حکایت ۴۱
ابومعوبة الا سود را همین حال بود ، در آخر عمر چشم وی خلل کرده بود و هیچ چیز ندیدی . هرگاه که قصد کردی که مصحف بردارد و قرآن خواند، نور چشم بدو باز آمدی . چون مصحف از کنار بنهادی ، نور چشم در حجاب شدی هر که چشم برای کاردین دارد چنین بود. آن چه بود اثر محرمی بود او را با كلام رب العزه . هرگه محرم حلقه در خانه بجنباند پرده بردارند و ندا کنند که درای! ترا می دستوری نباید خواست. ما در حکم توایم ترا می دستوری نباید خواست . و باز چون محرم ،نبود گرچه بسیار حلقه بجنباند سود ندارد . جهد آن کن که آشنایی درست کنی، هرچه ترا باید ، بی تکلف تو بتورسد .
چون بیگانه باشی هر چه کنی سود ندارد . متن لم يكن للوصال اهلا فكل احسانیه ذُنُوب تا مادام با خویشتن آشنایی از دین بیگانه (ئی) ! چون از خود بیگانه شوی! با دین آشنا شوی! آشنایی در بیگانگی تعبیه است ، و بیگانگی در آشنایی .
تا مادام با خود آشنایی ! امساک تو از مفطرات فطرست. چون از خود غایب شوی، فيطر ترا حكم امساك است . ان الله تعالى أطعمك وستقاک
روزه ماه رمضان رکنی است از ارکان اسلام . قال الله تعالى : فمن شهد منكم الشهر فليصمه.
و هفت چیز شرط است در روزه ماه رمضان : بلوغ و خرد و اسلام ودخول ماه رمضان و نیت و امساک از مفطرات از اول صبح صادق تا وقتِ غروب و ثبات کردن برچیزی ناخوردنی از وقت صبح و نیت روزه بشب باید، روز قابل نیت نیست بر قول شافعی رحمه الله .
چنانک روزه قضا و تمتع و جزای صید . و هیچ روزه بی نیت روا نبود على ما عرف .
فصل
روزه سه قسم است : قومی روزه از طعام دارند و شراب ، و این روزه ارباب نفوس است . وقتی بخورند ، وقتی نخورند . و دیگر روزه اصحاب قلوب . وسيم اصحاب الارواح .
قال بعضُ الحكماء : البطنة تذهب بالفيطنه بار زیادت از طعام و شراب بر معده افتد، نفس در پس زیادتی برود، و رسول میگوید : لا تمتوا القلوب بكثرة الاكل من الطعام والشراب ، فان القلوب تموتُ بالشهواتِ كالزرع يكثر
عليه الماء. بار شهوت که بر دل افتد، دل را بمیراند ، چنانکه کشت که آب بسیار دهند، کشت قوت نتواند کرد و برجای ماند و خشک شود . روزه روح در قوت بسته است خلاف روزه نفس، و روزه دل و روزه روح، عنان فرو گرفتن است از مادون حق ، و مشغول بودن بياد حق . قيل : ما القوت ؟ قال : ذكر الحى الذى لا يموت. در خبرست: که وقتی عیسی صلوات الله علیه مناجات کرد، شست روز بروی بگذشت ، از نانش یاد نیامد. بعد از شست روز نان بر خاطر وی گذشت . وقت روی در پوشید، دیده اش بر زمین گرده دید ، بنشست و گریستن گرفت از بهر فوت لذت
مناجات باز نگریست ، پیری را دید برسر وی استاده. عیسی گفت : یا ولی الله ! ( خوانده نمیشود) الله لى ، فاني كُنتُ في حالة ، فخطر على بالى الخبز، فانقطعتُ عَن تلک الحاله .
آن پیر گفت : اللهم ان كان الخبز خطر ببالى مد عرفتک ( خوانده نمیشود) پس دانسته آمد که در روزه غذای روح است و هم صفای دل در روزه هم، وهم صلاة نفس
جنید گوید : الاقواتُ ثلث : قوت بالطعام والشراب وهو ( خوانده نمیشود) للاسقام والامراض . وقوت بالذكر ، وهو المصفى للصفات .
وقوت برؤية المذكور، وهو الذي لا تبقى ولا تذر.
قوتِ طعام وشراب بیماری بار آرد ، حاجتمند طهارت جا گرداند ، وذكر بنده را صافی گرداند از کدورت شهوات . وسیم قوتِ دیدار مذکورست ، و دیدار مذكور، حجاب بشریت از پیش دیده بردارد، تا جز حق نه بیند.
فصل
روزه وصال داشتن کراهیت است که این از جمله خصائص رسول است.
و دیگر انرا نهی کرده است . و وصال آن بود ، که شب در روز بندی، چنانک بروز نخوری و نیاشامی ، بشب نخوری و نیاشامی و رسول وصال میداشت ، و امت را منع می کرد و می گفت من چون شما نیتم . قال : ابيت عند ربي يطعمني ويسقيني ؟ چنانکه بیداری ما ، مخالف بیداری شماست و خواب ، مخالف خواب شماست ، پرورشیر ما در حال بیداری بواسطه وحی ، و پرورش ما در حال خواب بی واسطه وحی ، يطعمني ربي ويسقيني . تا در حال بیداری دستی می جنبانیم تا آداب شرع از ما در آموزید ، نه از برای حاجت را ، از برای حکمت شرع را . يک قدم از خود فراتر نیه ، تا شادی ها بینی ! وصال چیست؟ هستی را در نیستی زدن یکدم از خود غائب شو ! تا خلعت نقد بدر سرای تو فرستند .
الله تعالى اطعمک وسقاک .
اگر در حال نسیان تو ، روزه خود را و صفت خود را ، ترا این خلعت میدهند یکدم که تو از پیش خویش برخاستی ، شایسته این خلعت شدی! آن لقمه که دیگرانرا از حضرت میبیندازد ، ترا بحضرت قدسی نزدیک گرداند الله تعالى اطعمک وسقاک. هر كرا ساقی غیب باشد ، او را تشنه و گرسنه نگذارد يُطعمنى ويُسقينى . پیدا آمدن تو در درگاه بلای تو است . اگر خواهی که از بند نهی شرع بیرون آبی بشربت آب ، روزه بگشای ، یا به لقمه ! اگر غذا از غیب میستانی ، ترا روزه و صال داشتن مسلم ! اگر بقاء کالبد تو در لقمه بسته است ، رخصتِ شرع نگاه دار تا در تاوان روزه خود نمانی! قدر که هست و قیمت که هست ، امتثال شرع راست روز نوروز و مهر گان روزه داشتن کراهیت است ، هر چند روزه زوزه است. ولیکن داغ شرع ندارد مهجور حضر تست و ايام البيض روزه داشتن مستحب است که رسول گفته است: من صام من كل شهر ثلثة ايام... ما اين
سه روز را بسالی محسوب کنیم و ثواب سال روزه، در جریده وی ثبت کنیم . فاما اگر روز نوروز یا روز مهرجان موافیق عادت وی افتد ، چنانکه آن روز و را روزه داشتن عادت بوده بود، باک نباشد روزه داشتن در آن روز . روز آدینه مخصوص کردن بروزه کراهیت بود . پنجشنبه باید که در پیش وی بود، یا شنبه براثر وی بود ، که روز آدینه ، سلطان روزهای هفته است. باید که از هفته چیزی در خدمت وی بود، و در موافقت وی بود .
و بنزديک ابوحنیفه رحمه الله روزه در وی، بی یک روز دیگر با وی ، مکروه نبود . و روزه عاشورا كفارت یکساله است، وگر پیش و پس نیز یار کند روز دیگر ، صوابتر بود ، تا مخالفت بود اهل کتابرا . وگر روز عاشورا روزه دارد ، و سخن نگوید از بامداد تا شب ، مکروه بود .
چه سخن نا گفتن ، خویشتن مانند کردن بود باگبران . و روزه روز عرفه کفارتِ دو ساله است . وگر حاجیان روزه ندارند آن روز ، فاضلتر بود ، که رسول عليه السلم روزه نداشتی در عرفات . ومعنى آنست که روز عرفه روزه نداست و دعا و زاری تا ضعیف نگردد و از دعا و ندا فرو نماند .
فاضلترین دعاها، دعای روز عرفه است بعد از نماز دیگر . ورسول گفته است: احب الصيام إلى اللهِ صَوم داؤد که روزی داشتی ، و روزی بکشادی. و این چنین روزه برياضت تمامترست ، و مكروه بود زن را و كنيزک وغلام را روزه تطوع داشتن بی دستوری شوی و خواجه . و روزه کفارت نیز بی دستوری نباید . و مستحب است دعا در وقت کشودن ، و تضرع باید نمودن و زاری . چه خداوند تعالیٰ حواله اجابت ، بدعا کردن بنده کرده است : أدعوني استجيب لكم خداوند تعالی از بندگان ، بندگی نمودن وزاری نمودن وحاجت خواستن دوست دارد و تعجیل سنتست ، ولیکن تمام کردن روزه فریضه ، چنان نباید که از بهر قیام سنت ، فریضه در خلل افتد قال : اگر کسی روزه تطوع دارد و کسی او را بدعوت خواند. سنت آنست که برود ودل وی شاد کند و دست بطعام دراز کند و طعام بخورد . شادی دل برادر مسلمان را بحضرت عزت ، قدری عظیم است. طاعت بنده از علت خالی نیست و شادی دل مسلمان از علت پاک است.