نعره ملت افغان
از کتاب: زنان افغان زير شلاق خشونت
، مثنوی
میکوشیدم گرم گردم لیک تو سردم ساختی
تاکه دردم کم کنی پُر تر ز دردم ساختی
ظاهرت با محبت با طنت بود کان نفرت
دور کردی ما را از هم فرد فردم ساختی
بیرونم راندی بزور از کشور آبای من
خوار کردی تو مرا شهید هردم ساختی
تو گرفتی ارامش و راحت زمن از بهر چه
احتیاج خار و خس با رنگ زردم ساختی
جنگ را بر پا نمودی عوض تولید و کار
بند کردی کار و بار از پیشه طردم ساختی
همچو سنگ محکمی بودم به قلب آسیا
تو فروختی قلب ما را خاک و گردم ساختی
هر قدر کوشیدی ای خس تازنی آتش بمن
لیک یاد دار بیش از پیش قوی ترم ساختی
«محک» گوید تا بسوزم ریشۀ نامرد تو
تحریکم کردی و مجبور در نبردم ساختی