111

مطرح بودن ، مطرح کردن ومطرح شدن

از کتاب: زبان د آری
مطرح واژه عربیست و اسم مکان است ، به معنای جای انداختن . مصدرآن طرح است ، به معنای انداختن ، ازخود دور کردن . درنگارشهای دری گاهی کاربرد نابجای آن به چشم می خورد ، که هم نادرست است و هم دورازذهن شنونده وگنگ . یعنی هم بادرست نویسی نمی سازد وهم با ساده نویسی .
به این جمله بنگرید : « ... به باوربسیاری ، شکست ناتو در افغانستان ، به نوعی شکست ناتو در سطح جهان را مطرح خواهد کرد .»
دراین جمله ، عبارت «به نوعی » زاید است و ازعبارت مطرح خواهد کرد فهمیده نمی شودکه نویسنده چه درنظردارد .
مطرح خواهد کرد ، یعنی شمرده خواهد شد ؟
مطرح خواهد کرد ، یعنی سبب خواهد شد ؟
مطرح خواهد کرد ، یعنی درپی خواهد داشت ؟
از واژۀ مطرح ، یعنی دور انداختن اشتقاقهای دیگری هم شده است . یکی ازآن همه مطروحه است مطروح اسم مفعول است ، به معنای دورافگنده و مطروحه حالت مونث آن است . اکنون بکاررفت نا به جای مطروحه را درجمله یی ببینید :
« من طی چند نامه وتحلیل دررابطه به مسایل مطروحه درافغانستان وراه های حل آنها ازطریق نامه ها با شما تماس حاصل نمو ده ونکات نظر خویش را با شما درمیان گذاشتم .»
اکنون بکاررفت واژۀ مطرح را دردو جای یکی ازجمله های همان مقاله می بینیم .
« سوال مطرح است که آیا درافغانستان دراین شش هفت سال گذشته سیستم ایجاد شده که بدون مطرح بودن افراد واشخاص معین فعال باشد ؟ » اکنون معنای مطروح را در فرهنگ دهخدا می نگریم:
مطروح[ م َ ] (ع ص ) : جای دورافکنده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج (بیفکنده . (مهذب الاسماء). رانده شده و دور کرده شده . (ناظم الاطباء ). دور کرده افکنده به جای دور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)). || در اصطلاح اهل حدیث ، روایتی است که مخالف با ادله قطعیه باشد و قابل تا ویل هم نباشد. (فرهنگ علوم دکتر سجادی (.
اکنون طرح به چند معنا رواج یافته است:
نخست: خاکه و چهارچوب مساله یی ، بدون جزییات .
دوم : به شکل فعل طرح کردن ) پیش کردن ودرمیان گذاشتن.
سوم : طراح بروزن فعال نیز به معنای بنیان گذاروآغازگرنیزسخت مروج است، فلان طراح این پروژه است.
مطروح ومطروحه که صیغة‌مفعولی ازطرح ساخته شده است سزاوارکاربردنیست، درعوض طرح شده یابیان شده یاذکرشده می توان گفت ونوشت.