین دل من بدنبری ،‌خوب نکردی

می روی و گریه می آید مرا

اندکی بنشین که باران بگزرد. این یا معروف است

۱۰-یای وحدت : این یا درانجام نامها برای دلالت به یکی بودن می آید ، مانند :

راهی بزن که آهی برساز آن توان زد

شعری بخوان که با ان رطل گران توان زد

دستی دهم به یار که بد مست می رود

دستی به دل نهم که دل از دست می رود

آرد سیری چند است ؟ انگور کیلویی چند . تکة پشمی متری صد افغانی . گیلاس درجنی شش دالر. این یا نیز یای مجهول است .

۱۱-یای حاصل مصدری ( در گفتار ونوشتار ) : مانند مردی در مصرع نخستین .

مردی نبود فتاده را پای زدن

گردست فتاده یی بگیری مردی و در چهار گانة زیرین دلبری ، سکندری ، کلاهداری و سروری حاصل مصدرها اند.

نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند

نه هر که آینه دارد سکندری داند

نه هرکه طرف کله کج نهاد وراست نشست

کلاه داری وآیین سروری داند و همان گونه : مسلمانی ، رندی ، مستی .

۱۲-یای صفت ساز : این یا با نامها می پیوندد و صفت می سازد ، مانند : چرسی ، بنگی ، تریاکی ، شرابی ، نصواری ، مرد جنگی ،

۱۳-یای اسم معنا ساز ، که با صفت ها می پیوندد ، مانند :جوری ، ناجوری ، پیری ، جوانی ، کودکی ، سردی ، گرمی .

اگر واژه به آ پایان یابد ، پیش از یای اسم معنا ساز یایی میانگین هم می آید ، مانند : زیبایی ، شنوایی ، بویایی ، گویایی ، پویایی ، رسوایی ، شیوایی ، توانایی ، بیریایی ، بی پروایی .

اگرصفت به اَ پایان بیابد ، پیش از یا گاف میانگین می آید ، مانند : کاکه گی ، بچه گی ، دیوانه گی ، چوچه گی ، سفله گی ، همسایه گی .

۱۴-یای جاگزین فعل معاون ( استی ) : تو خوبی ، تو خوشی ، تو کامیابی ، تو دلیری ، تو جوانی . هرگاه صفت به اَ و آ پایان یابد پیشتر از یای جاگزین فعل معاون الف جا می گزیند، مانند:

تو آنی که از یک مگس رنجه ای

که امروز سالاروسرپنجه ای

تو زیبا ای ، تو دلارا ای ، تو تنها ای ، تو با ما ای ، تو بی ما ای .

۱۵-یای تعجب یا شگفتی : این یا به صفت می پیوندد و شگفتی وتعجب را وامی نماید ،‌مانند چه شب سیاهی ! ، چه مرچ تندی ! ، چه شاهباز بزرگی !، چه گلاب سرخی ! ، چه چشم انداززیبایی ! ، چه کوه بلندی ! ، چه دریای خروشانی! این یا نیز مجهول است .

۱۶-یای جاگزین کسرة‌ اضافت مانند :

دست طمع که پیش کسان میکنی دراز

پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

دردست طمع کسرة‌ اضافت نشانه یی ندارد ، مگر در عبارت آبروی خویش «ی » جاگزین کسرة اضافت است . اکنون به عبارت کسرة اضافت بنگرید . همزه گونه یی که بالای هی کسره نهاده است ، در واقع یا است و دراین نمونه ها نیز : دستة‌ تیشه ، تیشة بی دسته ، خوشة انگور ، ریشة درخت . یای پوره با واژه های پایان پذیر با او و آ در حال اضافت می آید،‌مانند: بو و جو دراین بیت رودکی :

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

من موی خویش را نه ازآن می کنم سیاه

تا باز نو جوان شوم ونو کنم گناه

ودر این نمونه ها : خدای بزرگ ، دریای پغمان ، صدای ساز ، صحرای سوزان ، نوای نی

گدای میکده ام لیک وقت مستی بین

که ناز بر فلک وحکم بر ستاره کنم

۱۷-یای تعین ارزش ، مانند : ده دالری ، پنج پوندی ،‌ بیست وپنج پولی ، صد فرانکی ،

هرگاه اسم به اَ پایان بیابد گاف میانگین پیش از یا می آید ، مانند : دو روپیه گی ، پنج پیسه گی ،

۱۸- یای نشانة صفت فاعلی ( یای معروف ) : این یا هم به مصدر می چسپد و صفت فاعلی می سازد ، مانند : من خریدنی نیستم یعنی من خریدار نیستم ، نمی خرم . ما رفتنی استیم یعنی می رویم ، رونده استیم ،‌پاییدنی نیستیم . من این موضوع را درروزنامه نوشتنی استم ، یعنی می نویسم ، نشر می کنم . موتر خودرا فروختنی استم ، یعنی حتمی می فروشم .

۱۹-شدنی : آن چه باید شود. یا آنچه باید می شد . کسی که آمدنی بود آمد . رفتنی رفت .

۲۰-یای تعین مقدار ( یای معروف ) این یا برای نشان دادن مقدارمعین چیزی به کار می رود ، مانند : یک پختنی گوشت ، به اندازة یک بار پختن . یک بستنی نان ، مقداری معین خوراک .

۲۱-یای ویژگی : یایی که به نامهای عام و صفتها می پیوندد و به آن ویژگی می دهد یا آن را از سایر انواع جدا می کند ، مانند : تفنگ شکاری : تفنگی که برای شکار است .سگ شکاری ، سگی برای شکار استفاده می شود . اسپ سواری ، اسپی که برای سوار شدن مناسب است ، در برابر اسپان باری که برای بار بری اند. لباس بهاری ، کرتی زمستانی یا خزانی ، بخاری دیواری ، نان داشی ،‌ گاو قلبه یی ، رنگ سرمه یی . چوکی قاتی ،‌ بکس سفری .

۲۲- یای نمایش ساختار و چیستی شی یا مفهوم ( گفتاری ونوشتاری ) که پیوسته با نامهای ذات و معنا می آید ،‌ مانند :‌ چپرکت منجی ،‌شال پشمی ،‌ پیرهن تنبان کرباسی ،‌چاینک نکلی ،‌ ظروف پلاستیکی ، شعر اجتماعی ، داستان رزمی ، شعار سیاسی ، بحث فلسفی .

هرگاه اسم به اَ و آ پایان یابد یای میانگین پیش از یای بیان ساختار می آید ، مانند :‌ انگشتر نقره یی،گیلاس شیشه یی ، لحاف پنبه یی و فرش بوریایی ، گوشوارة طلایی ، تسبیح کهربایی .

۲۳-یای همانند نمایی که برای هماند نمایی یا تشبیه چیزی به چیزی می آید و بیشتر درشعرهای پیشینه یافته می شود ، مانند :

توسنی تشابه به اسپ سرکش ، دراین سخن رابعه :

توسنی کـــردم ندانستــــم همـی

کز کشیدن سخت تر گردد کمند

وازبیدل مثال بیاورم ، بهزادی ، مانند بهزاد شدن و گژدمی وماری مانند مار و گژدم شدن :

نقش جبین به حسن فرنگ آفریدن است

بهزادی تـو دست ز دنیــا کشیدن است

چنان مباش که درچشم مردم ازحسدت

مژه به گژدمی افتد نگــه کنــد مـاری