فکر تسخیر هندوستان

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

رقابت محمد حکیم میرزا حکمفرمای کابل با برادرش جلال الدین اکبر شاهنشاه هند

جلال الدین اکبر و محمد حکیم میرزا پسران همایون از مادر جدا و فرق سنین عمر آنها ۱۳ سال بود همایون روز جمعه سال ربیع الاول ۹۶۳ در دهلی وفات کرد و جلال الدین فوری به روز مذکور در نزدیکی لاهور بر تخت نشست. محمدحکیم میرزا بحیث طفل شیر خوار در کابل بود و به ترتیبی که مفصل تا اینجا دیده شد کم کم از میان یک سلسله هنگامه ها که حصه را خود و حصه را دیگران بر سرش می آوردند رهائی یافته و حکمفرمائی کابل را برای خود مسلم ساخت قبل برین متذکر شدیم که چطور مامای او فریدون که از مصاحبان جلال الدین بود، وی را در لاهور به گرفتن شهر و ایستادگی علیه شاهنشاه مغلی تحریک .کرد تا اینکه سال ۹۸۹ فرا رسید در حصص شرقی هند بخصوص در بنگاله از دوره تسلط لودیها و سوریها عده افغانها زیاد بود و حتی در آن میان بعضی از بزرگان کابلی هم جاگیر ها داشتند. چون حکام مغلی بنگاله به گرفتن جاگیرهای افغانها سعی داشتند مقاومتهای شدید از طرف ایشان علیه دربار اکبر بعمل می آمد و یکی از موجبات نگرانی شاهنشاه مغل در هند همین مسئله بود. محمد حکیم میرزا از جانب کابل و بعضی سران کابلی مثل معصوم خان کابلی از بنگاله میان خویش مکاتبه داشتند و هر دو طرف یکدیگر را علیه دستگاه مرکزی سلطنت هند تشویق میکردند فریدون مامای محمد حکیم که در ین نقشه ها دلچسپی زیاد داشت همیشه خواهرزاده خویش را به اشغال تخت و تاج هند ترغیب میکرد. آنکه واسطه خبر رسانی میان کابل و بنگاله بود، روشن بیگ از نوکران معتمد محمد حکیم میرزا بود که در زمان حکومت مظفر خان در بنگاله وی را دستگیر نموده و به فرمان اکبر بقتل رسانیدند. چون نامه های معصوم کابلی و دیگران پی هم برای حکیم میرزا مبنی بر آمدن به هند میرسید، در آغاز سال ۹۸۹ آماده حرکت شد و طبقات اکبری در ین مورد چنین میگوید : "ابتدای این سال روز یکشنبه پانزدهم صفر سنه تسع و ثمانین و تسعماته بود در اوائل این سال خبر رسید که میرزا محمد حکیم از روی خط های عاصی (۱۰۹) کابلی و معصوم فرنخودی که بتواتر نوشته ترغیب آمدن او بملک هندوستان مینمودند و باغوای فریدون که خال میرزا بود قابو خیال کرده بعزیمت تسخیر هندوستان از کابل برآمد و شادمان نام نوکر خود را از آب نیلاب گذرانید و کنررمانسنگه پسر راجه بهگونداس بر سر او رفت و او جنگ کرده بقتل رسید و از شنیدن این خبر میرزا محمد حکیم از آب نیلاب گذشته در پرگنه سپید پور فرود آمد."(۱۱۰)

جلال الدین اکبر فوری پسر خویش شهزاده دانیال و جمعی را پیشتر فرستاد و خود هم در صدد حرکت شد. در برخورد دوم بین شادمان و مانسنگه اخیر الذکر بر پیش قراول حکیم میرزا غالب آمد و در نتیجه فرامینی که حکمفرمای کابل بنام های برخی از رجال اکبری نوشته بود، از نزد شادمان کشف شد. بهر حال حکیم میرزا خویش را به لاهور رسانید و در باغ مهدی قاسم خان فرود آمد و بدست ملک ثانی کابلی منشی خود که خطاب وزیر خانی داشت فرمانی عنوان خواجه شاه منصور نامی فرستاد محمد حکیم میرزا در لاهور بود که خود جلال الدین اکبر از دهلی برآمد و راه پنجاب پیش گرفت. در نتیجه محمد حکیم میرزا را ترس گرفته جانب کابل عزیمت کرد چون به کنار نیلاب رسید بنای قلعه اتک را گذاشت و بعد کنور مانسنگه شیخ جمال بختیاری، مادهو سنگه و مخصوص خان و نورنگ خان بطرف (پورشور) یعنی پشاور فرستاد و شاهزاده شاه مراد را با قلیچ خان و میرزا یوسف خان و رایسنگه را مامور گردانید تا بعزم تسخیر کابل حرکت کنند.


شاهزاده شاه مراد مامور تسخیر کابل

هیئت اعزامی حکیم میرزا برای عذر خواهی حاجی

حبیب الله

خواجه نظام الدین احمد مصنف طبقات اکبری در جلال

آباد

محمد حکیم میرزا از لاهور از کنار راوی برخاسته بسرعت خویش را بکابل رسانید. منزل به منزل از پشاور بطرف کوتل خیبر آمده و طریق جلال آباد و کابل پیش گرفت چون حکیم میرزا میدانست که برادرش اکبر از عقب در حرکت است فوری هیئتی مرکب از خواجه حسن نقشبندی شوهر خواهرش و محمد علی دیوان خواجه حسن با عریضه ئی نزد اکبر فرستاد و پوزش خواست. جلال الدین اکبر، حاجی حبیب الله فانی را با هیئت مذکور بکابل روانه نمود تا اگر حکیم میرزا به راستی نادم شده باشد عهدی با سوگند قایم کند و خواهر خود فخرالنسأ را به دربار وی بفرستد. در این وقت شهزاده شاه مراد بیگ به جلال آباد رسیده و منتظر پیشرفت بطرف کابل بود نظام الدین احمد مصنف طبقات اکبری میگوید که جلال الدین مرا فوری نزد شاهزاده شاه مراد به جلال آباد فرستاد از موضوع چگونگی حرکت لشکر پیش قراول بطرف کابل و ضرور بودن یا نبودن حرکت خود اکبر بدان جانب اطلاع صحیح آورم در این فرصت حاجی حبیب الله از کابل برگشته و با مصنف طبقات اکبری خواجه نظام الدین احمد یکجا به کناره های نیلاب مراجعت کردند و خبری که به اکبر دادند حاکی از این بود که حکیم میرزا خواهر خود را به دربار وی میفرستد ولی شوهرش خواجه حسن مخالفت دارد و عیال خویش را بطرف بدخشان برده است چون قضایا سرپیچیده ماند، اکبر متوجه پشاور شد و شهزاده شاه مراد را هدایت داده به قصد تسخیر کابل از جلال آباد پیشتر حرکت کند.


جنگ شاه مراد و حکیم میرزا در خرد کابل

حرکت جلال الدین اکبر از مصب رود کابل بطرف کابل

بینی پدراوبین، چنارتو، بادام چشمه، قورقسای

الغ پور، خرد کابله فیلهای جنگی علیه کابلیان

کتل منار، سیاه سنگ


"چون شاهزاده مراد به هفت کروهی کابل رسید میرزا محمد حکیم بعزم جنگ در موضعی که به خورد کابل است آمده آتش حرب برافروخت و شکست موسوم یافته وادی فرار پیش گرفت و شاهزاده به فتح و نصرت بکابل در آمدند." این چند سطر خلاصه جنگی است که خواجه نظام الدین احمد در صفحه ۳۶۶ جلد دوم طبقات اکبری خود مینویسد و تصادم شاهزاده شاه مراد پسر جلال الدین اکبر و محمد حکیم میرزا برادر وی را در خرد کابل یاد آوری مینماید. چون جلال الدین اکبر در عین زمان از عقب از کنارهای سند بطرف کابل در حرکت است، دو حریف را عجالتاً در خرد کابل گذاشته است اینک مختصراً موضوع حرکت اکبر را از نظر میگذرانیم طوریکه از نوشته های ابوالفضل علامی در دفتر سوم اکبر نامه بر می آید جلال الدین اکبر بتاریخ ۳۱ تیر ماه (سرطان) سال ۹۸۹ در محل تقاطع رود کابل به رود خانه سند رسید و حکومت آنجا را به محمد قاسم نامی تفویض کرد. حبیب الله که برسم رسالت بکابل رفته بود در همین نقطه اخبار رسالت خویش را بوی رسانید و بتاریخ چهاردهم مرداد (اسد) به بگرام پشاور مواصلت نمود و پانزدهم مرداد به جمرود رسید. فردای آن از خیبر گذشت و وارد جلال آباد شد روز دیگر به باغ ضفا رفت و فردایش به گندمک سرخ آب (سرخ رود) مواصلت نمود و به مجرد ورود حاجی محمد احدی که به اصطلاح طبقات اکبری به "واک چوکی" نزد شاهزاده شاه مراد به حوالی خرد کابل رفته بود، مراجعت نموده و خبر دهشت آوری برای جلال الدین اکبر آورد که از شکست پسرش حکایت میکرد حقیقت امر این بود که یکروز قبل از آنکه میان قوای محمد حکیم میرزا و شاه مراد تصادمی در خرد کابل واقع شود، فریدون خال میرزا حکیم بر چنداول لشکر شاهزاده ،ریخته خلق کثیری را بقتل رسانید و غنیمت بسیار گرفت این خبر در معسکر جلال الدین اظطراب افگند و او را در پیشروی بطرف کابل متردد ساخت ولی چون فردا محمد حکیم میرزا در خرد کابل شکست خورد در اثر وصول خبر فتح به پیشروی بطرف کابل ادامه داد. تا جائیکه از مطالعه مأخذ بر می آید در روزهائیکه خبر حرکت اکبر و پسرش شاه مراد یکی عقب دیگر بکابل میرسد حکیم میرزا و طرفداران وی در کابل تا حد زیاد دست و پاچه شده بودند خواجه حسن نقشبندی خواهر حکیم میرزا زن خود را گرفته عازم بدخشان شد، فریدون خال او اول گاهی بفکر محکم کردن تنگه خیبر بود و گاهی خیال داشت از راه بنگش خود را به هندوستان بکشد. خود حکیم میرزا مدتی به دره غوربند و زمانی هم در سنجد دره رفت. مردم کابل و بخصوص اهالی بالاحصار در شک و حیرت مانده بودند که چه کنند. حکیم میرزا آخر بدین فکر افتاد که فریدون در آق سرای نفر تهیه کند و خودش در انتظار جمع آوری سپاه در سنجد دره باشد و حیدر علی نامی را برای محافظه کابل بفرستد. چون آوازه آمد آمد شاه مراد نزدیک شد حکیم میرزا و خالش فریدون از کابل طرف مشرقی پیش رفته و به ترتیبی که اشاره شد از طرف فریدون حملاتی صورت گرفت و غنایمی بدست آمد تا اینکه در جنگ خرد کابل شکست بر قوای حکیم میرزا وارد شد برخی مأخذ منجمله اکبر نامه از مقاومت بیشتر محمد حکیم میرزا و فریدون و بعضی دستبردهای ایشان به قوای جلال الدین اکبر مطالبی دارند و چون چنین مینماید که در عرض راه مشرقی فریدون چندین جا در (بینی پدراو) که نقطه ئی بود میان دو آب و بتخاک و چنارتو توقف نموده و به حمله هائی مبادرت کرده است و باز خودش و مردمان معیتش به (بادام چشمه)(۱۱۱) و (قورقسای) و (الغ پور) پرا اگنده شده اند. طبق مندرجات اکبر نامه (دفتر سوم صفحه ۳۶۳) زمانیکه فریدون در چنارتو بود حکیم میرزا هم خود را بوی رسانید و چون سپاه معیتی جلال الدین اکبر نزدیک رسیده بود، میان قوای طرفین تصادم هائی بوقوع پیوست تا اینکه شاهنشاه مغلی خود به معسکر پسرش در خرد کابل رسید. ابوالفضل علامی مینویسد که در جنگ خرد کابل جلال الدین اکبر هم حاضر بود و حکیم میرزا از فراز تپه ئی به بردن یورشی هم مبادرت کرد ولی کاری از وی ساخته نشد برای اینکه چند سطری از متن اکبر نامه را در ین مورد از نظر خواننده گذرانیده باشیم اینک به اقتباس می پردازیم :

"... خلاصه کابلیان را شکوه عساکر فیروزی سراسیمه گردانید. صلاح کار گذاشته گاه به شبخون دل نهاد شدی و لختی به کار زار روزگرائیدی شب بیستم بر فراز آن کوه آتشها افروخته بشورش در آمدند تباه سگالی در سر گرفتند. قزاق و امیر خان اسلام آبادی و افضل تولکچی و جمعی را از جانب دست راست روانه گردانید و نور محمد خواجه خضری و جماعه پیاده های هزاره را از طرف دست چپ فرستاده بود که در آن تیره شب گزندی توانند رسانید شکوه دولت ابد پیوند از ین گروه همت برگرفت و بهادران فیروزی جنود پا برجانی نموده جویای پیکار شدند و از ین فریب اندوزی و گاو تازی اعتبار نگرفتند بیستم امرداد موافق چهارشنبه غره رجب میرزا از آن تنگنا بیرون آمده آورد گاه را ارایش داد مجاهدان دولت شگفته دل و کشاده پیشانی روی در جان ستانی نهادند.

ز شوریدن ناله کرنای 

در افتاد تب لرزه در دست و پای 

چنان گرم گشت آتش کار زار 

که از نعل اسیان برآمد شرار

ز غریدن ژنده فیلان مست 

گره در گلوی هزبران ببست

"به سماوی تائید هنوز نوبت پیکار همگی دلیران هراول نرسیده بود تا به مبارزان افواج دیگر چه رسد میرزا دل بای داده راه گریز پیش گرفت و اولیای دولت نشاط امور گشتند. صباح آن فریدون باجوقی اندازه کار نگرفته گرد پیکار بر انگیخت از امرای هر اول نورنگ خان نزدیک ده کروه یا ده گریوه آماده بود باو در اویخت کابلیان قدری دست شوخی دراز کردند چون آوردگاه بلمعان پلارک دلاوران نبرد دوست ارایش گرفت نزدیک بود که زابلیان چیره دستی نمایند. در ین هنگام راجه مانسنگه بجنبش درآمد نخستین مادهوسنگه و صورت سنگه و طایفه دلاوران تمام جگر را توپ توپ ساخته رخصت کارزار دادند و فیلان کوه پیکر صف شکن را بائین شایسته پیشتر فرستاده ابراهیم خان فوجدار بر فیل کوه خاصه شاهنشاهی (رن موهن) سوار بود و جبار خان بر پیل خاصه (جگت رای) نبرد آرائی کرد و محمود خان بر فیل لکهمی (سندر کار طلب شد این فیل اگر چه خاصه نبود اما درین روز جوهر خویش را ظاهر کرده داخل فیلخانه خاصه گردید و حسین خان بر فیل خاصه (مکنت) نام صف آرا گردید و توپهای جانگداز را (که بر فراز فیلان داشته بودند) بدل شکنی دشمن سر دادند چون این فوج هراول در جنبش در آمد کابلیان را سر رشته از دست رفت علی محمد اسپ و چندی هواخواهان جلو میرزا را گرفته رو به دشت ادبار آوردند. (۱۱۲)

میرزا محمد حکیم بعد از شکست خرد کابل خویش را به حوالی کتل منار کشیده از آنجا به قراباغ و استرغچ رفت و بعضی از نزدیکان او به پسرش میرزا کیقباد فرزند حکیم میرزا پیوسته به غوربند رفتند شاه مراد پیش و پدرش جلال الدین اکبر از عقب راه کابل پیش گرفته پسر بتاریخ ۲۱ امرداد مطابق دوم رجب سال ۹۸۹ وارد جلگه سیاه سنگ رنگ شد و پدر ۲۵  امرداد ۶ رجب به بتخاک رسید.