سماع درین هنگام روا بود
۱)سرور حجاج که ایشان در شهر ها با طبل و شاهین و سرور برگردند . و آن مباح است.
۲)آنچه معاذ غازیان است برای تحریص مردمان بر غزوه و آن نیز مباح است.
۳) شعر های رجز که دلیران در وقت جنگ خوانند و غرض از آن دلیر کردن نفس خود بود و یاران .
۴) آواز های نوحه و نغمه های آن که تاثیر آن در انگیختن غم و گریه است که هم بر دو قسم است ، ستوده و نکوهیده . اندوه بر فوت نزدیکان خلاف قضای خداوندی است و اندوه بر تقصیرات نفسانی ستوده است.
۵) سماع در وقت شادی و ان مباح باشد ، اگر شادی مباح باشد چون سماع در ایام عید و عروسی و در وقت باز آمدن از سفرو در لیمه و قیقه و همچنین در وقت ولادت و ختنه و هنگام یا گرفتن و ختم قرآن چه اینهمه برای شادی معاد است و وجه جواز آن است که بعضی از لحن ها شادی و ظرب انگیزد و هر چه کردن بدان روا باشد . انگیختن شادی لان روا باشد و دلیل بر این معنی از نقل آنست که چون پیغامبر (ص) از سفر باز آمد و زنهای بر بامها این بیت ها به لحن می گفتند و دف میزدند:
طلع البدر علینا من شینات الوداع
و جب الشکر علینا دعالل داع
ایهالمبعوث فینا حبت بالامر المطاع
ترجمه :
ماه تمام« پیغمبری» از گردنه «وداع» بر ما آشکار شد ؛ تا خدا گویی باشد سپاس ، این برما واجب آمد ، ای آنکه در میان ما مبعوث شدی و دستوری آوردی که پذیرفتنی است .
و این اظهار شادی است به مقدم او ،آن شادی ستوده است ، پس اظهارآن به شعر و نغمات و رقص و حرکات هم ستوده باشد. و او بعضی صحابه به (رض) آمده است در شادی که بدیشان رسیدی برجستند چنانکه بزودی در احکام رقص خواهد آمد و آن بر قدم هر مسافری که شادی بر قدم او روا باشد جایز است و هر سببی از اسباب شادی همین حکم را دارد و دلیل بر این آنست که در صحیحین آمده است که عایشه (رض) گفت که پیغمبر را (ص) دیدم که مرا در ردای خود می پوشید و من حبشیان که در مسجد بازی میکردم می نگریستم تا آنگاه که ملول شدم . و مسلم و بخاری نیز در حدیث عقیل از زهری ، از عروه از عایشه (رض) روایت کرده اند که ابوبکر (رض) بر وی در قت و دو کنیزک در نزد وی در هنگام مینی دف میزدند و سرود میگفتند و پیغامبر (ص) جامه ای در سر کشیده بود ، ابوبکر ایشان را بانگ برزد ، پیغامبر (ص) روی باز کرد و گفت : دعاها یا لبابکر فانها ایام عید ؛ ای بگذار ایشان را ای ابایکر که روز های عید است .
عایشه (رض) گفت پیغامبر(ص) مرا می پوشد و من به حبشیان که در مسجد بازی میکردند می نگریستم ، پس عمر (ض) ایشان را زجر کرد و پیغامبر (ص) فرمود ! منا یا بنی ارقد (گروه حبشیان) در حدیث عمر و بن حارث از ابن شهاب مثل این آمده است.
این موضوع چندین مرابته تکرار شده است که در حدیث بوطاهر ابن رجب نیز آمده است.
و از عایشه (رض) آمده است که من با لعبتان بازی میکردم نزدیک پیغامبر (ص) و یاران من بر آمدند. و ایشان از پیغامبر (ص) پنهان شندندی پیغاامبر (ص) ایشان را بر من فرستادی و ایشان با من بازی کردند ، و باز هم در همین مورد از حضرت عایشه (رض) روایت است که ساه ها بر حربه ها و سپر ها بازی میکردند ، من از پیغامبر التماس ننمودم و او به ابتدا مرا گفت : خواهی که نظاره کنی ؟ گفتم آری . گفت بیا و مرا بر پی خود باستانید ، و رخسار من بر رخسار او بود و گفت : دونکم یا بنی ارقد ( به بازی مشغول شوید یا بنی ارقد تا چون من ملول شدم ، گفت بس کردی ؟ گفتم آری گفت اکنون برو . در صحیح بخاری آمده است که سر بر کتف او نهادم و بازی ایشان می دیدم . تا انگاه که طبع خود باز گشتم . و این همه حدیثان در صحیحین است و نص صرح است در آنچه سرو و بازی حرام نیست .