111

نتیجه

از کتاب: ادبیات دری در نیمه اول سده بیستم ، بخش ششم
28 September 1987

آغاز سدۀ بیستم در سیر تاریخی ادبیات دری نقطه عطفیست که دورۀ روشنگری را از ادبیات قرون وسطی جدا میکند. دورۀ جديد بدون شک بيشتر با نحوه اندیشندگی ارتباط دارد که از زمینه سیاسی و اقتصادی خاصی برخاسته است. مراد نحوه اندیشندگی بورژوازیست که رویش مناسبات سرمایه داری در بطن جامعه افغانی انگیزۀ آن است، مگر این چرخش در مسیر افکار و یا تلاش ارزشهای فکری خاص به سوی تسلط بر قلمرو آرا اجتماعی که با تلاش طبقه خاص به سوی کرسی قدرت موازی بود بر معایر ادبی نیز تا آنجا که پیوستگی مؤثر واقع شد. هدف ادبیات اجتماعی گردید و ادبیات در نبرد زندگی یاری بخش مردم شناخته شد . پیوسته با هدف تازه ، محدودیت موضوعات که در ادبیات قرون وسطی از مسلمات بود نیز شکست واقعیت های اجتماعی دسته بندی شاعرانه و غیر شاعرانه را نفی کرد و هرچه انسان را نگران میداشت یا نشاط مند می ساخت حق ورود در مرز شعر یافت و بنابر آن موضوع آثار ادبی نظر به شکل آن بیشتر بهامند گردید و قالبهای كلاسيک شعر دیگر حصارهای آهنین نبود. خواسته و ناخواسته شکست برمیداشت و نسیم نوآوری و نوجویی را راه میداد. شعر و ادبیات از انحصار بر آمد و هر کسی بدون از بر کردن چند هزار بیت به آزمایش دست زد و شعر گفت و در صف شعرا ايستاده مخصوصاً که زبان شعر ساده شد و دسترس بدان ذکای ممتاز و آموزش و ممارست فوق العاده نمیخواست.

مگر این گزیر به سوی افق های نو آنقدر بی تأمل و توجه به قانونمندی تکامل هنر شاعری صورت گرفت که ارزشهای نجیب شعر در گیر و دار نو آوریها فراموش شد تصویر سازی و استعار تشبيه و بيان کتابی و سخن گفتن از زبان سیما ها و مهمتر از همه جستجوی راه حل مسایل مبرم اجتماعی فراموش گردید. و شعر تاحد نظم پایین آمد پاره یی از اشعار دودهه اول قرن بیستم از این شمار اند. با آنهمه این جنبش یک اصل مهم را تائید میکرد و آن اینکه هنر و ادبیات از واقعیت اجتماعی مایه بگیرد و برای دگرگون سازی یا نیرو بخشی واقعیت اجتماعی به کار برود.

نیاز زمان و تأثيرا دبیات ملت های دیگر مخصوصاً ادبیات فرانسه از طریق ترجمه های ترکی و ادبیات ترک اشکال نو ادبی را به ثمر رساند. شعر منثورو داستان در ادبیات دری جوانه زد که هر دو شکل مذکور تا پایان این دوره راه کمال پویید.

ده سال اصلاحات از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹ اقشار مختلف بورژوازی و طبقات و اقشار نزدیک به آن را بیدار کرد و خواسته ها با تنوع بیشتر و ابعاد بیشتر در ادبیات منعکس گردید. مگر حالت سیاسی که از ۱۹۲۹ به بعد پدیدار گردید، بر آن ضرورت تأکید میورزید که ادبیات باید از بیابان داغ یک نبرد تقریباً ده پانزده ساله عبور کند. بدین معنی که سیاست اختناق دورۀ نادر شاه و آغاز پادشاهی ظاهر شاه دوباره ادبیات را به سوی چهار دیواری دربار ، به سوی انحصار و به سوی ارزش های کهنه می کشید و مفاهیم تازه سر بر آورده را سرکوب میکرد . مگر شکست نصیب ارزش های کهنه و تاریخ زده گردید و مدیحه پردازی در مرز ادبیات خاکستر نشین شد در مقابل، جنبش عظیم قصه نویسی با نگرش کمابیش ریا استیک آغاز گردید و نمای شنامه نویسی نو آغاز پرسوناژ های جدیدی از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی بر صحنه فرستاد و فورم شعر شکست و و (شعر نو ) به مفهومیکه در دوم قرن بیستم نامگذاری شد طلوع کرد. از و "ادبیات فنی"  تا شعر "سبک جديد" و از آن تا شعر نو و ، نقش پای ادبیات را میبینیم که از آستانه کاخها به سوی کلبه ها راه پیموده است منتهی آنچه را که این تحقیق مختصر در مقطع زمانی نیم قرن نشان میدهد بخشی از این راه روشن است نه همه آن .

و اما قابل توجه است که تا همین نیم راه به وضاحت دیده میشود که ادبیات از ما از محدوده خفقان آور در بارها فاصله گرفته و به آرمان مردم نزدیکتر شده است، با مضامین تازه ، قالب های تازه ، سیما های تازه وسايل تصوير و تجسم تازه و حتی واژه ها و عبارتهای تازه غنی تر و پر بارتر شده و با چنان هویت جدید از خط وسط سده بیستم به نیمه دوم آن گذشته است.