السابع السطان المعظم ناصرالدنیاوالدین(ابوالمظفر)محمود بن السطلان
سلطان معظم ناصرالدنیا والدین محمودبن السطلان قسیم امیرالمومنین را (۱)راورتی:منگوته یکی ازمآخذ مط:منکونه پ:منکوبه.امامنکوته ازرجال معروف دربارچنگیز بود(۲)مط:دفع لشکرمغل(۳)مط:نداد(۴)مط درحرکات(۵)اصل:یافرات(۶)متن مط:چهارسال ویکماه حاشیه مط:چهارسال یکماه ویکروز.راورتی:۴ سال و یکماه.
(۴۷۲) طبقه(۲۱) شمسیان هند
ولادت بعد ازنقل ناصرالدنیا والدین طال ثراه بود(۱)بدارالخلافه.سلطان سعید شمس الدنیا والدین نورمرقده،این پادشاه را که درسلطنت باقی باد،بلقب ونام آن پسرمهترمخصوص گردانید والده اورا(بقصر)قصبه لونی(۲)فرستاد تانآنجا درحجردولت واصطناع سلطنت پرورش دادش(۳)بحمدالله که دایۀ(فضل)آفریدیگاراوراچنان پرورد:که بهمه اوصاف حمیده موصوف آمد،وازپستان عنایت شیررعایت چنان یافت که همه احوال وافعال موجب بقای مملکت وبهاءسلطنت شد.هرمعنی که سلاطین نامدار را درکبر(۴)سن به تجارب(۵)وحوادث ایام مکشوف بود،جمله آن معانی بلکه(۶)اضعاف آن،درعنصرهمایون وعرضه(۷)میمون آن پادشاه جوان بخت کیوان تخت مشتری بهجت مریخ هیبت خورشید طلعت زهره صباحت عطارد،طنت ماه مهابت دراول جوانی(۸)وصبح زندگانی مدرج ومضمرآمد،درسکون وقاروثبات بوقبیس وحری ودربذل واحسان رشک بحرعمان(۹)گشت وتحفه(۱۰)خدمت بارگاه اعلی اولایزال اعلی بمراتب مزید هریک ارافاضل مملکت واماثل سلطنت دعائی وثنائی آوردند وشمه ازآن روایح درکلک تقریروتحریرکشیده آمد واین ضعیف که داعی اینبارگاه جلال وقبله اقبالست؛چند نظم ونثربموقف عرض رسانیده است(و)ازجمله{آن} اشعار (۱۱)دوصفحه یکی برسم قصیده ودوم برسم قطعه ملمه درین صحایف ثبت کرده شد تاچون درنظرناظران گذریابد دردعای دولت این پادشاه افزایند(۱۲)(لمنهاج السراج اصلح الله شانه):
قصیده
آن شهنششاهیکه(۱۳)حاتم بذل ورستم کوشش است
ناصر(۱۴)دنیاودین محمودبن التتمش(۱۵)است
(۱)راورتی:ولادت سلطان معظم ناصرالدین محمود شاه درقصر باغ دهلی بسال(۶۲۶ ه)بود.فرشته گوید:که این ناصرالدین محمودشاه پسردیگرایلتمش بود،که همین نام را پیشترداشت.(۲)برخی ازماخذ مط:تولی،بولی،راورتی گوید:لونی درچند میلی جنوب دهلی است.(۳)مط:داده(۴)مط:اکبر(۵)اصل تجاوز(۶)اصل:بلک(۷)اصل:وعرض.(۸)مط:درآوان جوانی(۹) یکی ازماخذ مط:وشک عثمان گشت(۱۰)اصل:وتحفی(۱۱)اصل:شعار(۱۲)مط:افزاید(۱۳)درتاریخ فرشته سه بیت ازین قصیده آمده دربیت اول عوض آن شهنشاهی:آن خداوندی است دربیت دوم مصراع دوم درعلوم مرتبت گوئی که فیروزه وش است،ضبط شده(۱۴)اصل:ناصرالدنیا(۱۵)مط:التمش.اصل و پ:التتمش برای تحقیق رجوع به تعلیقات آخرکتاب شود(ر:۴۹).
(۴۷۳) طبقه(۲۱) شمسیان هند
آن جهانداریکه سقف چرخ ازایوان او.
درعلو مرتبت گوئی فروردین پوشش است
فرق فرقدسادراست ودست وپای دولتش(۱)
فرتاج است ونگین وزیب تخت وبالش است
سکه رازالقاب میمونش چه انداز است فخر
خطبه رازاسم همایونش چه پایه(۲)نازش است
راحت دلهاست روح عهد اوبا روح خلق
بندگی دودمانش زانکه درآمیزش است
چاکرایاون اوهرجا که ترک وتاجکی(۳)
بنده فرمان اوهرجا که هندوگبرش(۴)است
وارث ملک بحق دیدش زسلطان شمس دین(۵)
هرکه رازانصاف درچشم بصیرت بینش است
دولتش حساد رادرهرزمان صدشیونشت(۶)
صولتش احبا،برادرهرمکان صدرامش است
گرچه بشگفتش(۷)گل دولت ولی ازصدیکی
چون نهالیست اوکه باغ(۸)ملک اونوبالش (۹)است
تیغ زنگاریش چون شنگرف زیرآمد بطبع(۱۰)
شاخ و برگ نفس(۱۱)وعمردشمنان درریزش است
ازتهیب زخم گرزگاو سارش(۱۲)بین که چون
راکب شیرفلک درلرزه(۱۳)ودرتابش است
تانوای بزم ملکش راست شد زیراوفتاد
حاسد اندرچنگ غم چون زیراندرنالش(۱۴)است
(۱)کذادرمط:اصل چنین است:فرق فرقدسای دست وضبط پای دولتش.ارباب ذوق برخلاف ضبط مط واصل این مصراع رابادوم لف ونشرمرتب دانند وچنین خوانند فرق فرقدساوراست ودست وپای دولتش)واین اقرب بصحت بنظر می اید.(۲)مط وپ:مایه.فرشته:پایه(۳)مط:تازکی.پ:تازی تلفظ امروزه مردم افغانستان تاجک است،که مطابق اصل است(۴)مط:گبرش،اصل:اکدش.یکی ازمآخذ مط:اکدش.پ:اکرش(۵)مط:شمس الدین(۶)کذا دراصل.مط:شومت است(۷)اصل:نشگفتنش کلی(۸)پ:که باقی(۹)پ:مالش(۱۰)کذادراصل.مط وپ:مطیع(۱۱)مط:برگ نقش عمر(۱۲)پ:کافسرسارش(۱۳)پ درکوزه(۱۴)مط:زیرزان درنالش.پ:مانند متن.
(۴۷۴) طبقه(۲۱) شمسیان هند
کاه گشت ازانقلاب جورباد،ایمن چوکوه
درپناه عهد عدلش چونکه(۱)هرآرامش است
ای شهنشاهیکه ذیل عفوودست بدل تو
مجرم(۲)ومحتاج راهم پوشش وهمپاشش است
بیست(۳)سالست تا که منهاج سراج خسته را
دردعاگوئی این حضرت قراروباشش(۴)است
ازبرای نصرت وتایید شاه وبندگانش
دروغا درکوشش است ودردعا درخواهش است
محورتاج(۵)جلالت باد!خاک درگهت
تاکه خاک وچرخ درآرامش ودرجنبش است
گردش اهل زمین بروفق فرمان توباد
تابروج اسمان کرد زمین درگردش است
{قطعۀ ملمعه}(ایضء لمنهاج السراج)
شاه را جون نام خویشش عاقبت محمودباد
نصرت وتایید حق باعزم اومشدودباد(۶)
دوستان زی بقا ودشمنانرا زی فنا
نفع وضردربخشش ودرکوششش(۷)موجودباد
درجهان باب امان ازعدل اومفتوح(۸)گشت
باب بیدادی بعهدش مغلق وسدود باد
چون حسودش شد بطالع ازفلک منحوس ورد
طالع اودرپناه ایزدی مسعودباد
سفرۀ ملک جهانرا دودۀ اوشمع بس
چهرۀ اعدای اودر دیدها چون دودباد
(۱)پ:چون هزارآرامش(۲)مط:محرم،ولی بترتیب عفووبذل مصراع اول باید محرم اصح باشد(۳)پ:این نیت ندارد(۴)مط:فرازپا شش است.اصل:مانند متن واین صحیح است.(۵)مط:چرخ جلالت.(۶)اصل:مسدود(۷)اصل:کوشش(۸)مط:مفتوح باد.
(۴۷۵) طبقه(۲۱) شمسیان هند
اهل ایمانرازچتر(و)رایتش امن وامان(۱)
سایبان دین حقند،ضل شان ممدود باد
مقصدش برفضل حق چون تکیه یی داردمدام(۲)
بی توقف شاه را حاصل همه مقصود باد
خاتم سرش چون نقش عدل واحسان یافتست
شاهدبخت جوان(۳)برتاج اومشهودباد
دولتش برملت(۴)احمدمبارک آمدست
ملک مر(۵)محمود را میمون مسلمزود باد
داعی این سلطنت منهاج راورد این دعا(۶)
تاکه بادوخاک واب وآنشست(۷)مورد باد!
حق تعالی پادشاه وقت،سایه یزدان،سلطان السلاطین،ضل الله فی العالمین ناصرالدنیا والدین؛علاءالاسلام والمسلمین،ملاذالملوک واسلاطین ابوالمظفر محمودبن السطلان رابرتخت پادشاهی وسریراوامرونواهی سالهای نامتناهی باقی وپاینده داراد.آمین بحق محمد واله اجمعین.
السلطان المعظم ناصرالدنیا والدین محمود بن السلطان یمین خلیفة الله قسیم(۸)امیرالمومنین
دائره ملوک واقربای او{رحمهم الله}(۹):ملک رکن الدین فیروزشاه.ملک شهاب الدین محمدشاه(۱۰)فملک تاج الدین ابراهیم(۱۱).ملک سیف الدین بهارم شاه(۱۲).الملک(الکبیر)المعظم
(۱)مط:امان است،ولی(است)زایداست.(۲)مط::تکیه گه دارد.(۳)اصل:شاهدتخت جهان.(۴)مط وپ:مدت احمد(۵)مط:ملک محمودی به میمونی مسلم زودباد.(۶)پ ومط:مانند متن.اصل:منهاج آورد این(۷)اصل و پ:آتشت. (۸)این عنوان واسامی مابعد،دراصل بصورت دوایرقرمزنوشته شده.درمط وپ عوض قسیم ناصرامیرالمومنین است.(۹)دراصل دایره اولاد(حاوی ۴ نام اول)دربین دایره ملوک جداست،ولی درمط بعنوان(ملوک واقربای او)یکا نوشته اند،چون بقول جمهورناصرالدین بعد ازخود اولادی نگذاشت وبعد ازوغیاث الدین بلین جانشین وی گردید،بنابران به مط ترجیح داده شد.اگرچه راورتی هم با اصل همنواست.(۱۰)مط ویکی از نسخ خطی راورتی: محمودشاه.یکی ازماخذ مط ومتن راورتی واصل:محمد شاه.(۱۱)مطکتنها:تاج الدین.یکی از مآخذ مطکتاج الدین بهرام.راورتی:تاج الدین ابراهیم شاه(۱۲)مط وراورتی:ملک معزالدین بهرامشاه.
(۴۷۶) طبقه(۲۱) شمسیان هند
قطب الدین الحسین بن العلی الغوری(۱)،الملک الکبیرعزالدین محمدسالاری مهدی.الملک(الکبیر)عزالدین طغرل طغانخان(۲)ملک لکهنوتی.الملک الکبیرقمرالدین قیران تمرخان(۳).الملک الکبیرعزالدین{بلبن}کشلوخان ملک السندوالهند.ملک الکبیرقراقش(۴)خان ملک لوهور الملک(الکبیر)والخان المعظم بهاءالحق والدین الغ خان بلبن(۵).
الملک الکبیرتاج الدین سنجرشیرخان(ملک اوده)الملک(الکبیر)جلال الدین خلج خان ملک خانی(۷)ملک لکهنوتی واوده(۸)الملک{الکبیر}نصر(ت)الدین شیرخان ملک السند والوهور(۹).الملک الکبیر سنجان(۱۰)ایبک خطائی(ملک کهرام).الملک{الکبیر}اختیارالدین دوخان تکتم(۱۱).الملک الکبیرسیف الدین{ایبک}بلکا(۱۲)خان ساتی(۱۳).الملک الکبیرتمرخان سنقرعجم۰۱۴)ملک کهرام.الملک(الکبیر)نصرالدین محمود_
(۱)دراصل کلمات بعدازبن العلی خوانده نمی شود،الغوری ازمط است(۲)اصل:طول طوعانحان.مط:طغری طغانخان.( ۳)مط:الملک الکبیرتمرخان قبران ملک اوده ولکهنوتی.(۴)مط:والش خان.(۵)اصل:الوخانفمط:بلبن الف خان دراصل هرجاعوض الغ خان،الوخان است وبعضی مورخان هم الف خان ضبط کرده اند؛ولی این غلطی ناشی ازنقص رسم الخط وسهوکاتبانست که اگرالغ خان را متصل بهم دیده اند،آنرا الفخان نوشته اند،به فای عربی نه به عین منقوط.که درصورت اتصال دوکلمه الغ خان درنسخ خطی اشتباه روی میدهد،مثلا دربعضی نسخ فرشتهکالغ خان ودربرخی الف خان است.سبحان رای درخلاصه التواریخ(۱۱۰۷ ه)هم آنراالف خان خوانده وقبط کرده است(ص ۱۹۵_۱۹۷)ولی مادرین کتاب مانندمط:الغ خان را درمتن مینویسیم واختلافات نسخ که الووالف است درحاشیت می آوریم .(۶)کذا دراصل.مط:سیف الدین ایبک مبارک باربک کشلیخان.(۷)این کلمات دراصل خوب خوانده نمیشود.(۸)مط:لکهنوتی کره(۹)مط:السند والهند.(۱۰)اصل:سحان(۱۱)اصل صادالدین اورخان نلبم؟(۱۲)اصل:ملکا(۱۳۹اصل:سابی ،بدون نقاط(۱۴)مط:عجمی
(۴۷۷) طبقه(۲۱) شمسیان هند
طغرل (۱)البرخان،رحمهم الله|اجمعین"(۲).
توقیع او:الکبریاالله.
اعلام:میمنه سپاه(۳).رایات:میسره لعل
{دارالملک او:جضرت دهلی}(مدت ملک او:بیست ودوسال بود)(۴)آنچه حق تعالی ازاوصاف اولیاءواخلاق انبیا درذات معظم این پادشاه(وپادشهزاده)ودیعت نهاده است ودرعنصرمیمونش تعبیه کرده است ازتقوی ودیانت وزهادت وصیانت وشفقت ومرحمت واحسان ومعدلت واعام ومکرمت وحیا وصفا وثبات ووقاروصیان وقیام وتلاوت کلام وحفادت(۵)وکم آزاری وانصاف وبردباری ومحبت علما ومودت مشایخ وحلم بادیگرمعانی گزیده وآثارپسندیده که ازلوازم سلطنت ومواجب مملکت باشد،ازقوت وشوکت ورحولیت وجرات(۶)وشدت وشهامت ومعدل واحسان وبذل و امتنان؛باتفاق اهل عصر درذات هیچ پادشاهی
(۱۹مط:الملک الکبیرنصیرالدین محمد طغری الپ خان.ولی دراصل البرخان بصورت نام علحیده است. (۲)درمط:نام الملک الکبیرتاج الدین سنجرملک اوده،هم آمده که درملوک نسخه اصل نیست شاید این شخص همان تاج الدین سنجرشیرخان مذکورمتن باشد.راورتی چهارنفر اولین را بنام اقربای سلطان جدا مینویسید وبعدازآن نامهای ملوک را به تفصیل ذیل می آورد:بردست راست:ملک الکبیر جلال الدین خلج(خلج یا طغرل)خان بن مرحوم ملک علاءالدین جانی غازی ملک لکهنوتی وکره.ملک الکبیرنصرت الدین شیرخان سنقرسغالسوس؟ملک سند وهندوملک سیف الدین بتخان ایبک خطائی ملک کهرام.ملک اختیارالدین بکتم اورخان.ملک ناصرالدین(تاج الدین؟)ارسلان خان سنجرچست ملک اوده.ملک سیف الدین ایبک بلکا خان ثنائی(ستائی،سانی)ملک ناصرالدین محمود(یانصرالدین محمد)طغرل الپ خان.بردست چپ:ملک الکبیرالمعظم قطب الدین حسین بن غنی غوری.ملک عزالدین محمد سالاری مهدی.
ملک عزالدین طغرل طغانخان ملک لکهنوتی.ملک کریم قمرالدین تمرخان قیران ملک اوده ولکهنوتی.ملک الکبیر عزالدین بلبن گشلوخان ملک سند وهند.ملک قره کش خان ارتکین ملک لوهورملک الکبیر المعظم بهائالحق والدین غیاث الدین بلبن الغ خان(الوخان)ملک سوایک وهانسی.ملک سیف الدین ایبک لشکیخان مبارک باربک.ملک تاالدین سنجرکرت خان ملک اوده.ملک تاج الدین سنجرتزخان ملک اوده.(۳)مط:اعلامورایات او:سیاه میمنه،لعل میسره.(۴)دارالملک راورتی ومط ندارد.امامدت ملک دراصل نیست ؛درمط و راورتی ۲۲ سالست(۵)مط:سخاوت(۶)مط:ضرامت.
(۴۷۸) طبقه(۲۱) شمسیان هند
ازسلاطین ایام ماضیه وملوک قرون سالفه (۱)نورالله مرقدهم جمع نبود طهارت ذیل وصفوت(۲)ظاهروباطن آن سلطان بن سلطان اعلی الله شانه وعظم برهانه چندانست:که درتحریر وتقریرپنجائی"نیاید.ملک تعالی اورا برتخت سلطنت (۳)باقی وپاینده داراد.
بدانکه جلوس این سلطان بن سلطان خلدالله سلطانه برتخت سلطنت دراوایل شهورسنه اربع واربعین وستمائه بود وتاهنگام این تاریخ پانزده سال شد،هرسال را ازآن مفصل کرده شد،تافهم وخاطر|ناظرو}سماعه نزدیکتر بود:
السنة الاولی سنه اربع واربعین وستمائه
سلطان معظم ناصرالدنیاوالدین،بطالع سعدوبخت میمون ووقت همایون ودولت روزافزون روزیکشنبه بیست وسیوم ماه محرم سنه اربع واربعین وستمائه درحضرت دهلی بقصرسبزبرتخت سلطنت بنشست وملوک وامراءوصدوروکبراءوسارات وعلما بخدمت بارگاه اعلی شتافتند وتفصیل دست(بوس)مبارک آن شهنشاه مبارک قدم دریافتند و(همگنان)هریک(۴)لایق حال خود بوجه مبارکباد جلوس خدمتی گفتند.ورز سه شنبه بیست و پنجم(همین۹ماه{محرم}درقصردولتخانه وپایگاه کوشک فیروزی بارعام فرمود وهمه خلق رابسلطنت وامتثال(۵)اوامر آن پادشاه(کریم)گزیده سیرت ملک صورت بیعت عام فرمودند(۶)وهمگنان به تجدید آن سلطنت مستبشرگشته واطراف ممالک هندوستان بدسن عهد باانصاف مسورشدند(۷)واین دولت تانهایت حدامکان(۸)باقی باد.چون سلطان ناصر(الدنیاو)الدین{حلیم}ازدهلی برسمت بهرایج(بقدم مبارک)حرکت فرمود ووالدۀ اوملکه جهان جلالة(۹)الدنیا والدین دام ملکها(۱۰)در موافقت اوبرفت ودرآن بلاد وجبال غزوات بسیارکردولایت بهرایچ بقدم مبارک اوعمارت تمام گرفت وچون صیت دولت او
(۱)اصل:قران سالفی(۲)مط:وصفت ظاهر (۳)مط:درتخت جهانداریش. (۴)مطکهریکی۰۵)اصل:وامثال(۶)مط:کردند(۷)اصل:گشت(۸)اصل:خدایگان(۹)مط:جلال الدنیا(۱۰)اصل:دامط ملکتها.
(۴۷۹) طبقه(۲۱) شمسیان هند
در اطراف هندوستان بسبب آن غزوات وعمارت(۱)منتشرپشت ملوک وامراء دولت چون ازسلطان علاءالدین خایف گشتند درخفیه بحضرت اوعرضه داشت ارسال کردند ونهضت مبارک اوبرسمت دارالملک جلال التماس نمودند.ملکه جهان والدۀ او بتدبیرصواب ظاهرخلق راچنان نمود:که بجهت(تداوی ومعالجت)عارضه بحضرت(۲)دهلی میرود وسلطانرا درمهدنشاندباخود(و)مبالغی(۳)مرد گیایک(۴)وسوارازبخارج برسمت دهلی روان کرد وچون شب میشد؛روی مبارک سلطانرا بنقاب مستورمی گردانیدند وسوارمیکرد برسبیل تعجیل(۵)هرچه تمامتر(بمدت)قریب به دهلی آمدند چنانچه ازوصول موکب همایون آن پادشاه مبارک عهد هیچ افریده راخبرنشد تاروزیکه برتخت نشست.چون سریرسلطنت بذات او(۶)فروبها وزیب زینت گرفت؛درماه رجب سنه اربع واربعین(وستمائه)رایات اعلی(۷)راحرکت داد ولشکربرعزیمت لب آب سند وملتان(۸)وقمع کفار چین بیرون آمد(۹)وبرتواترحرکت فرمودروزیکشنبه غزۀ ماه ذی القعده سنه اربع واربعین وستمائه(برلب)آب لوهور عبره فرمود(۱۰)ولشکرهاءاسلام را به نهب کوه(۱۱)واطراف نندنه فرمان داد والغ خان(۱۲)معظم خلدت دولته درمتبه امیرحاجبی بود وبرسرآن حشم نامزد شد وسلطان بابنه وپیلان برلب آب سدره(۱۳)مقام فرمودوالغ خان(۱۴)اعظم ۀن لشکر ببرد وبفضل ونصرت آفریدگارکوه جود را نهب کرد وازجیلم وکروکران(۱۵)وکفارمتمردان(۱۶)مبالغی بدوزخ فرستاد وتالب آب سنده براند وآن طرف(۱۷)نهب کردوازآنجا
(۴۸۰) طبقه(۲۱) شمسیان هند
مراجعت نمود بسبب تنگی علوفه ومایحتاج لشکر.وچون باچنان فتحی (واسم)بزرگ(۱)بخدمت بارگاه اعلی پیوست رایات همایون برسمت دارالملک دهلی عطف کرد(۵)وعیداضحی(را)بکوه جالندر نمازگذارده(شد)(ومراجعت وعطف ازلب آب سدره روزپنجشنه بیست وپنجم ماه ذی الحجه همین سال بود)وازآنجامنزل بمنزل به حضرت وصول بود.ودرین روزداعی دولت منهاج سراج کاتب این سطور(۲)راتشریف جبه ودستار واسپ وساخت وستام پادشاهانه فرمود(تقبل الله منهم).
السنة الثانیه،خمس واربعین وستمائه
روزپنجشنبه دوم ماه محرم سنه خمس واربعین وستمائه،بدارالملک دهلی وصول بود،مدت شش ماه،بسبب کثرت امطار وهجوم بشکال،درحضرت مقام فرمود ودرماه جمادی الاخری همین سال به لشکرگاه سراپرده(اعلی)بطرف پانی پته(۳)نصب(۴)فرمود(۵)/ودرشعبان همین سال عطف کرد،به طرف هندوستان میان دوابفرایات اعلی روان شد ودرحدود قنوح موضعی بودحصین وقلعه(۶)متین نام آن تلسنده(۷)که ازسد سکندرحکایت احکام میگفت.جماعت هنود،بدان(۸)مقام تحصن جستند ودست ازجان بشستند ودران روز(۹)لشکراسلام درخدمت رکاب اعلی بدان موضع قتال کردند،تاجمله(آن)متردان دوزخ رفتند فتح آن موشع میسرگشت(۱۰)وآن غزو را داعی دولت درپنج ویا شش تاءکاغذ نظم درقلم آورده است(۱۱)وتمامت آنچه درین سفررفته است،ازغزوها بسنت
(۱)مط:بزرگی.(۲)مط:منهاج سراج را که کاتب این سطور است تشریف...(۳)اصل:پالتب.متن وراورتی:پانی پته.یکی ازماخذ مط:بالنبا،ولی پانی پت درشمال غرب دهلی شهری مشهوراست.(۴)اصل:نهضت(۵)ازودرماه جمادی...تا:فرمود.در پ نیست(۶)اصل:قلع(۷)متن مط:نندنه.یکی ازمآخذ مط:تلنده.متن راورتی:تسنده نسخ راورتی :تلنده،تلبنده.راورتی گوید که ایلیوت وتوماس در(شاهان افغان ص ۱۲۵)این نامرا نندنه خوانده اند وبرگس درترجمه فرشته:نبرهه آورد،شاید همان تلسره باشد که در۱۲ میلی قنوج واقع است،که دررسم الخط بومی تلسده می نوشتند وبالای دال چهارنقطه می ماندند چون کاتبان باین املا آشنا نبودند آنرا تلسنده خوانده باشند.پ:پتنده.این نام در ضفرالواله(۱:۷۱۳)تلسنده است،که اکنون دیهی بهمین نام نزدیک کانپور واقع است وتعیین موضع قلعه متین تلسنده درینجا ازدیگر احتمالات که با مواقع متعدده آنرا تطبیق کرده اند قوی تر است(۸)اصل:بران قلع(۹)مط:و دو روز لشکر(۱۰)مط:نشد(۱۱)مط:بنظم آورده است.
(۴۸۱) طبقه(۲۱) شمسیان هند
ونهوب برجاده وقتال(۱)کفار متمرد وگرفتن(آن حصاروفتوحی که الغ خان معظم رارفت درقتل واسر)دلکی وملکی(۲)بتمام وکمال درآن اجزا درنظم مشرح گفته شده است وباسم مبارک سلطان سلطان"ناصری نامه"نام نهاده آمده است ودرازاءآن ازحضرت سلطان معظم انعامی مزید(۳)که هرسال برسد یافته واز دولت خان معظم الغ خان(۴)اعظم یکباره دیه درحدود هانسی انعام رسید(۵).حق تعالی هردورا درحضرت مسند سلطانی ومتکاءجهانبانی باقی وپاینده دارد.آمین.
پسرتاریخ بازآئیم:روزپنجشنبه بیست(و)چهارم ماه شوال سنه خمس واربعین وستمائه،آن قلعه بعدازجنگ وقتال وجهادبسیارفتح شد.بعدازآن روز سه شنبه(۵)دوازدهم ماه ذی القعده(سنه خمس)همین(۶)سال بخطه کره وصول بود(۷)وپیش ازان بسه روزالغ(۸)خان معظم با تمامت ملوک وامراءلشکر که درموافقت اونامزدبودند وآن خان شیردل رستم نهادسهراب جنگ پیلتن درآن نهضت چندان اثارجلادت وشهامت(نمود)ازغولها شگرف وفتح مواضع حصین وقلعه وجنگلها کثیر(۹)وقتل کفار متمرد وتحصیل غنایم بابرده واسیر واتباع رایگان(۱۰)بزرگ که بتقریر وتحریر محرران تفصیل آن درنیاید،وهم شمه ازان درکتاب"ناصری نامه"نبشته(۱۱)شده ورانه(۱۲)بوددرآن جبال ونواحی که اوررا دلکی وملکی(۱۳)گفتندی بااتباع بسیار ومردجنگی بیشمار وولایت ومال بی اندازه ومواضع حصین وشعاب ومضایق درغیات حصانت جمله(را)نهب کردوتمامت آن لعین۰را)وعورات وفرزندان
(۱)مط:برحاده قتل(۲)درمط واصل ورورتی:کذا.این نام دربرخی ازنسخ واودربین دارد درطبقه ۲۲چنین است:"ملوک اسلام وحشم رانامزد دفع دلکی ومکلکی شد،واورانه بود،درحوالی آب جون میان کالنجروکره"طبقات اکبری گوید:که موضع را نه دلکی وملکی راگرفتند.راورتی گوید:این را نه براراضی جنوب غربی حکمرانی داشت که عبارت ازتوابع راجپورا که اباد خواهدبودبرای شرح مزید.(رک:۶۸).
(۳)اصل:وید؟(۴)اصل:الوخان(۵)مط:دوشنبه.متن راورتی:پنجشنبه.حاشیه:دوشنبه،طبقات اکبری:دهم همین ماه.(۶)راورتی:مانند اصل(۷)مط:افتاده(۸)اصل:الوخان(۹)مط:وجنگلها،کشتن وقتل،شایدجنگلهای گشن باشد،یعنی انبوه وغلو(۱۰)مط:رانگان(۱۱)مط:بنظم پیوسته است اعزاالله انصاره(۱۲)اصلکرایه.(۱۳)کذادرپ.
(۴۸۲) طبقه(۲۱) شمسیان هند
اورابدست آورد وغنایم بسیاربگرفت،ازیک جنس اسپ یکهزار وپانصد سر،بدست حشم اسلام افتاد ودیگرغنایم را بدین قیاس میباید کرد.چون بخدمت درگاه پیوست،همگان بدان فتوح شادیها کردند.رایات اعلی،روزپنجشنبه یازدهم ماه ذی الحجه(۱)سنه خمسفازآن بلاد مراجعت فرمود ودرین سلطان(به سعادت)خدمت درگاه پیوست ودست بوس اعلی(اعلاه اله)دریافت وبازگشت ولشکراسلام ورایات هامیون منزل بمنزل بدارالملک(۲)جلال آمد.
السنة الثالثه سنه ست(و)اربعین وستمائه
روزچهارشنبه بیست وچهارم ماه محرم سنه ست واربعین وستمائه بدارالملک جلال دهلی بازآمدوشهراآذین(۳)بستند وبدولت وسلطنت بمقر پادشاهی بنسشت وملک جلال الدین چون خدمت سلطان دریافت اقطاع سنبهل(۴)وبداون اوراشد وناگاه خوف وهراس بدوراه یافتفازسنبل برسمت کوه سنتور(۵)برفت وسلطان معظم مدت هفت ماه درحضرت(دهلی)مقام فرمود؛تاششم ماه شعبان سنه ست رایات اعلی ازدهلی بیرون آمد،وبرسمت(و)اطراف جبال وصحاری غزوها فرمود وامرا راباطراف نامزدکردوبحضرت بازگشت ودرین سفر دورتراتفاق نیفتاد وروز چهارشنبه نهم ماه ذی القعده بحضرت بازآمد،ولشکرها،اسلام،برسمت کوه پایه رتن پور(۶)برفت ودرین لشکر ومقام حضرت دوحالت(۷)ظاهرشد:اول آنچه قاضی عمادالدین شفورقانی(۸)متهم شد(۹)روزجمعه نهم ماه ذی الحجه درقصرسپیداز قضامعزول شد.وازشهربحکم فرمان دربداون(۱۰)رفت وملک بهاءالدین ایبک خواجه درحوالی حصار
(۱)کذافی الاصل.مط:۱۱ ماه ذی القعده.راو.رتی:۱۲ ذیحجه ۶۲۵ هجری.(۲)مط:برسمت دارالملک(۳)مط:آئین(۴)مط:سنبل(۵)مط:ازسنبل وبداون بحضرت پیوست وسلطان...راورتی:ازسنبل وبداون برسمت لاهور رفت وازاره م
سهو.پ:برسمت کوهپایه وسهورفت.(۶)مط:کوهپایه را نه رتن پور>راورتی:کوهپایه یوات وورنتهپور.ایلیوتکرن تمبهور(۷)مط:دوحادثه(۸)مط واصل:شقورقانی.راورتی:شفورقانی یاشبورقانی که دوصورت آخراین درست است،چنانچه گذشت(۹)مط:شده بود(۱۰)مط:فرمان بطرف بداون روان شد،روز دوشنبه دوازدهم ماه ذی الحجه بسعی عمادالدین ریحان شهادت یافت وملک.
(۴۸۳) طبقه(۲۱) شمسیان هند
رن تهبور(۱)روزیکشنبه یازدهم ماه ذی الحجه بردست کفار هنودشهادت یافت.
السنة الرابعه ،سنه سبع واربعین وستمائه
روزدوشنبه سیوم ماه ضفر سنه سبع واربعین وستمائه الغ خان(۲)معظم درزمان(۳)سعادت بالشکراسلام ورایات اعلی،بحضرت بازرسید(۴)و باتفاق جمله اکابروملوک مملکت چون پناه دولت سلطانی(۵)وپشت لشکر وروی مملکت الغ خان(۶)معظم بود،فرزند اوملکه(۷)جهان درحباله وعقد سلطان معظم ناصرالدنیا والدین خلدالله ملکه آمد واتفاق(۸)این عقد روزدوشنبه بیستم ماه جمادی الاخری سنه سبع واربعین وستمائه(۹)بود.حق تعالی هرسه پشت وپناه دین محمدی را درسلطنت وعظمت وعصمت ودولت باقی دارارد .وهمدین سال روز دوشنبه دهم ماه رجب(۱۰)قاضی جلال الدین کاشانی ازاوده برسید وقاضی ممالک شد.
روزدوشنبه بیست و دوم ماه شعبان همین سال رایات اعلی ازدهلی حرکت فرمود،وروز یکشنبه چهارم ماه شوال همین سال از آب جون عبره فرمود برعزمیت غزوهنود ولشکرهابدان طرف نامزدشد(۱۱)وازخراسان مکتوبات همشیره این ضعیف برسید بررای اعلی عرضه افتاد،تشریف ومثال وچهل نفر بردع وصدخروار انعام فرمود وخقاقن معظم یکسراسپ کمیت ویکتا وجامه بزر تشریف داد(۱۲)حق تعالی هردورا باقی وپاینده داراد.
رایات همایون روزچهارشنبه بیست وچهارم ماه ذی الحجه بحضرت بازآمدورزدوشنبه بیست ونهم ماه ذی الحجه این داعی برعزیمت ملتان وفرستادن برده
(۱)مط:رتن پور (۲)اصل:الوخان(۳)مط:ضمان(۴)اصل:بحضرت اورسید(۵)مط:سلطان(۶)اصل:الوخان(۷)اصل:ملکی(۸)مط:فرزنداوملکه جهان گشت،اتفاق این.درینجا ایلیوت وتوماس ودیگر مترجمان اروپائی سهموکرده اند که دختر ناصرالدین درحباله فرزند الغ خان درآمد،ولی مضمون متن واضح است وسلطان ناصرالدین درحین جلوس فقط ۱۷ ساله بود وبنابران درینوقت دختری بالغ نداشت.طبقات اکبری وبداپونی وجمهور مورخان متفق اند که خود سلطان دخترالغ خان را بزنی گرفته است.(۹)مط:دوشنبه بیستم ماه ربیع الاخر.یکی ازمآخذ مط:ششم ماه جمادی الاخری.راورتی:۲۰ ربیع الاخر۶۲۷ هجری (۱)مط:سال روزدوشنبه دهم ماه جمادی الاخری قاضی...
(۱۱)مط:بران طرف نامزدکرد.(۱۲)مط:فرمود بتربیت الغ خان معظم خلدت سلطنته حق تعالی.
(۴۸۴) طبقه(۲۱) شمسیان هند
بخراسان ازدهلی روان شد بخطه هانسی چون وصول بود،بحکم فرمان عالی خان اعظم وخاقان معظم دیه انعام او در ضبط آورده شد وبطرف ملتان برراه ابوهر(۱)اتافق (ملاقات)افتاد.
السنة الخامسه(۲)،سنه ثمان واربعین وستمائه
ملاقات شیرخان برلب آب بیاه(۳)روزیکشنبه یازدهم ماه صفر سنه ثمان ورابعین وستمائه حاصل شد وازآنجابطرف ملتان رفته آمد وروزچهارشنبه ششم ماه ربیع الاول سنه ثمان(و اربعین وستمائه)بملتان وصول بود(۴).ملک عزالدین کشلوخان(۵)پیش ازاحبه بگرفتن ملتان همین روز رسیداتفاق ملاقات اوبود،تابیست وششم ماه ربیع الاخر،آنجا مقام افتادوفتح ملتان که دردست خدم شیرخان بود میسرنشد.داعی بحضرت بازآمدوملک عزالدین بلبن بطرف اچه رفت.داعی ازراه قلعه مروت(۶)به سرستی وهانسی بحضرت بازآمد،بیست ودوم ماه جمادی الاولی(۷)سنه ثمان واربعین بحضرت رسیدودرشوال همین سال اختیار الدین کربز(۸)ازملتان کفارمغل (را)بسی اسیرکرد وبحضرت فرستاد و(به)شهردهلی بدولت ناصری آذین(۹)بستند.ودرین سال روزجمعه هفدهم ماه ذی الحجه(۱۰)قاضی جلال الدین کاشانی(۱۱)زندگانی به بندگان دولت اعلی پادشاه عالم داد(رحمة الله علیه)
السنة السادسه،سنه تسع واربعین وستمائه
ملک عزالدین(کشلوخان)بلبن(۱۲)به ناگورتمرد آغاز نهاد،درین سال رایات اعلی برسمت ناگوررفت اوبخدمت پیشآمد ورایات اعلی بازگشت وبعد ازآن شیرخان ازملتان عزیمت اچه کرد،ملک عزالدین بلبن
(۱)بقول ابن بطوطه ازملتان بطرف ازملتان بطرف دهلی اولین شهرکی بود.(۲)اصل:الخامس(۳)راورتی:ملاقات شیرخان ستقر برلب آب بیاه(یااب سنده وبیاه).(۴)مط:افتاد.(۵)متن مط:لشکرخان بلبن ازاچه بگسرفتن...حاشیه مط:لشکرخان.راورتی:ملک عزالدین بلبن کشلوخان همین روز ازاچه بملتان رسید.پ:لنگرخان.(۶)مروت اکنون درضلع خیرپوربهاولپور پنجاب بعرض ۲۹ درچه ۵ دقیقه شمالی وطول۷۰ درجه ۴۰ دقیقه شرقی بفاصله ۶۰ میلی شرق شهر بهاولپورواقع است وراه ملتان ودهلی ازطرف سرستی ازآن میگذشت.(۷)راورتی:جمادی الاخری(۸)مط:گریز.راورتی:کریز.پ:کوتر(۹)مط:آئین(۱۰)مط:ذی القعده(۱۱)راورتی:کاسانی(۱۲)راورتی:ملک عزالدین کشلوخان.
(۴۸۵) طبقه(۲۱) شمسیان هند
ازناگوربرسمت اچه رفت و بهشیرخان پیوست وماخودشد(۱)وقلعه اچه به شیرخان تسلیم کردوازآنجا روی بحضرت نهادفروز یکشنبه هفدهم ماه ربیع الاخرسنه تسع واربعین وستمائه بخدمت درگاه اعلی پیوست خطه بداون نامزد اوشد وهمدرین سال روزیکشنبه دهم ماه جمادی الاولی سنه تسعفکرت دوم،قضاءممالک وحکومت حضرت،بامر اعلی اعلاه الله به (دین)داعی دولت منهاج سراج مفوض گشت.
وروزسه سنشبه بیست و پنجم ماه شعبان سنه تسع رایات اعلی بطرف کالیور(۲)وچندیری ونروال(۳)ومالوه حرکت فرمودودرآن سفر تانزدیک مالوه رفت(۴)وجاهراجار(۵)که برگترین دایگان(۶)آن بلاد(وبقاع)بود،بقدرپنج هزار سوار ودولک پیاده(داشت)منهزم گشت وقلعه نرول(۷)که عمارت کرده بود فتح شد و تهب گشت
(۱)اصل:وباخودشد(۲)راورتی:گوالیور(۳)مطکونروال ومااوه.راورتی:نرول(نرور)ومالوه که درهندی(ل)همواره به(ر)ابدال میگردد،در چهل میلی شرق بهوال واقع است بعرض ۲۳ درجه ۱۸ دقیقه شمالی وطول ۷۸ درجه شرقی.پ:نرول ندارد.(۴)مط:برفتند(۵)متن روارتی:چاهراجار.نسخ خطی وی:چاهو،چاهده،اجاراجارته ودراکثر:جاهرجارومط واصل:جاهراجار.مآخذ مط:کاهراجاد،جاهوارجار.درحاشیه مط مینویسد:که این نام درتواریخ دیگر(جاهردیو)است،راورتی گوید:که بقول توماس۰شاهان افغان ص (۷)چهندادیوااست واینهم مشکوک بنظرمیاید،چه این راجه معاصر باجداد ایلتمش بوده استفاجارشایداچاریه باشدیمعنی راهبر ومعلم که دربرخی موارد را نه اجارفرانه اجاری،جاهرجاری هم آمده باشد وهالری در سنکسریت بمعنی شخص ثابت ومحکم درآداب دینی است قراریکه هدسن درکتاب..sketch of Boddhism .(ج ۲ ص ۲۲۱-۲۴۵)مینویسد:وجره اچاریه Vajra Acharya ..از طبقات مهم بودائی بود،واین نام بصورت مختلف برین راجه اطلاق شده:تاریخ مبارکشاهی:هرجای دو.طبقات اکبری:اچاردیو.فرشته:جاهردیو ساهردیو درظفرالواله(۱:۷۱۶)رای جاهر،اجراست،کننگهم این کلمه را مصحف اساوری شمرده که برمسکوکات چخندادپواراجه.رن تمبهور دیده می شود(مسکوکات هند درقرون وسطی ۹۱)ازتمابیر منهاج سراجکراهنه اجار،اجاری پیداست که اجار نام جائی بود وباید همین ارجاردیه معروف ۱۸ میلی شرق جنوب جهانسی باشد که یک ایستگاه کنونی راه آهن جهانسی ومانک پوراست(هودیوالا۲:۷۳۰)(۶)مط وپ:رانگان(۷)مط:وقلعه بلور.حاشیه مط:قلعه بزرگ یابکور.بعضی کتب:قلعه بزور.
(۴۸۶) طبقه(۲۱) شمسیان هند
وخان معظم الغ خان(۱)اعظم دران سفراثار جلادت وشمهامت بسیار نمود وغنایم وبرده بدست حشم اسلام افتاد(وبسلامت وعصمت رایات اعلی به حضرت بازآمد)(نصرهم الله والصولة علی محمد خیرالبریه).
السنة السابعه(۲)سنه خمسین وستمائه
رایات اعلی بسلامت وغنمیت بحضرت دهلی روزدوشنبه بیست وسیوم ماه ربیع الاول سنه خمسین وستمائه بازآمد.بعد ازآن بابخت فرخنده ودولت فزاینده(۳)هفت ماه دردارالملک جلالی مقام افتادودرین مدت به انتشار احسان واقامت مراسم عدل مشغول گشت وروز(۱)دوشنبه بیست و دوم شوال همین سال(۵)رایات اعلی برسمت لوهور وغزنین(۶)ازراه اچه وملتان نهضت فرمود ودروقت وداع ازحدود کیتها(۷)داعی دولت را تشریف خاص(اسپ)باساخت زربا(تمام)ستام وزین به رازانی داشت ودرین سفر جمله ملوک وخانان اطراف درخدمت رکاب اعلی جمع شدند،قتلغ خان ازولایت بهیانه(۸)وکشلوخان(۹)عزالدین(بلبن)ازبدوان با حشمهای خود درموافقت رایات اعلی همایون تاحد بیاه برفتند وعمادالدین ریحان درخفیه مزاج سلطان وملوک بالالغ خان(۱)اعظم متغیر گردانید(ومزاج دیگرکرد)عفی الله عنهم.
السنة الثامنه(۱۰)سنه احدی وخمسین وستمائه
چون سال نوشد روز(۱۱۹شنبه غزه ماه محرم سنه احدی وخمسین وستمائه الغ خان(۱)رافرمان(۱۲)شدتابسراقطاع خود،بطرف سوالک وهانسی برود چون خان معظم بحکم فرمان بطرف هانسی رفت رایات اعلی دراوایل ربیع الاول
(۱)اصل:الوخان(۲)اصل:السابع(۳)مطوراورتی:افزایند.(۴)اصل:اقمات مراسم مراثم عدل مشغول گشت هردوروز.(۵)مطکشوال سنه خمسین وستمائه.راورتی:مانند متن.(۶)دراصل ومط وپ .ایلیوت چنین است.راورتی غزنین رادرینجا بیمورد میداند(۷)یکی از ماخذ مط وپ :گنگ.مط .راوتری :کیتهل که درصوبه دهلی درسهرند واقع بود(آئین اکبری)(۸)مط:یساینه(۹)متن مط:لشکرخان.حاشیه:کشکوخان.پ:لنگر خان (۱)اصل:الثامن(۱۱)اصل:نوشدسنه غره.مط:مانند متن.درکی از نسخ مط:سه شنبه.راورتی:سه شنبه (۲) مط:فرمان داد.
(۴۸۷) طبقه(۲۱) شمسیان هند
همین سال بحضرت بازآمد ومزاج براکابر شغلها بگشت درماه جمادی الاول مسند وزارت حواله عین الملک محمد نظام الملک جنیدی شد،وملک کشلی خان امیرحاجب الغ مبارک ایبک را که برادرخان معظم بود(۱)اقطاع کره دادند،بدان طرف فرستادند(۲) ودرماه جمادی الاولی همین سال عمادالدین ریحان وکلیدرشد ورایات اعلی برعزیمت ازعاج خان معظم الغ خان(۳)ازحضرت بطرف هانسی رفت(۴)وعمادالدین ریحان قاضی شمس الدین بهرایجی رابیاورد ودر بیست وهفتم ماه رجب سنه احدی وخمسین وستمائه قضا ممالک بدومفوض کرد وخان معظم ازهانسی بطرف ناگور رفت واقطاع هانسی با شغل امیرحاجبی به شاهزاده رکن الدین مفوض گشت(۵)ورایات اعلی درماه وشال(۶)بحضذرت بازآمد ودراوایل شوال همین سال برعزیمت فتح اچه و ملتان(تبرهنده)ازدهلی حرکت کرد وچون بحوالی آب بیاه وصول بود،لشکربطرف تبرهنده نامزد شد وپیش ازین شیرخان از مصاف کفار(آب)سنده عطف کرده بود وبجانب ترکستان رفته اچه وملتان وتبرهنده درتصرف متعلقان اومانده روزدوشنبه بیست وششم ماه ذی الحجه سنه احدی وخمسین وستمائه فتح گشت وحواله ارسلان خان سنجرچست(۷)شد ورایات اعلی ازآب بیاه مراجعت کرد(۸)والحمدلله عنی اولأ وثانیأ واتم اعلی نبیه مصلیأ(۹)
السنة التاسعه(۱۰)سنه اثنی وخمسین وستمائه
چون سال سنه اثنی وخمسین وستمائه(نوشد)درحدود کوهپایه بردار وبجنور(۱۱)فتوح وغنایم بسیار بدست آمد وبرجون عبره افتاد وروز پنجشنبه سیزدهم ماه محرم سنه اثنی،گنگ(۱۲)پیش میاپورعبره فرمود.
(۱)اصل:وملک کشلی خان امیرحاجب الغ باربک شد ایبک را که برادرالوخان بود(۲)مط:روان کردند(۳)اصل:الوخان(۴)مط:حرکت کرد (۵)مطکشد(۶)مط:شعبان.راورتی:شوال. (۷)اصل:حب(۸)مط:فرمود(۹)دراصل بجای عنی،علی وعوض انم،اسم است بتقریب اصلاح شد(۱۰)اصل:التاسع(۱۱)اصل:یردازوتجور.متن مط:برداروپنجور.یکی ازمآخذ مط:بفرایند ویتجوق.راورتی:برداروبجنورکه دراکثر نسخ وی چنین بود،بجنور وبقول ائین اکبری درسرکارسنبل صوبه دهلی واقع بود(۱۲)دودیوالا درحواشی ایلیوت(۲:۷۳۲)بردار را مصحف هردوار وادی جنوب سوالک یا رود را(همالیا)شمرده وگوید،بجنود در۴۰ میلی جنوب هردواراست.اما میاپور که بهمین نام ازطرف هیون تسنگ وشرف الدین یزدی ذکرشده ازملحقات هردواراست.
(۴۸۸) طبقه(۲۱) شمسیان هند
وهمچنان دامن کوه تا لب آب رهب(۱) رفته شد،ودراثنا آن غزوات درتنکله بانی(۳)روزیکشنبه پانزدهم ماه صفر سنه اثنی رضی الملک عزالدین درمستی(۳)شهادت یافت.روز دوشنبه شانزدهم ماه صفر،سلطان اسلام بانتقام آن حرکت به کفار کاتهیر(۴)دست بردی نمود که تاباقی عمر،آن بلاد(را)یادگار بماند،وبرطرف بدوان نهضت فرمود روز پنجشنبه نوزدهم ماه صفر خطه بدوان بفروشکوه چتر ورایات همایون آراسته گشت(۵)نه روز انجا ماقم کرد،(۶)وپس ازآن عزیمت حضرت مصمم فرمود(۷).روزیکشنبه ششم ماه ربیع الاول،وزارت ممالک(۸)بصدرالملک نجم الدین ابوبکرفکرت دوم تفویض افتاد ودرحدود کول روزیکشنبه بیستم ربیع الاول سنه اثنی وخمسین وستمائه داعی دولت را بلقب صدرجهانی تشریف فرمود حق تعالی درسلطنتش باقی دارد.
روز سه شنبه بیست و ششم ماه ربیع الاول بحضرت دهلی وصول بود ومدت پنج ماه درشهرمقام کرد.(۹)که خبر جمعیت ملوک باملک جلال الدین برسید رایات اعلی درماه شعبان بطرف سنام وتبرهنده آمد،(۱۰)وعید فطر درسنام کرد ولشکرها ملوک چنانچه ارسلان خان تبرهنده وبتی خان ایبک خطائی (۱۱)والغ خان(۱۲)اعظم ازناگور درموافقت ملک جلال الدین
(۱)کذا دراصل ومط وراورتی.درنسخ ماخذ مط و پ:رهیت یارهت(۲)کذا فی الاصل.متن مط:تنسکله بالی:ماخذ مط:تکیه مانی،تکیه یانی نسخ راورتی:تکله بانو،تکله مانی،بکله مانی،نکله مانی،تنکله مانی،تکله مانی،تنکله پانی.سکه مانی وغیره.شاید جزاول آن تلک باشد که تلک پوراکنون هم موجود است(۳)اصل:درمستنی.راورتی ومط:درشی.راروتی گوید:درطبقات اکبری نیزدرمشی است منسوب به درمش باشد منسوب به درمشیان سابق الذکر(۴)کذا دراصل متن مط:کاتیهر.حاشیه مط:تهیهر.راورتی:کاتهی در.هودیوالااملا کاتهیر را درست میداند که نام قدیم روهیل کهندکنونی هند است.این همان کپتهل سابق الذکر نیست که نزدیک جهندکرتال درپنجاب افتاده است(ایلیوت ۲:۷۳۲)(۵)مط:شد(۶)مط:فرمود(۷)مط شد(۸)مط:مملکت(۹) مط:بود(۱۰)مط:حرکت فرمود(۱۱)مط:وسنجان ایبک خطائی .وقرار یک نسخه:ایکنخان .راورتی:ملوک مانند تاج الدین ارسلان خان سنجر چست تبرهنده وملک سیف الدین بتخان ایبک خطائی ایللوت:سنجان ایبک(۱۲)اصل:الوخان.
(۴۸۹) طبقه(۲۱) شمسیان هند
درحوالی تبرهنده بودند،رایات اعلی ازسنام به هانسی آمده،آن ملوک بطرف کهرام وکیتها حرکت کردند.سلطان بدان سمت از هانسی حرکت فرمود وجماعت امراءدرمیان هردوتن سخن گفتند وفتنه هردوطرف عمادالدین ریحان بود،تا روز(پنج)شنبه بیست و دوم شوال همین سال سلطان اسلام فرمان داد:تاعمادالدین ریحان بطرف بداون رود(۱)وآن ولایت اقطاع اوباشد وآن صلح تمام شد. روزسه شنبه هفدهم ماه ذی القعده(و)بعدازسوگند وعهود(۲)وثیق جمله(امراء)وملوک بخدمت سلطان پیوستند ولوهور اقطاع ملک جلال الدین شد،ودرضمان عصمت ودولت رایات همایون روزسه شنبه نهم ماه ذی الحجه بطالع سعد،درحضرت دهلی آمد:ملک تعالی رایات همایون را به آیات فتوح مطرز داراد.آمین رب العالمین.
السنة العاشره سنه ثلاث وخمسین وستمائه
چون سال سنه ثلاث وخمسین(وستنائه)نوشد،حالی عجبی(۳)ظاهرگشت وآن چنان بود:که ازتقادیر(۴)آسمانی،مزاج حضرت(۵)سلطانی،باوالده او(۶)ملکه جهان تغییر پذیرفت وچون اودرحباله قتلغ خان بود هردورا فرمان شد:تا اوده اقطاع ایشان باشد وبرسر اقطاع روند،بحکم فرمان ایشان رفتند واین حادثه درروزسه شنبه ششم ماه محرم سنه ثلث وخمسین وستمائه بود.چون ماه ربیع الاول درآمد،سلطان اسلام روزیکشنبه بیست(۷) وهشتم ماه ربیع الاول این سال قضاءممالک وحکومت حضرت دهلی برقرار ما تقدم حواله راعی دولت منهاج سراج کرد.پادشاه را در سلطنت فراوان سال بقا باد(۸)ودرربیع الاخر ازملک قطب الدین حسین(۹)علی که نایب ملک بود،سخنی برخلاف رای اعلی بسمع(مبارک)پادشاه رسانیدند روزسه شنبه بیست وسیم ماه مذکور(۱۰)قطب الدین را مخاطب کردند ومقید ومحبوس گشت وشهادت یافت،پادشاه رابقا باد!
روزدوشنبه هفتم جمادی الاولی،اقطاع میرت حواله ملک کشلی خان
(۱)مط:برود(۲)مط:عهود ومواثیق.(۳)مط:حال عجیبی(۴)اصل:مقادیر(۵)مط:مبارک سلطانی(۶)اصل ملکی جهان(۷)مط:۲۳.راورتی:۲۳ همین ماه،ولی درطبقه ۲۲ ذکرالغ خان ۷ ماه ربیع الاول است.(۸)مط:که پادشاه اورا درسلطنت سالهای فراوان بقایاد(۹)اصل حسن علی.راورتی ومط:مانند متن(۱۰)مط:ربیع الاخر همین سال ملک قطب الدین.
(۴۹۰) طبقۀ(۲۱) شمسیان هند
الغ اعظم باربک(۱)ایبک سلطانی شد،بعدازآنکه ازکره بخدمت درگاه پیوسته بود(رحمه الله)و در روز سه شنبه سیزدهم ماه رجب سنه ثلاث وخمسین شیخ الاسلامی(۲)حضرت به شیخ الاسلام جمال الدین بسطامی((۳) حواله افتاد(۴)وهم درین ماه ملک تاج الدین سنجرسیوستانی ازاو ده بکشید،وعماد الدین ریحان راازبهرایج ازعاج کرد،واز دنیا رحلت کرد وهمدرین سال(در)ماه شوال رایات اعلی ازحضرت بطرف هندوستان نهضت فرمود وروزیکشنبه هفدهم ماه ذی القعدۀ همین سال،السی رفت وحشم مرتب فرمودوبحضرت بازآمد.روزچهارشنبه نوزدهم ماه ذی الحجه آخر آن(۷)سال به لشکرگاه اعلی پیوست وپیش از آن فرمان نافذ شده بود:تاملک قتلغ خان ازاوده باقطاع بهرایج رود واین مثال را او انقیاد ننمود(۸)وازحضرت ملک بکتم رکنی(۹)نامزد رفع(۱۰)اوشد درحدود بداون هردولشکرراباهم ملاقات شد(۵)وبکثم شهادت یافت رایات همایون بتدارک این حادثه برسمیت او ده نهضت فرمود،(و)چون بدان حدود رسید(ملک)قتلغ خان ازپیش برفت ورایات همایون بطرف کالنجر(۱۱)کشید،والغ خان(۱۲)معظم اوراتعاقب نمود واورادرنیافت(۱۳)باغنایم بسیار بخدمت درگاه(سلطانی)پیوست(والله اعلم بالصواب)
السنة الحادیة عشرسنه اربع وخمسین وستمائه
بدولت ونصرت،درضمان عصمت آفریدگارتعالی،چون سال نوشد،و محرم سنه اربع وخمسین وستمائه درآمد،رایات همایون راآن فتح برامد روی بحضرت نهاد.روز سه شنبه چهارم(ماه)ربیع الاخر همین سال(۱۴)بحضرت وصول کرد(۱۵)،چون قتلغ خان را معلوم شد:کهرایات اعلی
(۱)اصل:باریک(۲)اصل:الاسلام(۳)اصل:سلطانی.(۴)مط:مقوفی شد.(۵،۱۲)اصل:اوخان(۶)مط:امورحشم(۷)مط:این(۸)بط:واین مثال را انقاید نمود(۹)یکی ازمآخذ مط:مکثم وتنی یاکتم نهی.راورتی:ملک بکتمر،بکتم،مکتمرمکتم.ب:بکتم رهی(۱۰)مط:دفع(۱۱)اصل:کنجر.راورتی:کالبر،پ:کالفجر(۱۳)اصل:دریافت(۱۴)مط:ربیع الاخرسنه اربع وخمسین بحضرت.(۱۵)مط:نمود.
(۴۹۱) طبقۀ(۲۱) سلاطین هند
برسمت حضرت انصراف نمود،بولایت کره ومانکپورتلق کردن گرفت،میان او وارسلان خان سنجرجست(۱)مقابله(۲)افتاد ونصرت ارسلان خانرا بود چون قتلغ خان را بهندوستان رفتن(۳)میسرنشد،درمیان مواس(۴)عزیمت بالاکرد وبطرف سنتور(۵)آمد ودرآن قبایل وجبال پناه جست.رایات اعلی برای دفع فتنه(۶)او روزدوشنبه بیستم ماه ذی الحجه سنه اربع و خمسین ازحضرت دهلی حرکت کرده وچون سنه خمس وخمسین نوشد،لشکردرین سال بطرف سنتوررفت،وقتال میان لشکراسلام وهنود کوهپایه قایم شد وقتلغ خان میان آن طایفه بود،واز امرا اسلام جمعی که خائف بودند،بسبب اتهام بدوپیوستند وچون طاقت مقاومت نداشتند(بسبب آن)پشت دادند والغ خان(۷)معظم تمامت آن جبال را بتیغ زیروزبرکرد،تاسلمور(۸)(و)دراندرون شعاب ومضایق جبال براند وقصبۀ سلموررا که هیچ پادشاه برآن موضع نرسیده بود(۹)ولشکراسلام بدان دست نیافته(فتح کرد)وغزا بسنت بجای آورد،وچندان(فدۀ)هنود متمرد(را)بقتل رسانید،که درحدود حصر نیاید(وبه تحریر وتقریر نگنجد)والله اعلم بالصواب والیه رجع(و)المآب
السنة الصانیة عشر،سنه خمس وخمسین وستمائه
بعدازمراجعت روزیکشنبه ششم ماه ربیع الاول سنه خمس و خمسین وستمائه ملک بتی خان(۱۰)ایبک خطائی ازاسپ خطاکرد وبرحمت حق تعالی پیوست ورایات همایون روی بحضرت نهاد،روزیکشنبه بیست و ششم
___________________________________________________________
(۱)اصل:حت.(۲)مط:مقابله.(۳)مط:سکونت(۴)مواسک ظاهرأ این کلمه به مواسات عربی نزدیکست که یاری وغم خواری کردن باشد(صراح و منتخب)ولی درفرهنگ های عربی مواس باینصورت نیماده و نویسندگان پارسی دوره گورگانیان هند(مواسات (۹)رابمعنی لشکرمحافظ ثغورمیآوردند،که درین کتاب نیز درچندین جای دیگرخواهد آمد وصورت مفرد آن درینجا دیده میشود مواس درادب زبان پشتو بمعنی محافظ است،وبقرارضبط فرهنگ دنکن درهندی نیزمعنی نگهبانی protection دارد(رکک۶۸)(۵)دربعضی نسخ:ستوروستنور.پ:ستور.سنتورگره پایتخت راجگان سدموربود،که در هشت میلی شمال دهره بطول شرقی ۷۸ درجه ۵ دقیقه وعرض شمالی ۳۰ درجه ۲۵ دقیقه واقع واکنون دیه کوچکی است(هودیوالا ۲:۷۳۵)(۶)مط:آن فتنه روز سه شنبه(۷)اصل:الوخان(۸)اصل:سرمرد؟که اکنون سرموراست.(۹)مط:دست نیافته بودولشکراسلام بدان نرسیده نهب کردوغزاها(۱۰)کذادراصل.مط:سنجان ایبک.نسخ خطی:بخان،ایکخان،تهخان.راورتی:ملک سیف الدین بن خان ایبک خطائی.پ:فنجان.
(۴۹۲) طبقۀ (۲۱) شمسیان هند
ماه ربیع الاول(۱)سنه خمس بدارالملک جلال رسید وچون لشکرمنصورمراجعت کرد؛ملک عزالدین کشلوخان بلبن با لشکراچه وملتان درحوالی آب بیاه(بود)پیشترآمد (وملک قتلغ خان وامرائیکه باو(یار)بودند بملک کشلوخان(۲)پیوستند وبحدود منصور پوروسامانه(۳)(بود).
چون خبرحرکت آن جماعت،بسمع اعلی رسید،الغ خان(۴)معظم را بالشکرنامزد فرمود؛روز(پنجشبه)پانزدهم ماه جمادی الاولی سنه خمس وخمسین وستمائه ازحضرت نهضت کرد(۵)،وچون نزدیک آن لشکررسید،میان هردوفریقبقدرده کروه ماند.ازحضرت جمعی درخفیه مکتوبات درقلم آوردند،چناچه شیخ الاسلام۰سیدقطب الدین(۶)وقاضی شمس الدین بهرایجی،بنزدیک قتلغ خان وملک کشلوخان فرستادند تابحضرت ایند،ودروازه ها بدست ایشان(۷)دهند ودرشهرهرکس را بدانحرکت وموافقت(و)بیعت میدادند،ودست عهد می ستدند(۸)
ازحضرت منهیان مخلص،این مخالفت را بخدمت الغ خان(۴۹معظم درقلم آوردند؛ وازلشکرگاه،بنابدین(۹)مخالفت بخدمت درگاه اعلی بازنمودند(که)حال مخالفت(جماعت و)دستاربندان برین جمله استفاگرصواب باشد،فرمان اعلی(اعلاه الله،بجانب ایشان)نافذ شود،تاایشان که درحوالی شهر اقطاع دارند،بسراقطاع خود روند،تا این فتنه آرام گیرد؛بشهربازآیند.ازحضرت دهلی (۱۰)بجلاءایشان فرمان شد.
روزیکشنبه دوم(ماه)جمادی الاخری(۱۱)،سنه خمس وخمسین وستمائه(بود)فرمان شد،تاسید قطب الدین وقاضی بهرایج(۱۲)ازحضرت بسراقطاع۱۳۹خود روند(و)مکتوبات ایشان،ازشهربملک قتلغ خان وملک کشلوخان بلبن رسید(و)درحال وساعت ازموضع خود با تمات لشکر
(۱)مط وراورتی ،ربیع الاخر.(۲)راورتی،به ملک بلبن کشلوخان(۳۹مط،بحدود منصوره سامانه.راورتی:مانند اصل:(۴)اصل:الوخان(۵)مط:فرمود.(۶)راورتی:سیدقطب الدین شیخ الاسلام جمال الدین.(۷)مط:برایشان دهند.(۸)مط:وبدست راست عهد می ستدند(۹)مط:بنابرین(۱۰)مط:حضرت اعلی بنفی ایشان.(۱۱)اصل:جمادی الاول ،راورتی ومط:مانند متن(۱۲)مط:قاضی شمس الدین بهرایجی.(۱۳)مط:اقطاعات.