32

جامعه و طبقات مردم

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

هیون تسنگ  زایرچینی که در حدود ۹هـ از قسمت های شرقی و شمالی افغانستان دیدن کرد، در سرزمین های شرقی مانند هند مردم را بر چهار طبقه منقسم دید:

۱/برهمن : نگهبانان دین و کسانیکه دساتیر دینی را نیک مراعات کنند و با پاکی و خلوص دینی میزیند .

۲/کشتریه : شاهان و طبقه حاکمه و لشکریان که با رحم و عطوقت زندگی کنند.

۳/ویسیه : بازرگانان و سوداگران که به مبادلات تجارتی پردازند. 

۴/سودره چهار گانه در اوایل دورۀ اسلامی در هند وجود داشته ، و چون مردم سرزمین های شرقی افغانستان نیز در دین و فکر و عنعنات آریایی قدیم با مردمان هند اشتراک داشتند ، لا بدهمین فرق طبقاتی (کست) درینجا هم وجود داشت( به استثنای طبقه چهارم که واطیف به طبقه سوم تعلق گرفته بود)

اما اساس این طبقه بندی اجتماعی ریشه های قدیمی  در تاریخ این سرزمین دارد، که منبع آن کتاب قدیم آریائیان شرقی ویداست و نیز در کتاب اوستاو عنعنات باستانی قبایل دیگر آریایی که بطرف عرب خراسان بوده اند، سراغهای قدیم این فکر دیده میشود.

اما در شرق : هنگامیکه قبایل آریایی از دامنه های هندوکش  بطرف شرق حرکت کرده و در سرزمین  فسیح هند متفرق شدند، درانجا مردم سیه فام قدیم هند( در اویدین) 

۱سی   یوکی کتاب دوم ۱۳۸

رایافتند، که ایشان رادسیو یعنی دشمن و نا ملموس  پنداشتند و بقول  ویدا : 

«ماروت رب النوع باد، بر دسیو تاخت و ایشانرا به هیاهوی رعد تباه ساخت. مراتع و کشتزار های ایشان را به دوستان سپید فام خود بخشید.»۱

این مردم سیه فام که مقهور را ارباب انواع آریایی گردیدند، در کتاب ویدا بصفات نجس و مردار  و سیه چرده و بینی پچق یا گوسپند بینی یاده شده اند. ۲ ولی محققان برین اند، که فرق طبقات و کاست که در سنسکریت و رنه یعنی رنگ (کولر) گویند و در انگلیسی برای آن کاست را از ریشۀ پرتگالی کاستا بمعنی نژاد و نسل گرفته اند، ۳ در بین آریائیان قدیم در سر زمین افغانستان نبود، بلکه بعد از هجرت بطرف شرق و بر عظیم هند بوجود آمد. زیرا ما این فرق و امتیاز طبقاتی را دروید های نخستین نمی بینیم ، بلکه اولین بار ذکر آن دروید دهم و بخش ۹۰ که پوروشه  نامیده می شود چنین بنظر می آید:

«چون هیکل پوروشه ( نفس جهانی ) بخش گردید، برهمن از دهن ، و راجینا (کشتری) از ابزو، و وویس از ران ، و شودراز پای او پدید آمد. »۴

قراریکه  از مضامین ویدهای بعدی ظاهر است آریائیان عقیده داشتند، که چون دهن بر اعضاء دیگر شرف دارد ، بنابرین برهمن طبقۀ  شریف و کار او تعلیم و رهنمایی است. اما طبقۀ کشتری که از باز و پدید آمده اند، و ظیفۀ حفاظت و پیکار و اداره را دارند. 

و چون ویس از ران پوروشه پیدا شده اند، استحکام نظام تمدن و کشاورزی و زمینداری بایشان متکی است . اما طبقه شود رکه از پای بر امده اند، همواره باید خدمتگار و چاکر باشند.۵

۱ریگویدا۱/۲۲

۲هند ویدی از بانوراگوزن ترجمه اردو طبع حیدر آباد دکن ص۲۲۰

۳کیمبرج هستری آف اند یا (انگلیسی) ۱/۹۲

۴هندویدی ۲۱۷

۵ریگ ویدا، جلد اول پوروشه سوکته 

در بلخ :

در تاریخ افسانوی دورۀ کیانیان که مربوط بسر زمین بلخ و شرق فلات ایرانست داستان سه پسر فریدون و بخش کردن فریدون جهانرا برین سه پسر معروف  و مشهور است، که در روایات اسرائیلی و تورات نظیر آن سه فرزند نوح : سام و حام و یافث اند. وروایت سه فرزند فریدون در خدای نامه ها و شهنامه های قدیم وارد بود. و فردوسی هم آرا به نظم در اورد، که مختصر آن چنین است :

بسوی فریدون نهادند روی 

جوانان بینادل و راهجوی

چو دیدند پرمایگان روی شاه

پیاده دوان بر گرفتند راه

برفند و برخاک دادند بوس

فرو مانده جای پیلان و کوس

وزان پس سه فرزند خود را بخواند

بتخت گرانمایگی بر نشاند ۱

پس ازین فریدون هر سه فرزند خود را چنین نام گذاری مینماید :

تویی مهتر وسلم نام تو باد

بگیتی بر، آکنده کام تو باد

میانه کز آغاز تیزی نمود

زآتش مر اورا دلیری فزود

و راتور خوانیم شیر دلیر

کجا ژنده پیلش نیارد بزیر

دگر کهتر آن مرد با هنگ و جنگ

که هم با شتابست و هم با درنگ

کنون ایرج اندر خور نام اوی 

مه مهتری باد فرجام اوی ۲

اکنون فریدون جهانرا بین اینه سه برادر چنین بخش میکند، که نخستین را خاور خدای ، و دویمین را توران شه و سویمین را ایران خدای میخوانند:

نهغته چو بیرون کشید از نهان

بسه بخش کرد آفریدون جهان 

یکی روم و خاور دگر ترک و چین

سوم دشت گردان ایران زمین

نخستین به سلم اندرون بنگرید

همه روم و خاور مراورا گزید

به تخت کیان اندر آورد پای

هم خواندندیش خاور خدای 

۱شهنامه ۱۶۳

۲شهنامه۱۶۴

دیگر تور را داد توران زمین

ورا کرد سالار ترکال و چین

بزرگان برو گوهر افشاندند

جهان پاک  توران شهش خواندند

وزان پس چو نوبت به ایرج رسید

مر اورا پدر شهر ایران گزید

بموجب این داستان در متون پهلوی از سه پسر فریدون تور بزرگتر بود و توران شه شد، وپسر دوم سلم خاور خدای جد طوایف سرمت بن واقد فرمانده کشور روم بود. سوم ایرج ایران خدای و دارای  ایرانشهر  شد. و دریشتهایک حصۀ کتاب اوستا کلمه توره در مقابل ایرانی  استعمال شده ولی این منافات را نباید اصلی شمرد، زیرا بطور وضوع یک منافات تمدنیست میان یک نژاد شهر نشین که با پرورش حیوانات و زراعت مشغول بوده ، و میان توریه های بادیه نشین که در صحراها مسکن داشتند . ۲ 

باری داستان سه برادر فرزندان فریدون در دورۀ داستانی قبایل آریایی طوریکه در بالا ذکر کردیم موجود بوده و دلالت دارد، که این طبقه بندی قدیم است و علاوه بر مردم نژاد آریایی در قبایل سامی نیز د رسه فرزند نوح (ع) علایم آن دیده میشود. ژر ژدومنزیل استاد کلژدو فرانس که از محققان شرق شناسان فرنگ است درین مورد شرحی مفید میدهد، که مربوط به عصر زردشتی و تلخیص آن چنین است :

«اجتماع قدیم آریایی از سه پیکر  روحانیون   جنگجویان و مولدین ثروت تشکیل یافت ، و کاست های اساسی هند قدیم هم بر همنان نجبای جنگاورو کشاورزان دام پرور بودند.

در فلات وسیع ایران که از مجاری دریای سند تا سواح دجله افتاده بود، نیز سه طبقۀ اجتماعی و جود داشت، که هر یک بیکی از فرزندان سه گانۀ زردشت منسوبست فرزند ارشد روحانی و پسر دوم و جنگجو و سوم شبان بوده اند. ولی در دوران رشد اجتماعی ،

۱شهنامه۱۶۵

۲مقالۀ مارکوارت در مجله ایرانشهر طبع برلن ۱/۷۷ سپتامبر ۱۹۲۲ م به حوالت یادگار زریران وب ندهشن ۲۱۱

طبقۀ دیگری بر طبقات سه گانه افزده شد، که طبقۀ صنعت گران و بازرگانان باشد . و بموجب اسناد دیگر در عصر ساسانی نزدیک ظهور اسلام ، برخی از طبقات حذف و بجای ان طبقات دیگری امده اند. مثلا بقول ثعالبی در زمان اسلامی زارعین از طبقۀ سوم حذف. و جای آنرا اعمال دولت گرفته و جنگجویان بطبقۀ اول ارتقاء یافته و روحانیون و پزشکان به طبقۀ دوم رفته اند.

در ناحیۀ وسیع اروپا که همین عناصر آریایی سکونت داشتند در بین مردم سکاوسیت ها و سرمت ها نیز آثار طبقات سه گانه نمایانست . بدین معنی که هیرودوت پدر تاریخ . در ابتدای کتاب چهارم خود خود را از عقاید سکاها در بارۀ پیدایش ایشان چنین گوید:

«اولین مردیکه دران سرزمین که تا آن موقع غیر مسکون بود پیداشد، تار ژیتائوس (TARGITAOS)

بن زئوس است که مادرش دختر رود بوریستن باشد، و او سه پسر داشت :

۱/لیپوخائیس   LIPOXIA

۲/ارپوخائیس  ARPOXAIS

۳/کولاخائیس  KOLAXAIS 

روزی از آسمان گاو و آهنی بایوغ طلا و تبر طلا با جام   طلا بزمین فرود آمد.پسر ارشد پیش دوید تا ابزار ها را تصاحب کند ولی همینکه به آن رسید طلا دست اورا سوزانید . چون پسر دوم نیز بهمین سرنوشت گرفتار شد ، هر دواز تصاحب این اشیای زرین صرف نظر کردند اما پسر کوچک بگرفتن ان موفق گشت ، و برادران بزرگ اورا به شاهی خویش پذیرفتند.»

درین کنایه شیرین از سه عامل سخن رفته است : گاو اهن و یوغ نمودار کشاورزی ، و تبر نشانۀ سلاح جنگی سکایی ، و جام علامت تشریفات دینی و سکر مشروبات و سمبولی از دنیای اسرار و رواحنیت است. که این روایت تا کنون هم در اخلاف سکاهای قفقار باقیمانده و سه خانوادۀ بزرگی که قهرمانان حماسی آنها بدان منسوبند یکی دارای گله های بیشمار، ددیگر جنگجو ورشید و سدیگر هوش و ذکاو فراوان داشته است . ۱

اینست افسانۀ سکاها و سه فرزند نخستین که سرزمین سکستان (سیستان) بنام ایشانست. و نظیر آن در اوستا به زردشت و سه فرزندش نسبت داده اند، ه کوتا آن چنین است :

۱/فرزند بزرگ : ایست و استره ( استروسترا) نخستین آتهره ون  یعنی آتور بان فردوسی که موبدان  موبدورئیس روحانیان بود . بمعنی آتش بان  و نگهبان اتش. 

۲/اوروه تت نره (نخستین و استربه یعنی بسودی  فردوسی که رئیس  و رهبر برزیگران  و کشاورزان بود.

۳/هوره چثره بمعنی خورشید چره ، نخستین رته اشتره (فرتهه ایشترا ) یعنی نیساریان فردوسی که محرف کلمۀ رشتاریان خواهد بود، و اورئیس رزمیان و جهان پهلوان بود. ۲

بموجب این روایت کتب سنتئ  زردشت ، سه فرزندی  در رأس سه طبقۀ روحانیان   کشاورزان   جنگیان واقع بودند ، که بعد از ان یک طبقۀ دیگر اهل حرفه و پیشه وران هویشت هم بران اضافه شده ، ۳ که اهتو خوشی فردوسی باشد، و در پهلوی هوتخش بود ۴ و بالاخر باصطلاح عهد ساسانیان ، این طبقات چهار گانه تا نشتر اسلام چنین موجود بودند:

۱/آذرون: علمای دینی و روحانیان.

۲/آرتیشتاران : سپاهیان و جنگجویان .

۳/ دبهیران : دبیران و عمال حکومت و نویسندگان .

۱تاریخ تمدن ایران ۵۴ ببعد ترجمه فارسی طبع تهران ۱۳۳۹ش و تمدن ایرانی ۴۷ ببعد ترجمه دکتر عیسی بهنام طبع تهران ۱۳۳۷ ش

۲فروردین یشت بند ۹۸

۳یسنا ۱۹ بند ۱۷

۴مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات فارسی ۴۰۸ و ایران نامه ۱/۳۸۰

۴/واستریوشان : (کشاورزان و برزیگران) و هوتخشان (بازرگانان و پیشه وران و رنجیران و خدمتگزاران )آنچه از نامۀ تنسر حدود ۵۷۰ برمی آید نیز بر همین و تیره است که ذکر شد . باری با فرن کوچکی که بین طبقه بندی ویدا و اوستا وروایات سکاها موجود است، مردمان فلات ایران در حین پیدایش اسلام برهمین چهار طبقۀ اجتماعی  منقسم بودند، که طبقۀ چهارم در رژیم ملوک طوایف ، همواره تولید کننده و مورد استثمار دیگر  طبقات واقع بود، و بنابرین بار اکثر مالیات و پرداختی ها اجتماع بدوش کشاورزان و پیشه وران و رنجیران بود.

اکنون به طبقه بندی اجتماعی در بین  مردم حواشی شرقی خراسان و کوهساران افغان نظر می اندازیم ، که در بین قبای عظیم پشتو که عدد ایشان به ۱۵ میون متجاوز است نیز عنعنه یی قدیم مانند سه فرزند زردشت یا سه پسر تار ژیتائس سکاها موجود است . و این مردم در عنعنات خود بیک پدریکه نام او کیس ( به فتحۀ کاف و سکون دوم و سوم ) بود قایلند، و گویند که این پدر سه فرزند داشت :

۱غرغشت ( CHARCHASHT)

۲/بیتنی )BETANI)

۳/سره بن  SARABAM 

این پدر و پسران با خانواده پشتون بر کسی غر ( کوه سلیمان ) سکونت داشتند، و پدر همواره به مناجان و طلب خیر و سعادت پسران خویش  می پرداخت و دست بدعا بر می افراشت . تا اینکه نسیم میرانه (مردانگی ) وزیدن گرفت ، و به زبان فرزند اول غرغشت بر خورد، و بنابرین وی صاحب زبان و بیان و علم و تعلقین و روحانیت گردید . که تا کنون

۱کریستن سین در کتاب ساسانیان ۱۲۶

۲ کیس از مصدر کسل پشتو بمعنی دیدار و بصیرت است ، که کیس بصیر و هوشمند باشد . و ازین ریشه بسا نامهای قبایل و اماکن برمده مانند کاسی ( قبیه و جایی در غور و غیره ) و کسی  غریعتی کوه کیس ( کوه سلیمان ما بعد) و همین ریشه در کس (مردمک ) و کیس کمیدل( کم عقلی و بی بصیریتی ) پشتو محفوظست . 

هم اکثر علماء و روحانیان افغان ازین طایفه اندو قبایل بزرگ کاکر وادئ زوب و پشین از اخلاف این تیره اند و دانشمندان و صاحبدلان با ذوق  و حال در ان گذشته اند. در بارۀ فرزند دیگر  یعنی بیتنی روایت است که نسیم مردانگی بر بازوی او وزیده بود، و بنابرین قبایل غلجی و کرلانی و ملحات آن که منسوب  به ایند، منصب سپاهی گری و جنگجویی را حفظ کردند و از بین ایشان سپه سالاران و جنگاوران دلیر برآمده اند.

اما در بارۀ فرزند سوم یعنی سره بن گویند که نسیم مردانگی به دامن او برخورده بود و او صاحب دامن و پرورش و اداره حکمرانی گردید، که قبایل ابدالی (هفتالی قدیم ) و درانیان قرن دهم ببعد ازین تیره سره بن اند ، که از زمان قدیم قبل الاسلام و بعد از اسلام تا کنون فرمانرو و او حکمران و پرورنده و دارای دامن عطوفت و مروتند.

این تریدیشن افغانی عینا شبیه است با آنچه در او ستا دربارۀ سه فرزند زردشت ، یا در تذکار هیرودت من باب سه طبقۀ سکاها میخوانیم و البته منبع اقدم آن دروید نیز موجود است . 

ولی باید گفت که روایت افغانی شاید از زمانهای قبل الاسلام به از منۀ ما بعد انتقال کرده باشد، که از حیث کمیت و کیفیت با عنعنۀ سکاها کمال مطابقت دارد. 

اما فرق آن باروایات هندی و ساسانی دریسنت که نظام سیاسی ملوکیت قوی و نیروند طوایف و شهنشاهی های این دو سرزمین، طبقات مولد ثروت و کشاورزان و پیشه و ران را زا طبقات روحانی و حاکم جدا ساخته و محکوم و مظلوم قرار داده بود.

ولی در تقسیم سه طبقۀ افغانی (۱) روحانیان غرغشت (۲) جنگاوران بیتنی (۳) حکمرانان سره بنی ، طبقۀ محکوم مولد ثروت که مورد استثمار دیگران باشد وجود ندارد، و کشاورزی و پیشه وری بیک طبقه مخصوص نوبد و هر طبقه در بین خود کشاورز و پیشه ور داشت ، و بنابرین یک نوع تعادل اجتماعی بر قرار بود، و هیچ طبقه مورد استثمار دیگر قرار نمیگرفت. 

واینک ترتیب این طبقات از منابع مختلف درین جدول خلاصه می شود: