مبدأ و پرورشگاه زبان دری
قدیم ترین نظم ونثر دری که تا حالا سراغ میتوان کرد, یا در افغانستان یا در ماوراء النهر به میان آمده حنظللۀ بادغیسی و محمد بن وصیف سگزی که قدیم ترین شعر دری را به انها نسبت می دهد از ولایت هرات و سیستان می باشند قدیم ترین آثار منثور این زبان یا در خراسان یا در ماوراء النهر نوشته شده است . قدیم ترین آثار منثور این زبان یا در خراسان یا در ماوراء النهر نوشته شده است . « مقدمه شاهنامۀ ابی منصوری» که از ظرف ابو منصور المعمری به نام ابو منصور محمد عبدالرزاق در ۳۴۶ هجری تحریرگردیده و ترجمۀ تاریخ طبری که ا زطرف بلعمی وزیر منصور بن نوح سامانی , در ۳۵۶ هجر نوشته شده در عصر سامانیها در ماوراء النهر به وجود امده است. مقارن این زمان حدود العالم که مؤلف آن معلوم نیست در ۳۷۲ هجری برای یکی از امرای آل فریقون گوزگانان ابو الحارث محمد بن احمد تحریر شده و ابو المؤید بلخی گرشاسبنامه , و «عجایب البلدان » خود را تالیف نمود که متأیفانه اصل آن از بین رفته و لی «تاریخ سیستان» و مجمل التواریخ » شاهد وجود انها است ؛ زیرا از انها فصولی نقل کرده اند وواضح م یشود که الوین پارچه منظوم و منثور دری که عجالتا به دست است در طی قرن ۴ هجری در افغانستان و ماورا النهر بوجود امده است و باختر و نیم روز زابلستان و ماوراء النهر مبدأ و پرورشگاه اولیه ان محسوب می شود البته این شواهد که عین حقیقت است.محتاج به دلایل دیگر نیست , معذالک شباهت مزید لغات دری به سغدی و پرثوی یا پهلوی پارتی خراسانی , که پارچه های آن از خرابه های «تورفان» کشف شده است , ساحۀ جغرافیایی سایر لهجه های دری مثل ک هروی سکزی , زاولی در افغانستان وجود لغات خالص دری در لهجه های افغانستان و ماوراء النهر و بالخصوص در کشور خود ما و باز تاثیر زبانهای اسکایی و تخاری که در افغانستان معمول بود و فعل انفعال ادبی سغدی و پهلوی ساسانی که در افغانستان به میان امده و در زبان دری تاثیری بخشید و بالاخره انتشار زبان دری از افغانستان به ایران چه در عصر ساسانی که تنها زبانی در بار باقی ماند و چه بعد از قرن چهارم هجری که به جای پهلوی زبان علمی و ادبی آن کشئر نیز شد هر کدام به جای خود محکوم ترین دلیلی است که مهد زبان دری را در افغانستان و مارواء النهر ثابت می سازد. حلا که مهد ظهور و پرورشگاه اولیه زبان دری شناخته شد میخواهیم کمی در اطراف منشأ آن صحبت کنیم. فعلا فارسی دری را در خانوادۀ السنۀ ایرانی , در سلسله ای گرفته اند که صورت قدیم آن فارسی هخامنشی ,صورت متوسط آن پهلوی ساسانی وصورت جدید آن فارسی دری کنونی می باشد. مبدإ جغرافیایی روشن شدن موجودیت زبان پرثوی یا پهلوی خراسانی زبان سغدی شهور آثار ادبی این دو زبان از خرابه های تورفان ثبوت قطعی نفوذ ادبی پرثوی بر پهلوی ساسانی و ارتباط ادبی دری با پرثوی و سغدی و تشخیص لغات زیادی در زبان اخیر الذکر , و موجود بودن زبان دری در افغانستان معاصر و زبان پهلوی در ایران و باز تأثیر زبان اسکایی خصوصا تخاری در زبان دری , همگان یک سلسله دلایلی است که به اساس آن منشا زبان دری به دو زبان پرثوی پهلوی خراسانی و سغدی که انهم در بلخ و بخارا و تخارستان و سمرقند معمول بوده ارتباط پیدا می کند و تخاری و یا زبان کوشانی که به نوبۀ خود زبان دیگر همین نواحی است و با تأثیری که در اصل ساختمان سغدی وارد کرده و با تأثیر مستقیم خود در تشکیل لسان دری بی دخل نیست چنانچه مطابق بعضی نظریات «دری» را اصلا مخفف «تخاری » می دانند پس چه از نقط نظر میدا جغرافیایی و پرورشگاه اولیه زبان دری در قرن اول هجری و چه از روی کشفیات جدید و پیدا شدن لغاتی در زبان به هیچ وجه به پهلوی ساسانی و فارس هخامنشی نمی رسد بلکه به پرثوی یا پهلوی پارتی خراسانی و سغدی تعلق میگیرد و تخاری هم در ان بی تاثیر نیست و این هر سه زبان در دو طرفۀ آمو دریا در باختر وتخارستان و ماوراء النهر در ساختمان زبان دری به حسب مراتب در طی چندین قرن پیش از عهد اسلامی دخیل اند چون زبان سغدی در نگارش آثارمذهبی مانویان , بوداییان و حتی ترسایان نسطوری چندین قرن متداول بود و زبان علمی آسیای میانه محسوب می شد, احتمال زیاد دارد که رکن اساسی منشا زبان پهلوی ساسانی و لغات عربی , حال آنکه یکی از صفات زبان دری حقیقی عدم دخالت زبان عربی است و قرنهای پیش از ظهور از شهور زبان عربی در این دیار تشکیل نموده بود از جانب دیگر دری زبانی نیست که بعد از نابود شدن پهلوی ساسانی به میان آمده باشد بلکه پهلوی و دری دو زبانی است که موازی هم یکی در فارس و دیگر در افغانستان به وجود امده و نشو نما کرده و در زمانه های معین از کشور های مبدأ در خاک های دو مملکت پراکنده شده اند و عامل اساسی شباهت و ارتباط لغات این دو زبان علاوه بر قرابت خانوادگی معاصر بودن و انتشار انها به خاکهای یکدیگر می باشد شبهه نیست که پارچه های منظوم و منثوری که عجالتا در زبان دری به دست است از نقطه نظر قدامت از قرن سوم هجری تجاوز نمیکند ولی اگر همین آثار را با کتب معاصر به زبان پهلوی مقایسه کنید, انگاه سلاست و پختگی دری بر پهلوی آشکار می شود مسلم است که دری یک دفعه بدون سابقه معاصر صفاری ها و ساسامانی ها به میان نیامده بلکه چندین قرن سابقه داشته است که متأسفانه تعین ان عجالتا مشکل است. اگر واقعن همان طوریکه ابن مقفع و این ندیم ادعا میکنند دری شاهان ساسانی نسبت داده شده است آنگاه مسلم می شود که مارحل ابتدای زبان دری تا قرن چهارم و سه مسیحی اقلا دو یا دونیم قرن از عهد اسلامی پیش برده می شود ملتفت باید بود که دری دو قرن پیش از اسلام و محتملا در قرن اول هجری شکل ابتدایی داشت که باید ان را صورت متوسط سغدی و پهلوی پارتی خراسانی خواند و بلا شبهه رواج پهلوی ساسانی که بعد ار عصر کوشانیهای خد و یفتلی ها در خراسان به عمل امد به نوبۀ خود در آن تأثیری افکند که آن را تقویت نمود. فراموش نباید نمود که پهلوی در اثر پاره ای علل مختلف که نارسایی رسم الخط بزرگترین ان است که همیشه در معرض خطر بود. مانی در قرن سوم مسیحی در زبان خود ساسانی این عیب را احساس کرده و برای آثار مذهبی خود از خط «سریانی» رسم الخط اختراع کرد. موبدان زردشتی عصر ساسانی برای نگارش آثار مذهبی خط «دین دپیری» را اختراع کردند معذالک آثاری که در پهلوی نوشته شده و بیشتر آن بعد از زمانه ساسانیها به میان آمده است , به علت نقص خط و نادانی کتاب از اغلاط پر است و حتی خواندن بعضی ها ان مشکل می باشد. پختگی زبان دری بر پهلوی ساسانی از این هم معلوم می شود که هر دو در معرض هجوم زبان عربی قرار گرفتند؛ بالنتیکه پهلوی در ایران به طور عموم بعد از قرن چهارم هجری در تحریر آثار از بین رفت و بعد از قرن هفتم حتی در مغرب ایران هم به کلی ناپدید شد,حال آنکه دری در خراسان همان خراسانی که آنجا نیز زبان پهلوی حرف زده می شد و نفوذ زبان عربی در ان پهن شد رو به انکشاف مزید گذاشت تا قرن چهارم هجری زبان دری منحصر به افغانستان و ماوراء النهر بود و به حیث یک زبان علمی و ادبی پخته و سلیس آثار منظوم و منثوری در آن تحریر میشد در این وقت ها در ایران معمول نبود و حتی یک شعر و یک رساله هم در این زبان مقارن این زمانه ها در آن مملکت دیده نشده است ملتفت باید بود که اگر ساسانی ها به راستی بعد از بسط نفوذ در خراسان «دری» را زبان درباری خویش اتخاذ کرده باشند در چهار دیواری بارگاه به حیث یک زبان تشریفاتی قبول شده و عمومیت نداشت, و زبان علمی و ادبی آن مملکت قراری که گفتیم پهلوی بود و به زبان طبری هم می نوشتند و پهلوی تا زمان استیلای مغل در حصص غربی ایران که کم و بیش باقی ماند تا اینکه در اواخر عصر سامانی و اوایل دورۀ غزنوی در اثر فتوحات سلاطین خراسانی در «ری» و جبال » و «گرگان» و اصفهان راه نفوذ زبان دری افغانستان در خاکهای همسایۀ غربی ما باز شد و اهسته آهسته زبان پهلوی را در نقاط غربی ایران عقب زده و بعد از قرن چهارم هجری به حیث زبان علمی و ادبی جای آن را گرفت به و به اصطلاح مرحوم ملک الشعرای بهار « بعد از تسلط دولت سلجوقی بر عراقین این معنی قوت یافت » یعنی زبان دری در سراسر کشور ایران که به نام عراق عجم خوانده می شد انبساط یافت.