شعرای عهد صفاریان
ارتباط آل لیث به ادبیات بیشتر است برای اینکه یعقوب از سیستان صحنه داستان های ملی بود و علاقل شدیدی به زبان دری داشت؛ چانکه از تاریخ سیستان بر می آید پس از فتح هری شاعران او را به عربی مدح گفتند و خواندند. یعقوب در نیافت و گفت : چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟ و از آن روز شعرا به زبان ملی توجه کردند و دبیر او محمد بن وصیف به پارسی شعر گفت که ذکر ان در ذیل نخستین شعر فارسی گذشت و از شعرای دیگر صفاری مانند بسام کرد خارجی , « محمد بن مخلد سکزی » است و از همو محمد بن وصیف اشعار قطعاتی دنباله نخستین شعر فارسی نقل شده اینکه برای نمونه یک قطعه شعر دیگر محمد بن وصیف سکزی را یاد میکنیم: مملکتی بود و شده بی قیاس عمرو بر آن ملک شده بود راس از حد هند تا به حد چین و ترک از حد زنگ تا به حد روم و گاس راس ذنب گشت و بشد مملکت زر زده شد زنحوست نحاس دولت یعقوب دریغا برفت ماند عقوبت به عقب بر حواس عمر و عمر رفت وزوماند باز مذهب روباه نبل و نواس ای غما کامد و شادی گذشت بود دلم دایم ازین پر هراس ناس شدند نسناس آنگه همه و از همه نسناس گشتند ناس دور فلک مردن چون آسیا لاجرم این آس همه کرد آس ملک ابا هزل نکرد انتساب نور ز ظلمت نکند اقتباس جهد و جد یعقوب باید همی تا که زجده به در آید ایاس دیگر از شعرای معروف صفاریان فیروز مشرقی است که معاصر عمروبن لیث بوده وفات وی را در سال ۲۸۲یا ۲۸۳ ه نوشته و این قطعه از اوست : مرغیست خدنگ ای عجب دیدی مرغی که بود شکار اوجانا داده پسرخویش کرکس هدیه تا نه بچه اش برد بهم مانا (بمهمانا) دیگراز شعرای این دوره «ابوسلیک گرگانی » را نام برده اند که در عهد عمروبن لیث (۲۶۵- ۲۸۷ ه ) می زیسته و این قطعه را از او نقل کرده اند: خون خود را گر بریزی بر زمین به که آب روی ریزی در کنار بت پرستیدن به از مردم پرست پند گیر و کار بند و گوش دار سامانیان و یا آل سامان :(۲۶۱-۳۸۹ ه) سامان خدا اصلا از هی بود که سامان نام داشته و خود در ابتدا زردشتی مذهب بود. بنا به نقل « زین الاخبار» به دست مأمون ایمان اورد و پسرش اسد در خدمت حکمران خراسان داخل گردید. اسد چهار پسر داشت: نوح , احمد , الیاس , یحیی که مورد توجه خلیفه بودند, کار آنها رفته رفته بالا گرفت و حکومت ها یافتند. نوح در سمرقند, احمد در فرغانه و یحیی در چاچ و اشروسنه و الیاس در هرات . در میان این برادران , احمد به حسن سیرت و قوت تدبیر سرآمد دیگر برادران بود و پس از وفات نوح , سمرقند ضمیمه ولایت تدبیر او شد و پس از او نصر و مخصوصا اسمعیل باعث ترقی سامانیان شد که در سال ۲۹۵ ه وفات یافت . سامانیان به زبان فارسی علاقه مند بودند و به تشویق شعر و شاعران می پرداختند ؛حتی بعضی رجال خانواده سامانی شعر می گفتند؛ مانند آغاجی و ابو ابراهیم منتصر که ابیات انها در کتب تذکره ضبط شده است .وزرای سامانیان اغلب از خانوادۀ فضلا بودند مانند جیهاتی , بلعمی و عتبی , و در دربار انها بخارا مرکز فقهای علما و شعرا بود لباب الالباب از ۲۷ گوینده پارسی در انجا نام می برد.