32

الثالث توشی بن چنگیز خان

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۳ ، بخش خروج مغل
01 January 1280

 توشی پسر بزرگی ( تر) چنگیزخان بود، وغایت جند ودلیر و مردانه و مبارز بود، وعظمت اوتا ( به ) حدی بود که پدر از. خايف بودی ودرسال سنة خمس وعشروستمائه، که محمد خوارزم شاه به نهب قبایل قدرخان ترکسان که پرثفقتان يمک،(۲) بود، رفته بود توشی ازطرف طمغناج هم بدانجانب آمده بود، وبا لشکرخوارزم شاه يك شبا(نه) روز او راه صاف شده چنانچه پیش ازاین درذکر خوارزم شاه به تحریر(۳) پیوسته است، در ان وقت (چون) سلطان محمد از کنار جيحون و حوالی بلخ هزيمت شد، چنگیز خان تو شی [را] و چغتای را با لشكر نگران بطرف خوارزم فرستاد ، تا لشکر بدر خوارزم رفت و و جنگ در پیوس.مدت چهار ماه اهل خوارزم با ایشان جنگ کردند وجهاد نمودند و بعاقبت شیر را بگرفتند.وجمله خلق را تشدید کردند و همه عمارتھا خراب کردند،مگردوموضع: کوشک و خجک (۴) ودوم مقبره سلطان محمد تكش.

و بعضی چنین تقریرکردند:که چون شیرخوارزم را گرفتند وخلق را ازشربصحرا آوردند،فرمان داد، تا زنان را ازمردان جدا کنند،وآنچه ازعورات ایشان را در نظرآمد نگاهداشتند و باقی را گرفتند، تا دو فوج شوند (۵) و همه را برهده کردند،وگرداگرد ايشان تركان مغل شمشیرها برکشیدند وفرمود: هر دوفریق را که درشهرشما جنگی مشت نیکی کنند، فرمان چنان است که ازهردوطرف (۶) عورات جنگی مشت کند،ان عورات مسلما(نا)ن با چنان فضیتی مشت درهم می گردنيدند، يکپاس

(۱) نسخه بدل حاشية اصل: تولی،همین شخص بنام جوجی هم ازطرف مؤرخین یاد می شود. (۲) كذا دراصل وراورتی.مط ومب: ثقفان يمك ، راورتی گوید،که درهفت نسخه بصورت متن است، نعفتان، لعبال نفتال هم آمد, (۳) مط ومب: به تقرير(۴) درمتن مط: داخجک درحاشیه حواله یک نسخه قلمي اخجک،راورتي گويد که فقط دریک نسخه اخچك، هم آمده (۵ مط و مب: شدند.(۶) مبط و مب: فریق




(۱۵۰)                                                    طبقه۲۳                                                       خروج مغل

روزهمه مشت میزدند و مشت می خوردند، تا بعاقبت شمشیردرایشان گرفتند وجمله را شهید کردند رضي الله عنهن

(و) چون توشی وچغتای از کارخوارزم فارغ شدند،روی به قاچاق (۱) برترکستان آوردند، ولشكروقبايل قنچاق را جدا [به] جدا متهورواسیر میگردانیدند،وجمله قبایل را درتصرف آوردند چون توشی که پسرهم درچنگیزخان بود، هوا و آب و زمین قفچاق (۱) رابدید، دانست که درهمه جهان زمین(۲) از آن نزه تر، وهوائی ازن (۳) خوشتر، وابی اآن (۶) لطیف تر، ومرمز ارها وچراگاهها ازآن وسیع ترنتواند بود، درخاطرش خلاف پدر خود، آمدن گرفت بامحرمان خود گفت: که چنگیزخان دیوانه شده است که چندین خلق را می شد، و هلاکی میکند، و چند این مملکت ها را برمی اندازد (۴) مرا صوآب چنان می نماید که پدررا درشکارگاه هلاک کنم و با سلطان محمد قرابت می کنم واین مملکت را آبادان نگردانم، ومسلمانان را مدد کنم.

ازین اندیشه برادرش چغتای را خبرشد، پدررا ازاین غدروانديشه برادروعزیمت او خبرداد،چنگیزخان را چون معلوم شد،معتمدان خود را فرستاد، تا توشی را زهردادند، و بکشت (۵) توشی (۶) را چهارپسربود،مهتر را نام باتو (بو دو) دوم را چغتای (۷) و سیوم رشیبان (۸) وچهارم رابرکا۰

و ثقات چنین روایت کرده اند: که ولادت (اين) بر کادر وقت فتوح بلاد اسلام بود. چون ازمادربزاد، توشی پدرش فرمود که این پسررا بدايه مسلما(نا)ن دهید، تا نافي او مسلمان برد وشيرمسلمان خورد، تا مسلمان براید،که [ اين] پسر (خود) رامسلمان کردم، اگراین روایت صدق است خفف الله عنه العذ آب. لاجرم (به) برکت این نیت چون برکا بزرگ شد، در مسلمانی صلب آمد

 (۱) مطوب: قبچاق (۲) مط و مب: زمین ازین (۳ مط و مب: ازین (۴) مط ومب:مملکت ها را خراب می گرداند(۵) مط و مب: بکشتند (۶) مط ومب : واورا چهارپسربود.راورتی چهارده پسر ... (۷) اصل: جغتای ، مط و مب: چغتا،راورتی چغتای (۸) اصل و مط و مب سوم را سمین، راوررتی :شیبان




خروج  مغل                                                   طبقه۲۳                                               (۱۵۱)

و تا بدين غايت که تاریخ این طبقات است، سنه ثمان وخمس وستمائه ازفرزندان توشی همان يکی پادشاه باقيست« حق تعالی سلطان اسلام را درارتفاع مدارج شاهی (سالهاي بسيار نا متناهی) با قی داراد[آ مين ] » (۱)