32

تشکیلات لشکری

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

مردم آریائی قدیم که از سرزمین های دامنه های هندوکش به شرق و غرب هجرت کرده اند، در بین خود تشکیلات نظامی داشته اند، و مخصوصا چون به سمت شرق وسرزمین هند رسیده  اند، دارای ترتیب خاص لشکری بوده اند. 

از تشکیلات نظامی آرئیان قدیم ، در جنگ تاریهی مها بهارت و کتاب آن ( حدود  ۱۵ /۱۴ ق م  ) اشاراتی موجود است که دران یک واحد بزرگ نظامی را اکشو هنی AKSHA U HINI )

 یا اچهونی میگفتند ، و این نظام لشکری که بقول البیرونی  برای ترتیب تعبیه و نقل و حرکت و نزول  عساکر گرفته شده بود، تا عصر اسلامی هم وجود داشت، و چون کابلشاهان و رتبیلان در عنعنات قدیم با آریائیان هندی مشتریک بوده اند بنابرین همین ترتیب عنعنوی لشکر داری قدیم راهم داشته باشند. 

مطابق شرحیکه البیرونی میدهد: یک واحد بزرگ لشکری از اجزای ذیل ترکیب می شد:

یک واحد کوچک لشکر را   پتی میگفتند که عبارت از پنج پیاده و سه اسپ و یک پیل و یک عراده بود و انی عراده را در سنسکریت رتهه گفتندی، که در شطرنج رخا و در اصطلاح یونانیان عراده جنگی باشد۲ و ترتیب صعودی لشکر چنین است :

۳پتی یک سنامخ ( سه عراده ، ۹ اسپ ، ۱۵ پیاده ، ۳ پیل)

۱قاموس هندوستانی ۷۰ ازدنکن فوربس طبع لندن ۱۸۶۶ م 

۲ کتاب الهند ۳۴۰

۳سینامخ یک گلم (نه عراده ، ۲۷ اسپ ،۴۵ پیاده ، ۹ پیل)

۳گلم یک گن ۲۷ عراده ۸۱ اسپ ، ۱۳۵ پیاده ۲۷ پیل.

۳گن یک باهیونو ۸۱ عراده ۲۴۳ اسپ ،۴۰۵ پیاده ۸۱ پیل

۳پرتنایک چمو ۷۲۹ عراده ۲۱۸۷ اسپ ، ۳۶۴۵ بیاده . ۷۲۹ پیل.

۳چمویک انیکینی  ۲۱۸۷ عراده ، ۶۵۶۱ اسپ ۱۰۹۳۵ پیاده ، ۲۱۸۹ پیل

۱۰/انیکینی یک اشکوهنی 

بدین ترتیب یک واحد بزرگ نظامی یعنی اشکوهنی عبارت بود از : 

۳۵۰،۱۰۹ پیاده 

۶۱۰،۶۵ اسپ

۸۷۰ ، ۲۱          عرادۀ جنگی

۸۷۰ ، ۲۱    پیل ۱

در حدود (۹هـ۶۳۰م) هنگامیکه هیون تسنگ زایر چینی قمست های شرقی افغانستان و هند را می دید، راجع به لشکر این سرزمین چنین می نگارد: که چهار صنف عسکر او با گفتۀ البیرونی کاملا مطابق است وی گوید:

«عساکر  از شجاعترین مردمان صنف کشتریه انتخاب می شوند، و چون پسر پیشۀ پدری لشکری را اختیار میکند فن؛ حرب را می آموزد این عساکر در قلعه دورا درو قصر شاهی در وقت امنیت اقامت میکنند و در ایام لشکر کشی و مسافرت در مقدمۀ الجیش باشند، و چهار صنف اند:

پیاده  PATTAKAYA    سوار  ASVAKAYA عراده دارد 

RATHAKAYA پیلد ار   HASTIKAYA پیلها را با اسلحه 

کار مجهز ساخته در اشکهای آنها مهمیز های نو کدار تیز 

۱کتاب الهند۳۴۰ ببعد و قاموس هندوستانی و انگلیسی ۱۹ 

تعبیه کرده اند. قاید لشکر در عراده نشسته و دو نفر ملازم در راست و چپ او باشند و عراده را چهار اسپ میراند و یکدستۀ محافظین موکب اورا احاطه میکنند.  فر

فرقۀ سوار در حمله پیشتر میرود، و پیاده مدافعه مینماید و اسلحۀ ایشان نیزه و سپر ؛ کمان و تیر شمشیر خنجر نیزۀ دراز تبرزین، ژوبین و اقسام فلاخن دارند. »

در سنه ۷۲۷ م = ۱۰۹ هـ یکنفر زایر چینی دیگر بنام هوی   تچه او  به افغانستان امده بودف که نقل سیاحت نامۀ اورا در یک سموچ تواین هولنگ یافته وی در بارۀ بامیان گوید:

« پادشاه بامیان در تحت اثر کدام مملکت دیگر نیست لشک پیاده و سواری خیلی قوی و فرار وانست و شاهان دیگر  نمیتوانند.

بر کشورش حمله کنند» ۱

این بود معلومتی که در بارۀ لشکر قمست شرقی مملکت درا منۀ مقارن ظهور اسلام و قبل از ان داریم ما د رقسمت غربی  و خراسان  که نظام لشکری  دولت ساسانی  دران عصر بر قرار بودف یکدستۀ بزرگ لشکر را گند و افسر انرا گند سالار گفتندی که این کلمه تاکنون بمعنی یک جمیعت عظیم مردم و یا اتحادیۀ جنگی چند قبیه در پشتو زنده و مستعمل است ، و احتمال دارد، که کلمه جند عربی جمع جنود که از ان تجنید ساخته شده نیز معرب همین گند آریایی باشد. 

هر گند به چند درفش و هر دوفش به چند وشت  تقسیم می شد که هر دو فش پر چم خاصی داشت و در لشکریان دولت ساسانی  از مردم خراسان قبایل کوشان

۱سی یوکی کتاب دوم ۱۳۹

۲تاریخ افغانستان ۲/۳۹۶

باختر وخیون (هونها) و سکاهای سگستان که د رزرنج سکونت داشتند شامل بوده اند. ۱ از عصر خسرو اول انوشروان و حدود ۵۴۰ م تا قرن اول  اسلامی امور لشکری سرزمین بر لشکریان خراسان  و سیتان و کرمان سرداری داشتی ۲ و طویکه در سابق گفتیم در سرمزنی های مرزی مرزبان و کنارنگ نیز قیادت لشکر را کردی ، و حتی ابن مرزبانان در خوارزم و کابل حق استعمال لقب شاه را هم داشتندی. ۳

در تحت رتبۀ لشکری بزرگ  پساه بذف رتبۀ ارتیشتاران سالاران یعنی سالار لشکر وافسر گارد شاهی پشتیگه بان سالار و قوماندان صنف  پیاده پایگان سالار  و سردار دستۀ اندازان تیر بذ، و سردار قوای محافظ ارگ شاهی  ار گبذ  و افسر سواران منتخب ده هزاری  یعنی دسته جاودانان بنام و رهرانیگان خوذای نامیده می شد. و یک دستۀ لشکر بنام جان او سپار موجود بود، و افسر مخازن (انبارگ) و اسلحه خانه (گنز) را انبارگ بذ و افسر لشکر سوار اسوران سردار میگفتند. و در یکی از نسکهای اوستا بابی بنام ارتیشتارستان بود، که دران مخصوصا بر امور جنگی و لشکر ی و سپاهداری بحث شده بود ، و سلاحهایی که لشکریان این زمان استعمال میکردند عبارت از زره اسپ و جوشن و زره سینه بند وران پوش و شمشیر ۴ و نیزه و سپرو گرز و تبرزین و تیر و تیر کش و کمان بود. ۵

برای تربیۀ عسکری و پرورش مردم بامور لشکری ، اموزگاران کارهای لشکری بنام اندر ژبذ اسپوارگان مقرر بودند، که مردم را سلاحشوری و فنون حربی وحیل 

۱کریستن سین درسا سانیان ۲۷۴ ببعد

۲همین کتاب ۴۹۵ بحوالت طبری و دینوری

۳ همین کتاب ۴۹۷ بحوالت نامۀ تنر 

۴از جمله شمشیر هاییکه در بین لشکریان عرب شهرت داشت شمشیر یمنی و هندی و شامی و سلیمان و هم سیف خراسانی بود( تاریخ تمدن اسلامی ۱۱۳۸) و ازین بر می آید که شمشیر در خراسان سابقه و شهرت عظیمی داشت . 

۵ساسانیان در موارد متعدد.

جنگی می اموختند، که عربها ایشانرا مودب الاساوره گفته اند، و این اموزگاران لشکری بشهر ها و روستاها میرفتند تا ابناء قتال را بسلاحشوری و انواع اداب آن مشغول دارند. .۱

وضع لشکری و نیروی نظامی شاهان داخلی افغانستان باوجود ملوکی  طوایف و عدم تمرکز  در اوایل و رود اسلام قوی بود، و سوابق روشن لشکر کشی ها و تشکیلات قدیم نظامی که درین کشور وجود داشت ، هر یکی از شاهان محلی را آنقدر نیرومند ساخته بود، که از سرزمین خویش با شجاعت  و جلادت دفاع میکردند، چنانچه در سطور سابق نیروی لشکری پادشاه بامیان را در حدود ۱۰۹ هـ۷۲۷م از قول زایر چینی  روشن ساختیم .

تعبیۀ جنگی رتبیل:

در قرن نخستین اسلامی  هنگامیکه لشکریان فاتح عرب بسر زمین سیستان و زابلستان رسیدند، درینجا پادشاهان سلسلۀ رتبیل حکم میراندند، و مدتهای زیاد با فاتحان عرب پیکار و مقاومت میکردند. این مردم در جنگ و دفاع از کشور خویش ترتیب خاص جنگی داشته اند که بارها لشکر های عظیم عربی را درینجا محو و نابود کرده بودند. در سنه ۷۸ هـ۶۹۸م از طرف حجاج حکمران اموی خراسان ، عبیدالله بن ابی بکره با لشکریان عربی بر بلاد رتبیل حمله کرد، و غنایم فراوان گاو و گوسپند و اموال دیگر را بگرفت و قعله ها و حصن های این سرزمین راویران کرد اما رتبیل و رعایای او که در امور جنگی تعبیۀ خاصی داشتند اراضی خود را یکی بعد دیگری تخلیه کرده و بدشمن گذاشتند و خود ایشان در کوهسار ها و گر یوه ها پنهان نشتتند . چون لشکریان عرب از شهر ها بر امده و هژده فرسخ پیش رفتند، انگاع لشکریان و رعایای رتبیل پیش روی ایشانران در مضایق و شعاب بگرفتندتا که ابن ابی بکره قوماندان عرب. اکثر سپاهیان خود را از دست داد و مجبور گردید تا هفت صد هزار درهم را

۱نامه تنسر ۱۶و ۵۷ طبع تهران ۱۳۱۱ ش و کار نامه ارد شیر بابکان ۶۳  و ۶۶ طبع تهران ۱۳۲۹ ش 

به رتبیل بپردازد ، و خود را از ان مهلکه نجات دهد و این ووقایع در سنه ۷۹هـ۶۹۸م روی داده بود ۱

این ترتیب دفاعی و لشکری رتبیل در مقابل لشکریان متهاجم عرب، چندین بار معمول گردیده بود، چنانچه چند سا قبل ازین واقعه در سنه (۸۴هـ۶۹۳م) چون  عبدالله بن امیه از طرف حجاج به بست آمد وی بارتبیل در اویخت ، و رتبیل هزار هزار (یک ملیون) درهم فرستاد، ولی عبدالله قبول نکرده و گفت : تا این رواق (شاید رواق بست ) را پرزرنسازد ، با او صلح نکنم .

چون رتبیل کار را بدیسنا دید، از تعبیۀ قدیم جنگی خویش کار گرفت و پس نشست و راه بکشاد تا لشکر در انجاها در امدن  انجا در امدند. آنگاه رتبیل سر راهها و گریوه ها فرو گرفت ، و عبدالله راضی شد تا ازن سرزمین  بدون گرفتن مالی برگردد. ۱

و بازر چون در سال ۸۲ هـ۷۰۰ م عبدالرحمن بن محمد اشعث حکمران اموی سیستان باده هزار نفر مجهز (لشکر طاووسان) از بست بر بلاد زابلستان تاخت، رتبیل از همین ترتیب جنگی عنعنوی کار گرفت . چون عبدالرحمن عواقب سوء لشکریان عرب را در مقابل این تکتیک حربی  شنیده بود، از پیشرفت باز ایستاد و باترس و بیم به بست بر گشت . ۳

لشکریان عرب و دیوان الجند

چون در دورۀ اموی و عباسی لشکریان فاتحان عرب بر خراسان و زابل و کابل و تخار دست یافتند، ایشان تشکیلات نظامی داشته و لشکر عرب به پیروی از اصول جنگی و دساتیر عسکری روم و مصر و پارس ترتیب شده بود.

در اسلام نخستین بار حضرت عمر بن خطاب لشکری را ترتیب داده و برای نظارت امور عسکری دیوان الجند را هم در جمله دواوین دیگر وضع کرد، که دران 

۱طبری ۵/۱۳۷

۲فتوح البلدان ۴۹۱

۳تاریخ یعقوبی ۲۲۷۷

نام و اوصاف و مقدار تنخواه و اعداد لشکریان را ثبت میکردند و لشکریان فاتح اسلامی در امصار مفتوح در لشکر  گاههای خاصی سکونت میکردند، که انرا العسکر گفتند. و چون افراد ملت اسلامی هر یکی براری اقامۀ امردینی جهاد در لشکر اسلام شامل می شدند، تا شهادت حضرت عثمان احتیاجی بداشتن لشکر جداگانه نبود  و درین مدت عدد لشکر اسلامی تا شانزده هزار میرسید.

اما در عهد امویان چون بداشتن قوۀ نظامی مستقل ضرورت افتادف حضرت معاویه لشکر تنخواه داری را ترتیب داد، که عدد ان تا چهل هزار میرسید، و بعد ازین در عصر عبدالملک بن مروان اموی لشکر منظمی تحت قوماندانی حجاج بن یوسف تشکیل شد ، که قطعاتی از اعراب قحطانی یینی و فرقه هائی  از عدنان مضری بوده اند. ۱

و نیز در خراسان اعراب کوفی و بصری در قطعات عسکری اسلامی وارد و ساکن بوده اند. که مادر  فصلو نخستین این  در ضمن حوادث بارهها ازیشان ذکر کرده ایم .

لشکر تنخواه  داری را ترتیب داد، که عدد آن تا چهل هزار میرسید، و بعد ازین در عصر عبدالملک بن مروان اموی لشکر منظمی تحت قوماندانی حجاج بن یوسف تشکیل  شد، که قطعاتی از اعراب کوفی و بصری در قطعات عسکری اسلامی وارد ساکن بوده اند. که مادر فصول نخستین این کتاب در ضمن حوادث بارها از ایشان ذکر کرده ایم .  

لشکر امویان عبارت بود از دو صنف پیاده و سوار ،که با اسلحۀ شمشیر وسپر ونیزه وزره وتیر کمان ومنجنیق ودبابه وضبور (آلتی که از چوب درشت وپوست می ساختند وافراد لشکر در بین آن از ضرب شمشیر وتیر وغیره مصون می ماندند) مجهزبودند۲،که عدد ایشان تایکصد وچهل هزار نفر میرسید ، واین عدد در عصر عباسیان آنقدر بلند رفته بود که هارون الرشید عباسی (۱۷۰ / ۱۹۳هـ) تنها در مقابل هرقل یکصدوسی وپنج هزار لشکر خودرا سوق داده بدو . ۳

در خراسان نیز دفتر خاصی برای ثبت نامهای عساکرورواتب ایشان موجود بود ،در ذیقعده ۱۲۹هـ ۷۴۶م هنگامیکه بو مسلم خراسانی لشکر گاه خویش را در ماخوان آراست وخندقی رادر تحت تعبیۀخاص نظامی می کند ، ولشکر یان خود را در آنجا پیکار گماشت ، او دفتر خاصی راوضع کرد ، که دران نام افراد لشکر را بانام پدر وقریۀ سکونت ایشان نوشت . آمر این دفتر نظامی ابو م صالح کامل بن مظفر بود ، وچون 


۱تاریخ تمدن اسلامی ۱۱۱۹ببعد تاریخ الاسلام السیاسی ۱۳۷۲ببعد 

۲همین دو کتاب ،

۳تاریخ تمدن اسلامی ۱۱۲۹

ایندفتر ترتیب یافت ، نام هفت هزار نفر لشکر یان خندق ماخوان رادران ثبت کرده بودند، که بو مسلم یکبار فی نفر سه در هم وباز چهار چهاردر هم بوسیلۀ آمر دفتر بتیشان بخشید .۱ کذلک بو مسلم در گیرنگ (جیرنج) نیز لشکر گاهی بقیادت محر زبن ابراهیم داشت ،که رابطه نصربن سیار حکمران اموی رااز مرورودوبلخ وتخار قطع میکرد ، بو مسلم به ابو صالح کامل امرداد ، تامردی را برای ثبت عساکر محرز  به گیرنگ بفرستد ، واو حمیدازرق کاتب را به لشکر گاه محرز فرستاد ، تا او در حدود هشت صد نفر را بانام پدر ومسکن ایشان داخل دفتر نمود .۲

نظام تعبیه:

درلشکر کشی های نخستین عصر اسلامی ، مسلمانان تراتیبی داشتندکه حضرت عمر درنامه یی به سعدبن ابی وقاص شرح داده بود ، ونکات مهم این هدایات عسکری چنین است : 

«همواره بالشکر مسلمانان در رفتار ایشان همراه باش ، وبرراهی که دران زحمت بینند ایشانرا مبر، در هفته یکروز وشب بالشکریان خویش یکجای باش ! ودربین ایشان کسانی راکه بریشان اعتمادی نباشد مگذار ! ودرستم براهل صلح ، پیروزی براهل حرب مجوی ! همواره در طلیعه لشکرخویش یاران نیرومند واهل رأی خودرا بر گمار ! وبایشان بهترین اسب سواری بده ووضع زمین جنگ را چنانچه اهل آن دانند بخود معلوم نما! وبادشمن آن کن که وی باتو کند ...»۳

همچنین حضرت علی در واقعۀ جنگ صفین سنه ۳۷هـ ۶۵۷م به لشکریان خود چنین هدایت داده بود :

۱طبیر ۶۳۴

۲طبری ۶۲۷

۳تاریخ الاسلام السیاسی۱۳۷۵

«صفهای خود را مانند بنیان مر صوص بیارایید ، لشکر زره پوش پیش وبی زره پس باشد ، همواره ثابت قدم واز جریان تیرهای بر کنار ودلیر باشند ، وآوزا بلند نکشید ، پرچمهای خویش راقایم داشته وبدست دلیر ترین اشخاص خوددهید ! ازراستی وصبر کار گیرید ! زیرا همواره پیروزی به مقدارصبر واستقامت باشد ».۱

ازین اقوال خلفای راشدین ، که روح مطالب آن نگاشته آمد پدید می آید ، اعراب در وضع لشکر داری از حالت بدوی قبل الاسامی ، به نظم ونسقی رسیده بودند ،وچون در عصر امویان با ملل دیگر در آمیختند ، نظام تعبیه  را ازیشان گرفتند، که هر لشکر پنج جزو وداشت و بنابرین لشکر را خمیس (دارای پنج کتله ) گفتند بدین نحود: ۱


                                      مقدمه 

 میمنه                    قلب  میسره

                                     ساقه

در قلب لشکر قاید جای میگرفت و در مقدمه هم غالبا سواران بودند، و هر یکی از ازین قطعات پنج گانه را کردوس (جمع آن کرادیس) می نامیدند، که از کلمه کورتیس  یونانی گرفته شده و این ترتیب در عصر خلفای راشدین و امویان معمول گردیده بود.

مسلمانان تنها برین ترتیب تعبیه اکتفا نکردند، و چون با مدنیت آشنا شده و کتب گذشتگان را ترجمه کرده و خواندند، اقسام تعبیۀ عسکری را تا هفت قسم رسانیدند. ۳

اما در افغانستان :

مطابق وضع جغرافی و تپو گرافی این سرزمین مردم آن در جنگ حمله و شکست 

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱۱۴۸

۲همین دو کتاب و همین صفحات.

۳تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۵۰

ترتیبات خاصی داشته اند، که ما در سطور گذشته تعبیۀ نظامی و لشکر داری رتبیل را در سرزمین زابل شرح دادیم . 

در حدود ۱۲۹هـ۷۴۶ م چون بو مسلم خراسانی ترتیبات لشکری خود را برای امحای قوای امویان و تأسیس خلافت عباسیان میگرفت، وی در لشکر گاه ماخوان در منزل ابو اسحاق خالد بن عثمان فرود امده و روز چهارشنبه ۹ ذیقعهده ۱۲۹ هـ خندقی را کندف که دو باب داشت یکی دروازل انرا به مصعب بن قیس حنفی دادف و عسکر و شیعۀ خود را در بین آن گذاشت. و خودوی هم مانند یکی از عساکر با لباس ساده در بین خندق گشتی . و برای دستۀ غلامان ف خندق دیگری را در قریه شوال کند، که قوماندانی انرا به داود بن کراز سپرده بود.کسانیکه در خندق ماخوان جنگ میکردند، برای ثبت نامهای خود دفتری داشتند، که عدد ایشان تا هفت هزار میرسید. ۱

کذلک بو مسلم در گیرنگ (جیرنج) نیز خندقی را کند، که دران هزار نفر لشکریان خود را بقیادت محرز بن ابراهیم قرار دادف و کاتب احصائیه ان حمید ازرق بود، واین لشکر و خندق روابط حکمران  اموی نصر بن سیارر از مرورود و بلخ و تخارستان قطع نمود. ۲

العسکر:

لشکریان فاتح عربی بهر جائی که میرسیدند، در موارد متصل شهر های مفتوحه و یا در بین راههای دور، برای اقمت خویش منازلی را بنام العسکر می ساختندف که درزبان فارسی لشکر گاه گویند.

این لشکر گاه های عربی بموجب توصیۀ عسکری حضرت عمر (رض) همواره در جایی بنامی شد ، که بین آن وشهررودی و یا نهری فاصل نبودی، چون این

۱طبری۶/۳۴

۲طبری۶/۲۶

لشکر گاهها پسانتر عمران یافت به شهر ها تبدیل گردید، ولی قوماند انان لشکر عرب می کوشیدند، که عسکر های خود را همواره از ابنیه و مساکن مردم درو نگهدارند، تا بمردم اذیتی نرسد. ۱

جغرافیا نویسان عربی و عجمی که احوال بلاد و اماکن و راههای قرون اولیۀ اسلامی را نوشته اند در بسامووارد شرق و غرب کشور خلفاء جایهایی را بنام العسکر ضبط میکنند که محل اقامت و فرودگاه لشکریان عربی بود، مانند عسکر مصر، و عسکر مکرم در خوزستان و عسکر المهدی در بغداد ، و عسکر نیشابور در خراسان، و  عکسر سامرا در عراق و عسکر زیتون و عسکر رمله در فلسطین ، و عسکرابی جعفر منصور درباب بصرۀ بغدا. ۲ که نسبت به این مواضع در عربی عسکری بود ، و بسا از رجال علم و ادب به آن منسوب اند. ۳

گاهی در اوقات ضروریات لشکریان عربی در خرگاهها میزیستند و چون سرمای سخت می امد و سرپناهی نداشتند از مردم مقیم شهر و روستاها خانهارا بزور و عنف می گرفتند و انرا منازل عسکری قرار میدادند و این در وقتی بود ف که حکمرانان عربی درین سر زمین العسکر ها انساخته بودند.

در عصر حضرت عثمان و حدود ۲۹هـ۶۴۹م چون مقدمظ الجیش عربی بخراسان رسید ، امیر و دهقانان مرو بترسیدند بر امیر و سپاهش که از سر ماهلاک  شوند. پس ایشانرا در خانهای خویش جای دادند و رسم گرفتن خانهای مردم مرلشکری راهمین امیر  (OMAIR(

اورده ۴

۱احسن التقاسیم ۳۰۴

۲مروج الذهب ۱/۳۷۷

۳مسالک الممالک ۲۸۶

۴ زین الاخبار خعلی ۵۸ ب 

عدد لشکریان عرب در خراسان 

عدد عساکر عرب در خراسان در ایام خلفای راشدین کم بود ولی  بعدا در عصر امویان وعباسیان افزایش یافت.در سنه ۸۲ هـ۷۰۱ م لشکر طاووسان از طرف امویان بعدد ده هزار نفر در مقابل رتبیل زابلستان سوق شده بودند ، ۱ در حالیکه در سنه ۹۶ هـ ۷۱۴ م عساکر عرب بقیادت و کیع (ضمۀ اول و فتحه دوم) در خراسان ۵۴ هزار نفر از قبایل عرب و هفت هزار خراسانی بودند. ۲

چنانچه بیاید لشکر نو تشکیل عباسیه در خراسان که از طرف فضل بن یحیی بر مکی ترتیب شده بود عدد ان به پنجصد هزار نفر خراسانی میرسید ، که ما شرخ آنرا در صفحات آینده میدهیم .

اما لشکر ۵۴ هزاری و کیع تشکیلات و عدد ذیل را داشت :

از اهل بصره ۹ هزار          بقیادت حضین بن منذر

از قبیلۀ بکر ۷ هزار              

از بنی تمیم ۱۰ هزار ، بقیادت ضرار بن حصین ضبی

از ارد ۱۰ هزار، بقیادت عبدالله بن علوان

از کوفه ۷ هزار بقیادت جهم بن زحرو عبیدالله بن علی

از مردم عجم و خراسان   ۷ هزار ، بقیادت حیان خراسانی . ۳

جمله عدد این عساکر ۵۴ هزار .

از اعداد فوق حدس زده میتوانیم که تا عصر عباسیان اغلب لشکریان اسلامی در خراسان از قبایل عرب بودندف که فضل برمکی عناصر فراوان خراسانی را در لشکر دخیل ساخت و حتی یک قطعه ۲۰ هزاری را از ان به بغداد هم فرستاد. 

اما در سمت شرقی خراسان یعنی سند، هنگامیکه محمد بن قاسم قوماندان جوان بنی امیه در سنه ۹۲ هـ ۷۱۰  بادهر راجۀ سند جنگ میکرد، راجۀ مذکور شصت هزار 

۱رجوع شود به فصل دوم این کتاب.

۲ فتوح ۵۲۰ و طبری  ۵/۲۷۷

۳ همین کتب 

سپاهی را با صد پیل و ده هزار مسلمح زره پوش بمیدان اورده بود. در حالیکه لشکریان فاتح عربی تحت قیادت محمد بن قاسم ۵۰۰ ، ۱۵ نفر بودند که از ان جمله نه صد نفر سپاهی نفت اندازد داشتند. ۱

لشکر عباسیۀ خراسانی :

در عهد امویان لشکر دولت تماما عبارت از تازیان بودند و چون عباسیان برمسند بر عصیبت قبیلوی عرب  بناشده بود وجود داشت. ولی عباسیان   چنانچه گذشت   بمدد خراسانیان به تخت شاهی رسیده بودند. بنابرین فرقه های لشکر های خراسانی را نیز در تشکیلات نظامی خویش افزودند و یک فرقۀ خاص حرس یعنی گار دشاهی را هم برای حفاظت پایتخت و در بار تشکیل دادند ۳

در اوایل عصر عباسی این لشکر را الجند الخراسانیه می گفتند، که روز به بن داذویه مشهور به ابن مقفع ادیب و دانشمند دورۀ منصور عباسی که نوازدین زردشتی با سلام در امده بود، در رسالل الصحابه (مصاحبان خلیفه و امراء) که برای منصور خلیفه نوشته این لشکر خراسانی رامی ستاید ، که نظیر آن در اسلام دیده نشده و به اطاعت و پاکدامنی و بی فسادی شهرت دارند.

ابن مقفع درین رساله به خلیفه توصیه میکند ، که لشکر خود را در تحت یک دستور و قانون در آورد و نگذارد که روح فوضی تقویه شود. دوم باید ادارۀ امور مالیه در دست سرداران لشکر نباشد، و قایدان لشکر مردان با کفایت باشند و مطابق لیفات خود مقرر شوند و نیز باید لشکریان دارای ثقافت علمی و خلفی باشند و نوشته بتوانند، و به احاکم دین مطلع باشند و بریک وقت معین بایشان تنخواه و ارزاق داده شود. ۳

از ین سپارش های ابن مقفع میتوان فهمید، که تشکیل یک لشکر منظم به اصول و دساتیر نزدیک به امروز در همان اوقات هم در جند خراسانی مدنظر بوده و روح

۱ابوظفر ندی درتاریخ سند ۷۷

۲تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۲۲

۳ضحی الاسلام ۱/۲۰۶ ببعد به حوالت رسالة الصحابه به مطبوع در مجموعۀ رسایل البلغاء

 لشکری منظم خراسانی در ان حلول کرده بود ، چنانچه بعد از ازین هم همین روحیۀ نظامی ف مظاهری در تشکیلات لشکری اسلامی دارد بدین موجب :

در سنه (۱۷۸هـ۷۹۴م) چون هارون الرشید خلیفۀ تمام امور کشور را به وزیرش یحیی بن خالد برمکی سپرد، او پسر خود فضل بن یحیی رابر خراسان والی گردانید ، از کارهای مهمی که فضل در خراسان انجام داد، یکی هم تشکیل  یک لشکر خاص خراسانی پنجصد هزار ( ۵۰۰،۰۰۰) بنام العباسیه بود، که بست هزار نفر از ان دفاتر آن در خراسان ماندند و مروان  بزار حفصۀ شاعر عربی زبان خراسانی (۱۰۳،۱۸۲ هـ) در ستایش این لشکر و موسس آن فضل قصیده یی گفت که این ابیات از انجاست :

ما الفضل الاشهاب لا افول له 

عندالحروب اذا ما تأفل الشهب

حام علی ملک قوم غرسهمهم          

من الوراثة فی اید یم سبب

امست ید لبنی ساقی الحجیج بها

کتابت ما لها فی غیر هم ارب

اثبت خمس مئین فی عدادهم

من الالوف التی احصت لک الکتب ۱

یعنی : «فضل مرد میدان پیکار است و در جنگهاوقتیکه جنگاوران دیگر افوال کنند او فرو نمی نشیند، او نگهدارد ملک قومیست که از وراثت و نجابت سهمی بارز دارند دست او در تأسیس فرقه های لشکری برای پسران ساقی حاجیا (بنی عباس) کمک کرد، که در عجم و عرب شناخته شدند، و عدد این لشکریان از روی احصاء و نوشته به پنجصد هزار رسید. »

مردم خراسان و لواحی ان به شجاعت و جنگهاوری و مقاومت مشهور  بودند، و بنابرین لشکر عباسیه هم با کم و کیف خود در کشور خلافت امتیاز داشت . . این مهارت لشکری خراسانیان بدرجه یی بود، که با عدد کم در مقابل لشکر های عظیم 

۱طبری۶/۶۴۲

می جنگیدند. چنانچه در سنه ۱۷۷ هـ۷۹۳ م هنگامیکه غطریف بن عطاء کندی حکمران خراسان بود امارت سیستان به عثمان بن عمراه تعلق داشت، و چون درین وقت حصین سیستانی خروج کرد، عثمان در مقابل اوشکست خور ، وغطریف از طرف خود جریربن یزید را با ۱۲ هزار لشکر به مقابلش فرستاد ، حصین باسه صدمرد آمد و جمله لشکریان جریر را بکشت ۱.

مردم خراسان که در امور لشکری مهارت داشتند ، ودر عصر عباسیان هم این استعداد حریب شان انکشاف یافت ، در تاریخ اشمری عصر عباسیان مقام بزرگی دارند ورجال بسیار معروف عسکری ولشکر کشان فاتح از آنها بر آمدند ، که از جمله طاهر بن حسین (متولد ۱۵۹هـ۷۷۵م ) از مردم پوشنگ هرات بود ، که جدش مصعب بن رزیق حکمرانی هرات وپوشنگ داشت ، ووی بغداد را برای مامون فتح کرد ، واورا بر مسند خلافت عباسی نشانید ۲وبعداً موسس سلالۀ طاهریان در خراسان گردید ،که نخستین دولت آزاد خراسانی در دورۀ اسلامیست ، ومااز کار نامه های لشکری وسیاسی اوواخلافش در جلد دوم این تایخ به تفصیل بحث خواهیم راند.

البسه ولوازم عسکری :

لباس عمومی لشکریان قرون اولیۀ اسلامی به تغصیل معلوم نیست ، ولی صنف سواران هموار ه زره وخودیکه به پرهای نسر آراسته بودمی پوشیدند ، وپیاد گان قباهای کوتاهیمه تازیرزانورسیدی، باسر اویل پوشیدندی. پیزار آنها مشابه چپلی بود که تاکنون هم مردم کوهستاران افغان می پوشند .۳

در خراسان لوازم عسکری خاصی موجود بود ، که حیات و آب وهواومواسم این سر زمین لزوم داشت . چنانچه در سنه ۱۲۹هـ۷۴۶م جون بومسلم لشکر گاه خودرا در ماخوان آراسته بود ، در آغاز آن لوازم عسکری نداشت ، ولی بعد ازچند روز عبدالله بن بسطام که بمنزلت آمر لوازم اوبود ، چیز های ذیل رابرای لشکر مهیا گردانید :

۱زین الاخبار خطی ۷۸ الف

۲تاریخ الامم الاسلامیه ۳/۲۰۳

۳تاریخ الاسلام السیاسی  ۱/۳۷۴ بحوالت سید امیر علی ۶۴

۱/خیمه های که از موی بافته بودند ، مانند غژدی افغانی که در عربی فسطاط ( به ضمۀ اول و جمع ان فسطاطیط) و اروقه گویند. 

۲مطابخ و آلات پخت و پز .

۳ معالف دواب، یعنی اخوریا توبره که چارپایان را دران علف دهند.

۴حوض های پوستی برای آب مانند مشک و مشکوله و امثال ان .  

ارزاق لشکر :

لشکریان اسلامی در عهد نبوی چهار خمس ۵/۴ اموال غنیمت را بطور مساوی بین خود تقسیم میکردند، و یک خمس ان تعلق به حضرت پیامبر (صلعم) داشت . ما حضرت عمر (رض) برای این کار دیوانی را وضع فرمود، که به هر یکی از طبقات خاص افراد خانوادۀ نبوت و مهاجران و انصار و اهل مکه مبالغ  معینی را میداد. و از انجمله به هر ضابط لشکر سالی چهار تا پنج هزار درهم و به هر فرد عسکری سه صد تا پنجصد درهم سالانه پرداخته می شد. در حالیکه در هر ماه بمقدار حاصل دو جریب  زمین (هر جریب ۶۰۰ ، ۳ مربع گز ) گندم هم باو میدادند، تا که در عصر امویان امیر معاویه تنخواه لشکر را بلند برد، و بر شصت هزار نفر لشکر خود شصت ملیون درهم صرف کرد، که درسالی تنخواه هر فرد تا هزار درهم یعنی دو چند تنخواه عصر فاروقی رسید.

مصارف لشکریان عصر اموی را در خراسان ازین قیاس توان کرد، که حجاج بن یوسف یک لشکر چهل هزاری را بامر عبدالملک بن مروان درمقابل رتبیل به زابل فرستاد، که مصارف ان دو ملیون درهم بدون بخشش های جداگانه به سرداران آن لشکر بود . ولی در اواخر بنی امیه تنخواه یکنفر  لشکری در سال به پنصجد درهم میرسید.

۱طبری ۶/۳۴

چون عباسیان به مسند خلافت بغداد رسیدند، سفاح به هر فرد لشکر درماهی هشتاد درهم (سالی ۹۶۰ درهم) میداد و این تنخواه در عصر مامون ماهوار ۲۰ درهم برای پیاده و چهل درهم یه سوار داده میشد و همین عشر ینیه ۲۰ در همیست که د رسنه ۲۰ هـ ۸۱۶ م چون عیسی بن محمد بن ابی خالد قوماندان عساکر بغداد، یکصدوبیست و پنج هزار عساکر خود را احصائیه گرفت ، به سوار چهل درهم به پیاده بیست درهم را می پرداخت. ۲

در سنه ۱۲۹هـ۷۴۶ م بومسلم خراسانی در خندق لشکر گاه ماخوان به هقت هزار نفر لشکریان انجا اولا سه سه درهم بخشید، و بعد از ان چهار چهار درهم دیگر را هم داد ۳ و معلومست که این عطاها جز مشاهرۀ مقرر لشکریان بود. 

قرر شرحیکه محمد بن احمد خوارزمی میدهد: در دیوان الجیش خراسان ارزاق  و مواجب لشکریان بر سه قسم بود:

اول : حساب عشرینه که چهار بار در سالی پرداخته می شد.

دوم : حساب جند دوبار در سالی.

سوم: حساب مرتزقه سه بار در سالی.

نوبت های ادای تنخواه را در دیوان خراسان ، اطماع ( به فتحه اول ) و در دیوان عراق رزقات ( مفرد آن رزقه بمعنی بار و نوبت ) گفتندی . ۴ 

عشرینیه را بزبان دری بستگانی می نامدیند، که نویسندگانرا در شرح آن اختلاف نظر است : برخی گویند پولی بوده بوزن ۲۰ مثقال ۵ و جمعی عقیده دارند، چون آنرا در ۲۰ روز می پرداختند ، عشرینی و بیستگانی نامیده شد. ۶

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۲۴ ببعد

۲طبری۷/۱۳۶

۳طبری ۶/۳۴

۴مفاتیخ العلوم ۴۳

۵حواشی سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی ۳/۱۰۶۸ طبع تهران ۱۳۳۲ ش

۶ شرح یمینی از منینی ۱/۸۹ قاهره ۱۲۸۶ ق و لغت عربی بفرانسه از گازیمیرسکی ۲/۲۶۱ طبع پاریس ۱۸۶۰ م 

با تصرحی که خوارزمی در شرح عشرینیه کرده ، جای هیچگونه تردید نمی ماند که چهار بار در سالی پرداخته شدی ، و چون مقدار اخیر تنخواه سپاهیان پیاده در عصر مامون ، ماهوار  ۲۰ درهم بود . و این رسم تا عصر سامانیان و غزنویان هم باقی مانده بود، بنابرین انرا بزبان دری بیستگانی ترجمه همان عشرینیته تازی گفته اند.

عسکر مطوعه :

علاوه بر لشکریان مرتزقه و تنخواه داریکه در تحت ادارۀ قایدان مقرر کردۀ حکومت ف و در قید دیوان جیش بودند در برخی موارد عساکر خوش بر ضاکه انرا مطوعه میگفتند: و اکنون ایله جاری گویند نیز وجود داشت. این عساکر مطوعه همواره با لشکریان رسمی دولت در جنگها و جهاد ها همراهی میکردند. هارون الرشید به امیری اینجا مقرر شد. او در ربیع الاخر همین سال بحرب حضین خارجی (بقول ابن اثیر : حصین) برامد و سپاهی بزرگ با او بود از مطوعه و غازیان که حربی بزرگ کردند و حضین را بکشتند . و نام مطوعه از ماده طوع عربی شاخته شده و کسانی باشند که برای جهاد بر ضای خویش روند. ۲ پس مطوعه را عساکر خوش بر ضا و داو طلب توان گفت.

رتبه های لشکری و اقسام لشکر :

در ایام خلفای راشدین مانند ایام جاهلیت . هر لشکر دارای چند عریف (جمع آن عرفاء) بود که در تحت امر هر عریف ده نفر بودی. و این عریف از مردم دارای سابقۀ عسکری مقرر شدی.

بعد ازین صد عریف را که لشکر هر یکی  عبارت از ۳۰ یا ۴۰ و گاهی ۲۰ نفر بود داشته اند . ولشکر هر ۷ عربف یکنفر قائد بنام امیر الاسباع داشت و و این ترتیب تا اواخر امویان باقی ماند که در عصر عباسیان باین نحو تبدیل شد:

۱تاریخ سیستان ۱۵۳

۲المنجد ۴۹۳

قوماندان هرده نفر یکنفر عریف بود و پنج عریف در تحت امر یک نفر خلیفه بود. و هر صد نفر یک قاید داشتی . و بعد ازین باین طور بود :

۱۰نفر = ۱ عریف

۱۰عریف یا صد نفر = ۱ نقیب

۱۰ نقیب یا هزار نفر = ۱ قائد

۱۰ قائد یاده هزار نفر = ۱ امیر 

بیرق های جنگی :

مسلمانان در اوائل فتوح خویش رایت هائی بنام عقاب داشتند، که این نام رااز رومیان گرفته بودند، و رنگ ان سپید یا سیاه بود. و چون اسلام منتشر گردید،انواع این اعلام از حیث شکل و رنگ و نام متعدد بود.

بیرق های بنی ایمه سرخ، و از عباسیان و از داعیان علوی سپید و از داعیان بنی هاشم سبز بود. و هنگامیکه این بیرق را بر می افراشتند و بکسی می سپردند ادعیۀ خاصی را میگفتند ، و خود خلفاء بارایات  و دهل از مساکن خود برای عقد لواء بر میر امدند ، و هنگامیکه  لشکر های متعدد در تحت قیادت امراء خاص تشکیل شدی، بهر امیری رایت جدا گانه داده میشد. ۲

در خراسان در عصر قبل از اسلام نیز درفش موجود و مستعمل بود و فردوسی در جنگهای متعدد دو میدانهای جنگی خراسان و لشکر کشی های این مردم در سیستان و زابل و کابل و بلخ و غیره نامها و اشکال و الوان مختلف اختر یعنی رایت را میبرد. و چون این رسم در خراسان سابقۀ طولانی داشت ، بنابرین در سنه ۱۲۹ هـ۷۴۶ م هنگامیکه بو مسلم قاید بزرگ خراسان لشکر گاه خود را در سپیدنگ (سفید نج) خرقان وضع کرد، روز ۲۵رمضان همین سال لوائی را که ابراهیم امام با او فرستاده بود و آنرا ظل می نامیدند و بر نیزه چهارده ذرعی نصب بود، و رایتی را که سحاب نام داشت .

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۳۰

۲همین کتاب ۱/۱۳۵

و بر نیزه سیزده زراعی افراشته می شد بر افراشت، و مقصد از نام ظل این بود که زمین از سایه خالی نباشد، و تاویل سحاب آنست که زمین را می پوشاند، پس خلافت عباسیان هم چنین خواهد بود. ۱

استعمال دهل در امور جنگی :

لشکر عرب در عصر اختلاط با عناصر  عجمی استعمال طبل و بوق را ازیشان گرفتند، و در یک لشکر و گند(=جند) طبلها و ابواق  متعددی موجود بود. ۲

در خراسان نیز استعمال دهل در میادین جنگ رواج داشت و آواز طبل را برای اطلاع لشکریان و ابلاغ اوامر لشکر داران استعمال  میکردندف مثلا ضربۀ کوس یا طبل، برای هجوم  طوری بود و برای انصراف طور دیگر .

در جنگی که بین قوای متحد خاقان و ملک سغد و صاحب شاش و ختل وجبغویۀ تخاری وتر کان با مسلمانان درجوز جان در سنه ۱۱۹هـ ۷۳۷م روی داده بود ، خاقان امرداد ، تا کوس هارا بطور انصراف بکوبند ،ولی عساکرش بجنگ سخت مشغول بودند ونمی توانستند که بر گردند . پس سه بار بوسیلۀ ضرب کوس امرانصراف داد، وبعد ازان شکست خورد . در آنجا ومسلمانان عرب تمام اموال ایشانرا گرفتتد . وجون خاقان به تخار ستان علیارسید ، درآنجا ز سر نو طبلهاوکوسها را بساخت وبه بلاد خویش برگشت .۳واین رسم استعمان دهل در میدانهای جنگ تا کنون در قبایل افغان زنده ودهل یگانه وسیلۀاطلاع یا امر هجوم وانصراف وغیره است .۴

عساکر سرحدی :

وسعت مملکت اسلامی بعد از عصر خلفای راشدین ، در دورۀ امویان و عباسیان از افریقا و استانبول تا حدود چین و اواسط هند رسید، و مسلمانان در سر تا سر ثغور کشور 

۱طبری ۶/۲۵ و الکامل ۵/۱۷۰

۲تاریخ تمدن اسلامی  ۱/۱۳۶

۳طبری ۵/۴۵۲

۴در همین فصل در مبحث طرز زندگانی و رسوم ,عنوان ضرب دهل را هم بخوانید.

اسلامی لشکر گاهها سرحدی  را داشتند که دران مقدار معین لشکریان خود را برای حفاظت مرزها می گماشتند، و چون در هر سال  بامرجها نیز می پرداختند این لشکر های سرحدی را در مواسم مساعد تقویه کرده از ثغور خود بر سرزمین های ممالک غیر اسلامی گذشته و به ام امر جهاد و اغتنام اموال و موالی می پرداختند. ۱

مثلا حکمرانان عربی خراسان در نوشجان سرحدات شمال شرقی خود که حدود شاش ( تاشکند) باشد، همواره بیست هزار لشکر  سرحدی را نگاه میداشتند. ۲

و طوریکه گذشت اشرس حکمران امویان در تشکیلات لشکری خراسان نخستین بار لشکر رابط راوجود آورد که وظیفه ان هم حفظ مرزدشمن بود، و سپه سالاری آن به عبدالملک باهلی سپرده شده بود. ۳

منجنیق: 

منجنیق (فلاخن) آله ییست برای رمی و دور انداختن سنگ و تیر و مواد نفت آلود و دیگر آلات تخریب ، که فینیقیان آنرا بکار می بردند. و یونانیان و پارسیان هم ازیشان گرفته اند، و اعراب  هم از اول دورۀ اسلامی آنرا استعمال  میکردند. درینکه منجنیق در خراسان  بحیث آلۀ جنگ و شکار موجود برود شکی نیست ، زیرا نوعی از ان را که از موی  بافته سازند. تاکنون شبانان  پوند(کوچی) برای راندن رمه استعمال  میکنند ، و حتی فیروز آبادی نویسندۀ قاموس باین  عقیده است، که کلمه منجنیق نیز از « من چه نیک » فارسی معرب گردید(؟) در حالیکه ریشۀ آن در میخانیکوس و مغانیکون (مغانیکون) یونانی موجود است . ۴

در دورۀ اسلامی استعمال منجنیق در جنگهای افغانستان عام بود در سنه ۳۶هـ۶۵۶ م هنگامیکه عبدالرحمن ابن سمره با لشکر عربی بکابل رسید، تا چند ماه این شهر را محصور داشت و بالاخره بضرب منجنیق رخنه یی در حصار کابل 

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۵۳

۲کتاب الخراج قدامه  بن جعفر ۲۶۲

۳ رجوع کنید به صحفه ۱۸۲

۴ حواشی برهان قاطع ۴/۲۰۳۹

وارد کرد، و این شهر را بزور گرفت . ۲

مسلمانان در فتح بلاد سمت مشرقی سرزمین خراسان یعنی در سند نیز منجنیق های بزرگی  را استعمال نموده اند. در سنه ۹۲هـ۷۱۰ م  محمد بن قاسم قوماندان فاتح وجوانان امویان بندر بحری سند دیبل ( در حدود کراچی کنونی ) را محصور کرد، و بوسیلۀ که عروس نامداشت و پنجصد نفر انرا می کشیدند ؛ منار معبد دیبل راویران و شهر را فتح نمود. ۲

۱فتوح البلدان ۴۸۸

۲فتوح ۵۳۵