در بیان رفتن شاه شجاع الملک از شکارپور
در بیان رفتن شاه شجاع الملک از شکارپور بموجب استدعا و مصلحت امیران سندهـ و رخصت دادن ساهو کاران را از شکارپور، و گرفتن مبلغ سی هزار روپیه عرض رخصتانه از ساهور کاران و فریب بازی امیران نسبت اولیای دولت آهوی قلم سیه چشم، در حوالی ختن مدعا، چنین چشم گردان تیز روی بیان میرود که : در سنه یکهزار و دو صد و سی و شش هجری، هرگاه امنای دولت، حسب الخواهش امیران سندهـ از شکارپور ارادۀ روانگی جانب امیران ممدوح نمودند. اولا ساهو کاران شکاپور هر یک سیتهه تندن مل و سیتهـ سیوا سنگهـ و سیتهـ گلاب رای و غیره سیتها(۱) را حکم احضار داده، در حین احضار بآنها امر نمود که:
سرکار اشرف را معاملۀ مقابلۀ سردار محمد عظیم خان در پیش است. از روی مصلحت و حسب الخواهش امیران سندهـ، عزم بالجزم است، و از کار خانۀ قضا و قدر، کسی را خبر و آگهی نیست، که از ائینه (۲) مشیت حق چه نحو تمثال عکس پذیر گردد. و شما رعایای شکارپورف چند مدت در سایۀ
--------------------------------------------------------------------------
(۱)الف:و غیره پنچات را . (۲) الف: که ازین مشیت.
عاطفت سرکار بسر آورده اندف و با سرکار اشرف بد نام شده اند. مبادا فردا در پنجۀ ستم و گیر و دار سردار محمد عظیم خان گرفتار آیند.در انوقت بد دعائی و شکوه از سرکار اشرف نمایند[خوب نیست]. وقت همین است ، اگر صلاح رفتن از شکارپور و خواه ماندن در نظر خیر خود داشته باشند، بسرکار اشرف عرض نمایند.
ساهوکاران کلان بعد تامل و فکر صلاح کار خود در رفتن از شکارپور دیده، مطابق رخصت امنای دولت، معل خانه کوچ، روانۀ لوهری (۱) آن لب دریا گردیده. در حین رخصت، مبلغ سی هزار روپیه (۲) از ساهو کاران سرکار اشرف گرفته، و در زمان نقل مکان، با ساهو کاران چندین نقصان ها رسیدند. لیکن دران وقت بجز سوختن و ساختن، ساهو کاران دیگر علاجی ندیده روانه شدند.
سرکار اشرف بعد رفتن ساهو کارانف بجمعیت سواران و پیادگان از شکارپور برامده و از معشوقه کامرانی شکارپور و داع ساخته- هذا فراق بینی و بینک – (۳) گفته بیرون شهر در عیدگاه منزل انداز گردیده، چند روز در عیدگاه (۴)
-------------------------------------------------------------------
(۱)لوهری= همین رورهری کنونی واقع کنار دریای سندهـ مقابل سکهر و جنکشن معروف ریل است که در زمان قدیم الرود بود، و مورخان عرب بدین نام آورده اند.
(۲):ک، الف، ج : سی هزار. ب : پنجاه هزار
(۳)قران، الکهف ۷۸ ج ۱۶
(۴)الف: در عیدگاه دایر، درین .
ماند، درین اثناء بازو کیل امیران سندهـ نزد سرکار اشرف حاضر آمده آمده، بالتماس سرعتا بلا دیر، به تحرک رایات عالیات پرداخت.
سرکار اشرف اعلی ضرورة [بلادیر] از عیدگاه شکارپور، معه جمعیت کوچ فرموده، در گهری یاسین (۱) منزل انداز گردیده درانجا باز عرایض امیران موصوف به پیشگاه اشرف اعلی رسید باین مضمون که :
"وکلای سردار محمد عظیم خان نزد مایان
آمده اند، و خوان رنگین محاکمات (۲) گسترده ،
آرزوی تناول مواید پر فواید مصالحه دارند.
از اینطرف هم و کلا هریک جناب عرفان ماب
عمدة العارفین پیر میان غلام محی الدین صاحب (۳)
سرهندی و سیادت پناه زبدۀ نجبا شیخ الزمان (۴)
سید اسماعیل شاه، به تفویض مطالبات
ما فی الضمیر از طرف سردار ممدوح مامور اند.
هر گاه سردار موصوف از روی بهبودی (۵)
و نیک اندیشی خود، در مقام سلوک امده،
اطاعت و فرمان برداری سرکار اشرف قبول
نموده، عین مدعا. و الا بر خلاف ان رفتاری
-----------------------------------------------------------------------------
(۱)شرح آن در حواشی گذشته گذشت. (۲) الف: محاکات.
(۳)رک : تعلیق نمبر ۱۷. (۴) الف: مسیح الزمان .
(۵)الف: بهبودگی .
پیش گرفتهف پس جان را نثار خدمت سرکار
اشرف خواهیم نمود. بالفعل سرکار اشرف
در عرض راه اقامت پذیر بوده، تعمیل (۱)
حرکت روا ندارند، عقدی که بناخن تدابیر،
انکشاف یابدف حاجت دندان نیست. کاری
که بشیرین کامی بدست آید، چه جای تلخ کامیست ؟ "
سرکار اشرف باستدراک مضمون عرایض امیران محتشم الیه، رسالۀ تخیل کشاده فقرات تحیر و حیرانی مطالعه می نمود، و با خوانین و امرای خود، شمع مشورت و صلاح در بزم مدعای خود می افروخت ف تا انکه بتوقف و تحرک (۲) منازل پرداخته، در عرصه چند روز، در مزنل قبه محمد شاهل عباسی (۳)، در اردوی امیران سندهـ رونق افزا گردیده. امیران موصوف بدریافت این خبر عالیجاهان نواب ولی محمد خان لغاری و سید محمد کاظم شاه بقدر مسافت اند ک ، طوطا و کرها بجهت استقبال اولیای دولت فرستادند، و متصل (۴)اردوی خود بمفاصلۀ قدر قلیل جای توقف دادند. و مراسم تعارف و مهمانداری (۵)ف بنحویکه شایان شان سرکار اشرف اعلی بود
---------------------------------------------------------------------------
(۱(الف:تعجیل (۲)الف:حرکت.
(۳)ک: محمد شاهی . الف ب ک مجمد شاهل که اصح همین است.
(۴)ک: و مشعل اردوی خود بموضعه قدر فیل، جای توقف (؟)
الف : مانند متن
(۵)الف: جهانداری.
بجای نیاوردند(۱)
روز دوم امیران سندهـ هر یک میر کرم علی خان و میر مراد علی خان و الیان حیدر آباد، با عملۀ خواص خود، برای استیلام اولیای دولت امدند، و دسته دسته گلهای صفا و مرحبا، از بوستان خوش آمد و تملق چیده، در نظر سر کار اشرف اعلی جلوه تازه دادند، و باهتزار نسیم (۲) اخلاص کیشی و خدمت گذاری، غنچۀ خاطر سرکار اشرف اعلی را متبسم نموده،شاهد اطمینانف هم آغوش سرکار اشرف ساخته راجع خیام های خود شدند.
سرکار اشرف اعلی نیز چندین گلهای مواعظ و نصایح که رنگ و بوی نیکنامی و بلند ناموسی داشته، در سر و دستارف و کلاه افتخار امیران موصوف زده، بعد از ساعتی منشی خوشخرام [خوشی رام (۳) معتبر ] خود را نزد سرکار اشرف فرستادند، و او انشای مدعا را به پیشگاه اشرف اعلی، بر قرطاس التماس نگارش داده که : مضمون صداقت و اخلاص و فقرات رنگین اتفاق امراء و خوانین خراسان را که هم اتفاق سردار محمد عظیم خان میباشندف همه معلوم که آیات نویس صداقت و خدمتگذاری، و احادیث طراز موافقت و جان فشانی سرکار اشرف اعلی هستند.
----------------------------------------------------------------------
(۱)ب: بجای آوردند.
(۲)الف: نسایم اخلاص و هم آغوشی و اخلاص کیشی.
(۳) در ک ب ف ج نام خوشی رام نیست، از الف در متن اورده شده، این هندوکش منشی تالپوران سندهـ بود.
البته درین نزدیکیف عرایض مشعر بر صداقت و اخلاص خوانین مذکور، نزد سرکار اشرف اعلی رسیده باشد. نزد سرکار اشرف التماس دارند، تا انکه صورت اتفاق و نفاق خوانین مذکور، از مرات مضمون عرایض مذکور جلوه نما گرددف که تا به چه حد نزد سرکار اشرف اعلی رسوخ اخلاص [و صداقت] کیشی دارند.؟
امنای دولت بی تامل ، عرایض خوانین خراسان از دفتر خانه کشیده، حوالۀ منشی امیران نموده. امیران ممدوح بعد مطالعۀ عرایض مذکور حصول مطالب ما فی الضمیر خود دانستهف بجنسه و بدست معتبری بوساطت و کلای خود، نزد سردار محمد عظیم خان فرستاد و هم نوشتند که : خوانین خراسان که هم رکاب ایشان میباشندف همین صورت دارند که ظاهر بایشان نغمآ موافقت میخوانندف و در باطن باولیای دولت، قانون اتفاق می نوازندف چنانچه از مضمون عرایض خوانین [خسود] حسن و قبح و خیر و شر خود معلوم می نمایند ۱ بعده عزم رزم باخیر اندیشان مجوز دارند.
باوجود این همه صورت منافقت خوانین خراسان، ما هواخواهان نمی خواهیم، که چهرۀ عافیت آن عالیجاهان از سیلی آلام نا موافقت مجروح گردد، و چشم زخم برسد، بهتر است : که طریفۀ سلوک و اتحاد قدیم از دست نداده، هوای زیاده
---------------------------------------------------------------------
(۱الف: معلوم نمایند.
طلبی اخذ مالیات و اخراجات مجوز ندارندف و شمع طمع آرزوی نفس را در کاشانۀ حرص و آز نیفروزند الحرص شوم و الحریص محروم (۱) و بمقتضای خیر الامور اوسطها (۲) عمل نمایند. "
و کلای امیران ممدوح، شانه وار در عقده کشائی زلف معشوقه مدعای خود با سردار محمد عظیم خان آویزان بودند.
------------------------------------------------------------------------
(۱۹مقولهای تازیست یعنی حرص نحس است و آزمند محروم است.
(۲)یعنی جد میانه بهترین کارهاست. و این حدیث صحیح را زرین از ابو هریره چنین روایت کرده: خیر الامور وساطها- [تیسیر الوصول ۱-۳۲]