زبان ویدی

از کتاب: افغانستان ، فصل دوم ، بخش آریا

در اوائل این فصل (صفحه ۲۹) متذکر شدیم که "موضوع در آریا" و "آریانی" اصلا و اساساً در اثر تفصیل قرابت ھائی بمیان آمده که در زبانهای دسته ئی از ملل بمشاهده رسیده است". سپس در صفحه ۳۲ تحت عنوان "تشابه زبان" به این موضوع اشاره کردیم: "در میان تمام السنۀ اقوام هند و اروپائی زبان سانسکریت وزند کمتر از هم فرق کرده و بیشتر بهم شباهت دارند". مقصد از تذکار این دو حصه یادآوری از تماسی است که تا اینجا به موضوع زبان شده و به این اساس بدون اینکه در جزئیات داخل شده بتوانیم قدری بیشتر در عمومیات صحبت میکنیم. گفتیم که نشا به زبانهای اقوام هند و اروپائی موضوع مطالعات آریائی را بمیان آورد. تفصیل اینکه چون علما تشابه زبان را در میان یکعده اقوام مختلف دیدند طبعاً حکم کردند که ایشان یک روزی در یک نقطه واحد زندگانی داشتند.

چون نقاط واحد مذکور به جهانی که پیشتر مطالعه کردیم عبارت از حوزۀ علیأ سردریا واکسوس واراضی متصل آنست آریاها زمانیکه در مهد اولیۀ خود زندگانی داشتند طبعاً به زبان واحدی حرف میزدند که آنرا عموماً "هند و و اروپائی" گویند. هر موجی که از تودۀ اصلی جدا شده وبطر ف غرب آسیا وار و یا رفته یا رفته بطرف یا بطر ف جنوب فرود آمده و در باختر مستقر شده و یا هنوز هم به جای خود مانده و کمى بطرف شرق و جنوب شرق تا جوزه تارم و سنکیانگ منتشر شده اند از انها خانواده های بزرگ "هند و اروپائی" بمیان آمده است و این است حال خانواده های لاتین و ژرمن واسلاو و یونانی قدیم و غیره در اروپا که اینجا به آن کاری نداریم و از زبان آن شاخه هند اروپائی صحبت میکنیم که به تاریخ قدیم کشور ما بصورت مستقیم تماس و ارتباط دارد.

پیشتر متذکر شدیم که آن شاخۀ هند و اروپائی که از مهداولی (حوزۀ علیای سر دریا واکسوس و اراضی متصل آن) جدا شده و بطرف جنوب فرود آمد و در بخدی متمرکز شد کتله آریائی باختری را تشکیل داد که کلمه "آریا" به استناد شواهد تاریخی در مورد آنها تطبیق میشود زبان این خانواده را مدققین بنام "آریا" یا هندو ایرانی یا "باختری" یاد میکنند و کلمه باختری اولین تسمیه ایست که از طرف علما ی زبان درین مورد اطلاق شده است. علما ازین خانواده زبان دو شاخۀ بزرگ کشیده اند که معمولاً یکی آنرا "هندی" و دیگر آنرا "ایرانی" میخوانند و فى حد ذاته هر کدام ازین شاخه در کانون اصلی خود یعنی باختر راریا نابمیان آمده و بعد از انبساط و تکامل پسان به دو طرف شرق و غرب با مهاجرین اریائی به هند و فارس منتشر شده است.

این طور هم اظهار نظریه میکنند که زبان خانواده آریا با باختری تقریباً در ۱٤ یا ۱5 قرن ق م در اراضی وسیعی که از پارس و مدیا تا پنجاب انبساط داشت و سغدیان را هم در بر میگرفت تکلم میشد به این حساب هم میبینیم که کانون این علاقۀ وسیع که زبان "آریا" در آن حرف زده میشد آریانا بود پیشتر گفتیم که خانواده های شرقی و غربی این زبان که علمای زبان آنها را هندی و ایرانی خوانده اند اصلا و اساساً در آریانا بمیان آمده است واضح تر این مسئله را چنین میتوان تشریح داد که سر حلقه زبان های که از آن خانواده لهجه های هندی و ایرانی پسان تر تشکیل شده اند یعنی زبان "ودا" و زبان اوستا "زند" هر کدام با نمونه ها و شواهد ادبیات پخته و مکمل خود 

در آریانا بمیان آمده و بعد از انتشار آنها بطرف شرق و غرب از آن ها لهجه هائی در خاک هند و لهجه هائی در خاک های مدیا وفارس عرض وجود کرده است و اینجا درین فصل از زبان ویدی سرودها تا ظهور سانسکریت صحبت میکنیم میگویند که تمایلات بطرف ظهور یک زبان دیگر از اصل تنۀ هند و ایرانی یا آریا یا باختری در زمانهای قدیم حس میشد تا اینکه زبان هند و آریائی Indo-Aryen بمیان آمده و در سرودهای ویدی شکل خود را تثبیت کرد و میتوان آنرا عوض "هند و آریائی" زبان "ویدی" خواند. این زبان را در اوائل ساده و لهجۀ عامیانه گی تصور میکردند ولی پسانها ثابت شد که بلا شبه یک زبان پخته و زبان علمی علما بود و تا یک انداره قسمت مصنوعی هم داشته ولی حدو اندازه آنرا معین نمیتوانیم. و کر ناگل Wackernagle میگوید که "میان روحانیون زبانی حرف زده میشد که از نقطۀ نظر صوت با زبان سرودهای ویدی یکی بود و به علت نداشتن اصطلاحات شاعرانه از آن فرق داشت. موسیو میئیه این را اظهار میکند که زبان سرودها چون زبان مذهبی بود در لغات آن بعضی تصنعات دیده میشود ولی چنین بنظر می آید که لهجۀ معینی بوده و از خود شکل ودورۀ حیاتی داشته موسیو "و کرناگل" این را هم میگوید که سرودها به شکل ثانوی بدست ما رسیده. صرف و نحو و یدى شکل قدیمی دارد و در آن کم و بیش اشکال قدیم قبل التاریخ دیده میشود این مسئله فراموش نشود که سرودها در عصر نسبتاً جدید بعد از تحولات زیاد زبان بدست آمده چنانچه بعقیده میئیه متن اسناد روایتی نسبت به زمان مولفین قدیمۀ آن تحول کرده و بدست ما رسیده و ازین جهت حروف (bh) و (d) در لهجۀ سرودها تنها به (h) ادا شده و جای (ر) را در اکثر موارد (ل) گرفته است.

با وجود تمایلات قدیمه خود در زبان سرود ها هم مظاهر پراکریت ها یعنی شروع ظهور شاخه های دیگر دیده دیده میشود درین شبه نیست که اولین مظاهر انشعاب از زبان آریا یا باختری یا هند و ایرانی به زمانی نسبت میشود که شاخه ایرانی بنای تشکل را گذاشته است سپس در عصر ویدیو در اطراف مدرسه آن انشعاب شاخۀ ها و ظهور لهجه های دیگر دوام نموده است و خود زبان سرودها از لهجه های عامیانه کلمات و اصطلاحات زیادی را گرفته که چیز آن در عصر ظهور متن سرودها داخل آن شده و چیزی هم در موقع تثبیت آن در خاطره ها جزء آن گردیده است بعد از عصر ریگ و دا همین زبان سرودها به تدریج انبساط یافته و از آن زبان سانسکریت بمیان آمده است چنانچه این تحول در سرود ویدی و آثار ما بعد ظاهر است به این تفصیل که کتاب دهم "ریگ" بین جزوه های اول آن و بقیه مجموعه های سرود شکل بین البینی دارد و قسمت اخیر ادبیات ویدی وبر همانا و یوپانیشاد از زبان منظم شده ئی که به سانسکریت موسوم شده است فرق زیاد ندارد و نشان میدهد که چطور مرحله به مرحله بطرف ظهور سانسکریت نزدیک میشویم.

صرف نظر از سرودهای مجهول شمال هندوکش که بصورت غیر مستقیم درین مبحث از زبان پروفیسر میئیه هم بدان اشاره رفت چون قدیم ترین سرودهای ویدی در خاک آریانا ودر جنوب هندو کش بمیان آمده واضح معلوم میشود که زبان ویدی در آریانا مخصوصاً در آریانای جنوب شرقی کسب وجود کرده و بنای انشعاب لهجه ها از زبان ویدی در اینجا گذاشته شده و آخر هم تحولات اخیر آن بنام سانسکریت معروف شده است پس ادبیات ویدی مخصوصاً قسمت سرود ریگ وید اولین نمونۀ اولی زبان ویدی آریانا است. سانسکریت نامی است جدید که تا قرن ٤ ق م هم وجود خارجی نداشت و یا نینی یکی از علمای صرف و نحو که اصلا از اتک بود زبانی را که "بهشه" میگفتند از حشو وزواید پاک کرده تحت نظام صرفی و نحوی در آورد و "سم کری ته" یا برابر کرده شده نامید و نام سانسکریت عرض وجود کرد.


* * *


راجع به زبان پښتو اگر چه تا حال تحقیقات مکمل علمی بعمل نیامده معذالک اینقدر متذکر میشویم: در باب اینکه پښتو از زبان آریائی یا هند و ایرانی یا باختری بر آمده شبهۀ نیست. میماند مسئلۀ دوم که آیا پښتو بکدام یک از شاخه های زبان آریائی یا باختری مربوط است. در اینجا تاحال نظریات علمای زبان مختلف است. بعضی ها به این عقیده اند که پښتو از جمله زبان های ایرانی است. بزرگترین طرفدار این نظریه موسیو میولر Fr. Muller است و میگوید که زبان افغانی اگر از زندنبر آمده اقلا از لهجه دیگر باختری مشتق شده که زند تنها نمونه محفوظ آنست و رابطه پښتو بازند همان است که فارسی موجوده با فارسی هخامنشی دارد دار مستتر هم در اوایل به این نظریه بود که پښتو از زند بر آمده بعدتر کمی تغیر نظریه داده و گفت که پښتو نه از زند بلکه از زبانی مشتق شده که موازی بازند بوده، قراریکه می بینیم نظریه میوار ودار مستتر تقریباً یک چیز است.

بعضی های دیگر به این عقیده اند که پښتو حلقه ایست که زبان های خانوادۀ هندی و ایرانی را بهم پیوند میزند. طرفدار و مدافع این نظر به داکتر ترومپ است و پښتو را بین خانواده هندی و دسته یرانی زبان مستقلی میداند ولی نسبت به اهجه های ایرانی به پراکریت ها نزدیک تر میشمارد. برخی دیگر چنین نظریه میدهند که پښتو اصلا مربوط به لهجه های ایرانی است ولی مجاورت طولانی با آریاهای هندی سبب شده است که پراکریت ها دران تاثیر اندازد.

بهر حال حقایق هر طور باشد با نتبعات آینده روشن خواهد شد عجالتاً اینقدر میتوان گفت که پښتو از زبان آریا یا باختری که بیشتر تعریف آن گذشت منشعب شده و انشعاب آن یا بصورت مستقل و مستقیم از ان بعمل آمده یا از یک زبان دیگری که موازی بازند از ان جدا گردیده منشعب شده و یا قرار بعضی نظریه ها از خود زبان زند مشتق شده است مسئله هر طور باشد با تعریف اصطلاحات زبان که قبل برین شرح دادیم پښتو از جمله زبانهای باختری است و طبعاً باید خواص و مزایای لهجه های هندی و ایرانی در آن موجود باشد. همین است حال زبانهای دسته "داردی Dardic" که زبان های نورستان ما و پشه ئی واورمری و غیره دران داخل اند. بعضی ها به این عقیده اند که دسته داردی از جمله زبانهای ایرانی است که بصورت آزاد از هند و آریائی Indo-Argen مشتق شده و برخی برانند که اصلاً هند و آریائی است ولی دسته ایرانی در ان تاثیر افگنده. عده دیگر مثل گریرسن چنین فکر دارند که به هیچ یک از دو دسته فوق مربوط نیست بلکه لهجه آریائی است که در میان. ایرانی و هند آریائی انبساط یافته و جدید ترین نظر به هم نظریه مارگنسترن است که دسته داردی را دو حصه میکند یکی دستۀ "کافری" که بعضی شباهت ها به ایرانی دارد و دیگر داردی صاف که بدون شبه مربوط به السنۀ هندی است و چیزیکه محقق است این است که بعضی عوامل آن شبیه به السنۀایرانی و بعضیهای آن شبیه به هند و آریائی است. بهر حال مقصود ما از تفکیک خانواده های السنه هندواروپائی نبوده و تنها مختصراً موقعیت زبان و یدی را شرح دادیم و ضمناً این نکته را هم خاطر نشان میکنیم که با تفصیل نظریه علما که فوقاً گذشت طبیعی باید زبانها و لهجه های آریانا واحد خواص السنه ئی باشد که به دو طرف شرق و غرب در خاکهای هند و فارس منشعب شده اند.