ترتیب باغ بابر

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

باغی که سر سلسله دودمان مغلی کورگانی اعلیحضرت ظهیرالدین محمد بابر شاه در آن مدفون است برای احفاد او که هر کدام به شاهنشاهی هند رسیدند، زیارتگاهی بود و بدان توجه زیاد داشتند پادشاهان مغلی هر کدام هر دفعه که بکابل آمده اند، حین ورود و حین مراجعت بدان باغ می رفتند و به مرقد جد خویش نذرها و تحایف تقدیم میکردند و هزارها روپیه به مستحقات تقسیم مینمودند. آرامگاه بابر به تدریج مقبره دودمان سلطنتی مغلی شد و به مرور زمان میرزا هندال پسر بابر حکیم میرزا پسر همایون نواسه بابر، رقیه سلطان بیگم دختر هندال، نواب گوهر نسا بیگم بنت عالمگیر ثانی شاه جهان وغیره در آنجا دفن گردیدند.

جلال الدین اکبر در سفر دوم خود بکابل در سال ۹۹۷ راجع به تعمیر عمارتی در باغ آرامگاه بابر به قاسم خان مرزبان کابلستان هدایاتی میدهد. جهانگیر در سفر اول خود به کابل در سال ۱۰۱۶ بر مزار بابر و هندال و حکیم میرزا لوحه سنگی ئی نصب میکند که تا حال موجود است. ضمنناً مادر اندرش رقیه سلطان بیگم را با خود میبرد تا بار اول آرامگاه پدرش میرزا هندال را زیارت کند.

شاه جهان در سفر اول و دوم بر مزار بابر آمده مقادیری خیرات میکند و تاریخ زیارت او غره جمادی الاول سال ۱۰۵۶ و دیدن باغ آرامگاه در تاریخچه باغ که فعلاً موجود است و مرمت کاری جویها و احداس حوضها و ساختن محجری از سنگ مرمر به دورادور آرامگاه رقیه سلطان بیگم و تعمیر مسجد سنگی تصمیماتی میگیرد که از طرف کار گذاران صوبه داری کابل بلا تأخیر در عملی ساختن آن اقدام میشود پادشاه نامه راجع به این تصمیمات مطالبی دارد که اینک عینناً متن آنرا نقل میکنیم و بعد هر قسمت آبادی باغ آرامگاه بابر را مختصراً مطالعه مینمائیم.

"... و توجه عالم آرای عمارت آنرا به ترتیب باغ مرقد اقدس حضرت فردوس مکانی که طول آن پانصد گز و زمینش پانزده مرتبه است و ارتفاع مرتبه پسین از مرتبه نخستین سی گز مبذول داشتند و چون بر ضریحه منیعه حضرت مغفرت آیات رضوان مآب خدیجه الزمانی رقیه سلطان بیگم که در مرتبه پانزدهم از مراتب این مزار خلد آثار واقع شده چبوتره خردی از سنگ مرمر بحکم حضرت جنت مکانی ساخته بودند فرمان شد که بر دوران محجری از سنگ مرمر با ارتفاع سه گز نصب کنند و به موجب وصیت حضرت فردوس مکانی بافراختن عماراتی بران مرقد غفران مورد که در درجه چهاردهم است نپرداخته به بنا مختصر مسجدی از سنگ مرمر در مرتبه پائین آن امر نمودند و در سر آغاز سال هژدهم اساس گذاشته آمد و اخیر سال نوزدهم بعد فتح بلخ و بدخشان در عرض دو سال به صرف سی هزار روپیه در غایت مطبوعیت و نهایت خوش کمال لطافت طرحی و و نظافت انجام پذیرفت و چون جوی آبی که از مرتبه دوازدهم روضه بر رشته خیابان جاری است و دوازده آبشار از آن ریزان از ین جهت که از سنگ و آهک نساخته بودند مندرس گشته از صفا افتاده بود امر معلی صادر گشت که از سر نو بعمارت آن پرداخته و در ته هر آبشاری حوضی مختصر ساخته کنارهای جوی و آبشارها و حواشی حوض ها را همه از سنگ مرمر کابل سرانجام دهند و در مرتبه نهم حوضی یازده گز در یازده بحاشیه سنگ مرمر و در مرتبه دهم حوضی پانزده در پانزده و در درآمد باغ حوضی دیگر پانزده در پانزده بحاشیه سنگ مرمر و دروازه در خور آن مکان مزین بقبهای مطلا و پیش دروازه چوکی مربع که یک ضلع آن دیوار باغ باشد و سه جانب دیگر بر حجرهائی که جوی آبی از میان آن بگذرد مشتمل بسازند تا محادیج و مساکین که برای خوردن طعام و گرفتن دیگر وجوه مبرات گرد آیند در پناه آن حجرات از آسیب برف و باران محفوظ باشند."

قراریکه ملاحظه میشود در ین متن مطالبی چند راجع به باغ آرامگاه بابر دیده میشود. مراتب پانزده گانه باغ قبل از زمان شاه جهان موجود بود و هنوز هم موجود است. آرامگاه رقیه سلطان بیگم در مرتبه پانزدهم مرقد بابر و میرزا هندال و حکیم میرزا در مرتبه چهاردهم و مسجد سنگی در مرتبه سیزدهم دیده میشود.

در مرتبه دوازدهم در امتداد خیابان جوئی جاری بود و دوازده آبشار از آن میریخت. شاه جهان به تعمیر مجدد جوی از سنگ و آهک امر داد و حکم نمود تا در ته هر آبشار حوض کوچکی از سنگ مرمر کابل بسازند. متاسفانه از ین جوی و آبشارها و حوضچه ها اثری باقی نمانده است. گمان میرود که در مرتبه یازدهم باغ چیزی نبوده و امروز عمارت کافه بابر شاه دیده میشود که از آبادی عصر ضیاً الملته و الدین است.

در مرتبه های دهم و نهم به امر شاه جهان حوض های بزرگی ساختند. اولی به مساحت پانزده گز در پانزده و دومی به بزرگی یازده گز در یازده در مرتبه دهم باغ تا همین اواخر جوی و فواره ئی موجود بود و در عصر اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید ضمن مرمت کاری های دیگر آنرا به مرتبه نهم انتقال دادند. حوض دیگری تا این اواخر در مرتبه دوم باغ وجود داشت که حالا به شکل دیگری هنوز باقی است اما متاسفانه از فواره ها و آب جاری در آن اثری دیده نمیشود. از حوضی که در درآمد باغ حکم شده بود و دروازه مزین و قبه های مطلا و چوک مربع متکی به ضلع دیوار باغ و غیره اثری باقی نمانده است.


محجر سنگی در ماحول آرامگاه رقیه سلطان بیگم

در بالاترین مرتبه باغ بابر که مرتبه پانزدهم باشد مرقد رقیه سلطان بیگم دختر میرزا هندال زوجه جهانگیر، نواسه ظهیرالدین محمد بابر وجود دارد. رقیه سلطان بیگم زوجه جلال الدین اکبر روزی در سال ۱۰۱۶ هجری قمری با جهانگیر به زیارت قبر پدر خود میرزا هندال و جد خویش بابر به این باغ آمد و در ۱۰۴۰ جسد وی را در مرتبه بالاتر از محل مرقد پدرش دفن کردند. به امر جهانگیر بالای این قبر چبوتره ئی از سنگ مرمر ساخته بودند که تا عصر شاه جهان وجود داشت و پادشاه اخیرالذکر امر کرد تا محجری از سنگ مرمر به ارتفاع سه گز به دورادور قبر نصب کنند امروز از چبوتره و محجر سنک مرمر، از هیچ کدام اثری باقی نمانده است.


مسجد سنگی

بزرگترین خاطره عمرانی شاه جهان در باغ آرامگاه بابر، بنای مسجد کوچکی بود از سنگ مرمر که در مرتبه سیزدهمین باغ آباد شده بود و چون در کتیبه آن از فتح بلخ و بدخشان و فرار نذر محمد خان والی بلخ از بلخ به شبرغان یادآوری شده است، برخی تصور کردهاند که این مسجد بغرض یاد بود فتح مذکور آباد شده است. ناگفته نماند که سطور اخیر مضمون متن کتیبه مسجد هم عده ئی را به اشتباه افگنده و چنین تصور کرده اند که مسجد بعد از فتح بلخ و بدخشان و سائر کامیابی های نظامی شاه جهان تعمیر شده است. حال آنکه اگر به قسمت اول کتیبه دقت شود واضح میشود که اصلاً تعمیر مسجد به فتح بلخ و بدخشان کوچکترین ربطی نداشته و چون بر مزار ظهیر الدین محمد بابر تعمیر امکان پذیر نبود، شاه جهان مصمم به بنای کوچکی شد در مرتبه پایان تر آرامگاه. همه میدانیم که سر سلسه دودمان مغلیه هند بابر وصیت کرده بود تا از ساختن عمارتی بر آرامگاه او خود داری کنند. این مطلب در متن پادشاه نامه که بالاتر دادیم، تصریح شده است و میگوید:

"به موجب وصیت حضرت فردوس مکانی بافراختن عمارتی بران مرقد غفران مورد که در درجه چهاردهم است نپرداخته به بنأ مختصر مسجدی از سنگ مرمر در مرتبه پائین آن امر نمودند."

پس علت اساسی تعمیر این مسجد این بود که شاه جهان بر مزار جد خویش عمارتی ساخته نمیتوانست لذا به بنای مسجد امر داد.

در خود کتیبه مسجد از تاریخ آغاز بنای کار تعمیر ذکری نشده و اتمام آن به :

"آخر سال نوزدهم جلوس میمنت مانوس موافق ۱۰۵۶ هجری "نسبت داده شده است." پادشاه نامه در متنی که پیشتر دیدیم میگوید : " و در سر آغاز سال هژدهم اساسی گذاشته آمد و در اخیر سال نوزدهم بعد فتح بلخ و بدخشان در عرض دو سال به صرف سی هزار روپیه در غایت مطبوعیت خوش طرحی و کمال لطافت و نظافت انجام پذیرفت."

شبهه ئی نیست که کار آبادی مسجد سنگی دو سال وقت گرفته و در صورتیکه طبق تذکر پادشاهنامه شروع کار سر آغاز سال ۱۸ جلوس باشد، طبیعی در آخر سال ۱۹ جلوس خاتمه یافته است آنچه حساب را کمی مشکل میسازد، این است که اگر سرآغاز جلوس سال ۱۸ به سال قمری تطبیق ،شود باید کار تعمیر مسجد در جمادی الاول ۱۰۵۴ شروع شده باشد و به اخیر سال ۱۹ جلوس یعنی ربیع الثانی سال ۱۰۵۶ اتمام یافته باشد حال آنکه شاه جهان در غره جمادی الاول سال ۱۰۵۶ طی سفر دوم خود به آرامگاه بابر رفت. این روز یا در یکی از روزهای بعدتر تصمیماتی راجع به ترتیب باغ و بنای مسجد و غیره اتخاذ نمود. گمان نمیکنم که تصمیم بنای مسجد در سفر اول او بکابل در ۱۰۴۹ گرفته شده باشد. پس در حالیکه بنای مسجد سنگی در سال ۱۰۵۶ شروع شده باشد، بصورت طبیعی ختم آن که دو سال وقت گرفته است در اواخر سال ۱۰۵۷ مطابقت میکند و چون سفر سوم شاه جهان بکابل در اوائل ۱۰۵۷ واقع شده و درست سلخ ربیع الاول سال مذکور داخل شهر گردیده و تا اواخر رجب سال مذکور در کابل بود، حضور شاه در تسریع امور عمرانی مسجد کمک کرده است.

موضوع دیگری که تا اندازه ئی به تفصیل در متن کتیبه مسجد و در متن پادشاه نامه گنجانیده شده مسئله فتح بلخ و بدخشان و فرار نذر محمد خان والی بلخ است. پیشتر گفتیم که مسئله تعمیر مسجد اصلاً به فتوحات مذکور کدام ارتباط خاصی نداشت بلکه فتح بلخ واقعه بود که در طی جریان مسجد به وقوع پیوست و مژده آن بین ۲ و ۸ جمادی الثانی ۱۰۵۶ به شاه جهان بکابل واصل شد. صورت واقعی قضایا چنین است که حین وصول شاه جهان بار دوم بکابل در غره جمادی الاول سال ۱۰۵۶ سوقیات علیه نذر محمد خان شروع شده بود متعاقباً کار تعمیر مسجد شروع شد. در جریان کار خبر فتح بلخ و بدخشان و فرار نذر محمد خان از بلخ به شبرغان به شاه جهان بکابل رسید سپس دوره دوم اقامت شاه جهان در کابل خاتمه یافته به هند مراجعت کرد و باز کرت سوم در ۱۰۵۷ به کابل آمد. احتمال دارد که حین ورود او بار سوم به کابل مسجد تمام نشده تا بعدتر در اخیر سال مذکور تمام گردیده باشد پس به این حساب شبه ئی نیست که ختم کار مسجد سنگی بعد از ختم بلخ و بدخشان عملی گردیده است.

در میزان پول مخارج تعمیر مسجد هم بین متن کتیبه مسجد و متن پادشاه نامه اختلاف است. کتیبه مسجد مخارج را چهل هزار روپیه و پادشاه نامه هزار سی روپیه نوشته است.

بهر حال بعد از تبصره های فوق اینک متن کتیبه مسجد مذکور را نقل میکنیم :

"این مسجد لطیف و معبد شریف که سجدگاه قدوسیان و جلوه گاه کروبیان و بفرمان ادب در حریم محترم این گذرگاه ملاء اعلی نظرگاه عالم بالا یعنی روضه منور پادشاه غفران پناه رضوان دستگاه خلد آرامگاه حضرت فردوس مکانی ظهیرالدین محمد بابر پادشاه غازی جزء آن عمارتی نتوان ساخت بفرموده این نیازمند تمام شکر سراسر ستایش سراپا نهایش درگاه الهی ابو مظفر شهاب الدین محمد صاحب قرآن ثانی شاه جهان پادشاه غازی بعد از فتح بلخ و بدخشان و فرار نذر محمد خان از بلخ به شبرغان و تعاقب فریقی از کار طلبان و نبرد آرائی او در آن سرزمین با آن گروه فیروزی نشان و هزیمت او و ظفر سپاه رزمخواه در آن میدان محض کرم کارساز حقیقی نصیب این نیازمند و دولت خواهان این بنده شرمنده احسان حضرت یزدان گشته آخر سال جلوس میمنت مانوس موافق ۱۰۵۶ هجری در عرض دو سال بچهل هزار روپیه انجام یافت."

ناگفته نماند که عصر شاه جهان از نظر آبادی و عمران و ذوق معماری مترقی ترین دوره است که در طی آن قریحه معماری مغلی به اوج تعالی خود رسید. شاه جهان هم مرد دین دار و هم صاحب ذوق و عاشق آبادی بود. مساجد زیادی در عصر او در هند ساخته شده که مهم ترین آن جامع مسجد دهلی، موتی مسجد و رنگه مسجد قلعه ،آگره، جامع مسجد ،آگره، مسجد تاج مسجد فتح پور سکری، شاه جهان مسجد اجمیر و مسجد وزیر خان در لاهور میباشد. مسجد کوچکی که شاه جهان در باغ آرامگاه بابر تعمیر نمود بسیار ساده و بسیط و مقصوره ئی بیش نبود. چون از محل اجتماع و آبادانی دور و نسبتاً کوچک بود، مناری در آن تعبیه نشده بود و بام آن خلاف مساجدی که در عصر شاه جهان در هند ساخته شده است، گنبد نداشت چون این مسجد مرمت طلب شده بود، چند سال قبل آن را ویران کردند تا پخته تر با همان سنگهای قدیمه تجدید .شود. تعمیر مجدد آن نیم کاره است و امید است روزی به پایه اکمال رسد و نکند که نا تمام بماند و یگانه مسجد سنگی یادگار شاه جهان در کابل از بین برود. (باغ بابر که در اواخر سلطنت ظاهر شاه مخروبه ئی بیش نبود در زمان ریاست جمهوری محمد داود خان کاملاً ترمیم و حیثیت تفرجگاه مردم را مثل اعصار قدیم بدست آورد. ن)