نامه شیل به وزیر خارجه ایران
تهران ۲۹ نومبر ۱۸۳۸
"نامه ۱۰ رمضان (۲۸ نومبر) جلالتمآبی درباره اطلاعیکه راجع بدوام تصرف لشکر ایران بر غوریان و فراه و سبزوار و کرخ داده بودم رسید درین نامه تصریح نکرده اید که آیا براستی هم سر زمین مذکور از طرف لشکریان ایران اشغال شده و به نام شاه ایران بر ان تصرف میکنند؟
از سکوت شما درین باره من و نتیجه میگیرم، که اطلاعیکه به وزیر مختار بریتانیه سر مکنیل درین مورد رسیده بود صحیح است و سر زمینهای مذکور به حکم شاهی تا کنون از طرف لشکر ایران بنام شاه ایران تحت تصرف و اشغال است. بهدایت وزیر مختار بریتانیه به اطلاع وزیر عالیحضرت شاه ایران میرسانم: که وزیر مختار موصوف وظیفه خود میداند،
تا بر خلافِ تصرف لشکر ایران بر غوریان پروتست نماید زیرا بران اراضی و قلاع حق دوام تصرف را ابدا ندارد. و نیز جلالتمآب سر جان مکنیل بمن هدایت داده، تا بدولت ایران خاطر نشان نمایم: که در بارۀ فراه و سبزوار و کروخ در هرات با اعیل حضرت پادشاه ایران مذاکره رفته و با مطالبات دولت بریتانیه در بارهٔ تخلیۀ فوری آن موافقه کرده بودند و اکنون باید شرایط موافقه عملی گردد، و اراضی اشغالی فوراً تخلیه شود و هم یک نقل حکمِ تخلیه را بمن بفرستید تا آنرا به اطلاع دولت بریتانیه برسانم."
(ص ۳۹۴، ج ۱، کتاب مذکور)
ثانیاً: اگر لشکر بریتانیه بطرف افغانستان حرکت نمی کرد تصرف اشغالی قوای ایران بر نقاط مذکور دوام میکرد، و از مذاکرات سیاسی نتیجه ای بدست نمی آمد. چون عاقبت این اشغال نیز مدهش بود بنا بران به لشکر کشی ضرورت افتاد چنانچه سر مکنیل در نامه ای به لارد پالمرستون چنین نوشته بود:
"اگر شاه ایران در تسلط بر یک حصۀ افغانستان کامیاب آید، وی از نفوذ سردارانیکه مطیع او بند کار گرفته، و مخالفان خود را از انجا قلع و قمع خواهد نمود. هنگامیکه یکبار پای شاه درین سرزمین استوار شد، بعد ازان کشیدن او از انجا دشوار است. و من میترسم که خوف دوریش از انگلیس او را از دوام فتوحات خود مانع نخواهد شد. و حتماً امداد خارجی را برای باز گرفتن هرات خواهد خواست و وسایلی را تهیه خواهد کرد تا فتح خود را بر هرات تثبیت دهد."
(ص ۳۹۵، ج ۱، کتاب مذکور)
ثالثاً: ویکویچ هنوز هم پول را در بین سرداران کندهار بخش میکرد، و مطابق معاهده ایکه بین سرداران و شاه ایران به ضمانت کونت سیمانچ عقد شده بود ایشان را به حمله بر هرات میانگیخت و شخصاً رهنمائی ها میکرد. رابعاً اگر گورنر جنرال سرداران کندهار و امیر کابل را بدوام نقشه های سان آزاد میگذاشت، در نتیجه نمایندگان ایرانی که در تحت هدایت مامورین روسی کار میکردند و بدربار سرداران موصوف موجود بودند، سلسله دسایس خود را تا قلب هند پهن می،نمودند چنانچه هیئتهای فرعی ارسالی اتحادیه ایران و روسیه از سرحدات سنده وغیره هم گذشته بودند.
خامساً: مطابق معاهدۀ مثلث لاهور باید دولت بریتانیه و دربار لاهور متحداً شاه شجاع را بر تخت شاهی کابل می نشانید و مردم افغان هم منتظر این کار بودند و دولت انگلیس میتوانست که بوسیلۀ شاه شجاع، روابط دوستانۀ خود را با افغانستان قایم دارد.
به هر صورت در نتیجه تصمیمات دولت بریتانیه، گورنر جنرال هند امر داد تا لشکر اندس از فیروز پور به تاریخ ۱۰ حرکت نماید، قراریکه میجر هیوز گوید عدد این لشکر تا
(۲۸۳۵۰) نفر میرسید، و سر الكسند برنس سنده عليا رفته و با میران خیر پور یک معاهده دفاعی و تعرضی را عقد نماید، و همچنین سر هنری پوتنجر به حیدرآباد برای همین مقصد فرستاده شد و میجر مکیسن هم با نواب بهاولپور و سرداران داؤ دپوتره مذاکره میکرد و در نتیجه همۀ آنها به آمپراطوری بریتانیه پیوستند.