حوزۀ اکسوس و شمال هندوکش

از کتاب: تاریخ افغانستان

رویهمرفته جامعۀ آریائی را در آریانا باید به دو صورت مختلف دید یکی در شمال هند و کش در بخدی و اراضی مربوطه و متصل آن و دیگر در جنوب هندوکش و حوزه معاونین غربی رود "سندهو" (سند).

اگر چه متاسفانه با از بین رفتن سرودهای اولیه و قدیم که تحت عنوان (سرودهای مجهول بخدی) از آنها صحبت کردیم زمینۀ معلومات ما از روی سرودها راجع به چگونگی جامعۀ آریائی باختری محدود شده معذلک از روى پاره اشارات سرود معلوم ویدیو روشنی که اوستا به خالیگاهای آن می اندازد معلوم میشود که نظام اجتماعی آریائی در شمال هندوکش در صفحات بخدی خیلی انبساط یافته بود آریاها بعد ازینکه از آریانا ویجه از راه سغد به بخدی رسیدند  و اینجا را کانون تهذیب خویش قرار دادند اقلا از ۸ هزار یا ۵ هزار ق م تاد و هزار ق م که شروع عصر مهاجرت است چندین هزار سالی را در آن خطه گذرانیده و به تدریج از وضعیت خانوادگی به عشیره و قبیله و جامعۀ بزرگ و از خانه های مجزی و ده نشینی به قریه و قصبه و شهرهای کلان رسیده اند.

چنانچه اوستا "بخدی" را بصورت شهر بزرگ و زیبا و دارای بیرق های بلند و دارای بیرق های بلند تصویر میکند.

طوالت دورۀ اقامت آریائی ها در حوزۀ اکسوس و ترقی مراتب حیات اجتماعی آنها از روى اشتراک ثقافت مادی و معنوی آریائیهای آریانا و مهاجرینی که در هند و فارس رفته و از روى اشتراک وتشابه زبان و دیانت و غیره بخوبی معلوم میشود زیرا اگر جامعۀ باختری در زمان پیش از مهاجرت ابتدائی می بود و مردم دور از هم خانواده، خانواده و مجزی زیست مینمودند چطور اشتراک زبان و دیانت و دیگر مظاهر زندگانی بمیان می آمد؟ به این دلائل به جرئت میتوان گفت که جامعۀ آریائی باختری که اساس اولیه آن به روی خانواده گذاشته شده بود بعد از طی مراحل زندگانی مالداری و انبساط کشت و زراعت و اقتضای حیات زراعتی و ترقی مراتب آن جامعۀ بزرگ و متراکمی بمیان آمد و نظام سلطنتی آریا بار اول در اینجا تشکیل گردید.

در فصل سوم دیده خواهد شد که چطور متن اوستا از آستانۀ زمان خود به عقب نگاه افگنده و سلسلۀ شاهان آریائی باختری را به ارباب انواع میرساند این ار باب انواع که اوستا یاد میکند سرودهای عصر ویدی هم تذکار مینماید و درین سرودها باز نکاتی موجود است که به دانایان قدیم و سرودهای اولیه و در نتیجه به ثقافت قدیم تری اشاره مینماید که عبارت از ثقافت و تهذیب مشترکۀ کتله اریائی باختری است که در طی آن زبان دیانت ادبیات وغیره مراتب کمال خود را پیموده و این چیزها وقتی به مدارج بلند رسیده میتواند که حیات جامعه مترقی و اهالی پهلوی هم در مراکز بزرگ و بصورت متراکم زندگانی نمایند.

پیشتر متذکر شدیم که اوستا سلالۀ شاهان باختری را به ار باب انواع میرساند. بنظر اوستا صورت اول جامعه باختری طوری بوده که در آن ارباب انواع که در عصر "مناندر" ژنرال او پیانی، امیریونان و باختری اراضی متصرفی هندی نوشته شده معلوماتی راجع بوضعیت عسکری دولت یونان و باختری کشیده و از زبان سوارکاران این عصر مینویسد: "اگر دشمن دور باشد او را باتیر میزنم، اگر از نزدیک شود اور اباژوبین میزنم، اگر نزیکتر شود او را با نیزه میزنم و اگر هنوز هم نزدیک تر شود او را با شمشیر میزنم و اگر رسیده و تماس مستقیم پیدا کند او را با دشنه خواهم زد."

نظام دولت یونان و باختری عراده های جنگی هم داشته. در آریانا از زمان ظهور آریاها به بعد عراده های جنگی همیشه مورد استعمال بود. در عصر ویدی شاهان قبایل آریا در دو طرف هندوکش از اسپ بیشتر کار کشیدن عراده های جنگی را میگرفتند و این رویه در عصر او ستائی هم معمول بود و "رتشتر" (پهلوان عراده سوار) را میگفتند به همین رویه استعمال عراده های جنگی در دورۀ سلطنت شاهان یونان و باختری در قشون آریانا باقی بود. جای نشیمن سرباز و عراده ران مربع و از چوب یا آهن ساخته میشد و بادو عراده بزرگ مجهز بود. در سلک قشون دولت یونان و باختری فیل های چنگی هم شامل بود، مخصوصاً بعد از فتوخات دمتریوس در هند که زمینه برای این کار بیشتر مساعد شده بود خود دمتریوس پادشاه با ختر بحیث فاتح هند نقش سر فیل را در کلاه خود نصب نموده بود. در روى یک نوع سکه "انتیال کیداس" که در کاپیسا بضرب رسیده "سرفیل" بحیث علامۀ ممیزۀ کاپیسا در مقابل "زوس" نقش است. ازین چیزها معلوم میشود که در عصر شاهان یونان و باختری فیل مخصوصاً در علاقه های جنوب هندوکش اهمیتی داشته و از فیلهای جنگی حتی در سوقیات عسکری کار میگرفتند. 

به تشکیلات سلطنتی اریائی در حوزۀ اکسوس به عصری میکند که حیات اریائی کتله باختری بیشتر شکل مالداری بخود داشت.

در اوستا مخصوصاً در گویشت Gos yast بصورت غیر مستقیم اشاره های به این موجود نیمه انسان نیمه نر گاو شده و او را پادشاه شبان خوانده اند. و احتمال زیاد میرود که قرار نظریۀ علمای روسی اسم "کیومرث" عبارت از "گومرد" باشد که تازه تصاویر او از شمال اکسوس کشف گردیده است. بهر حال مقصود از تذکار این مطالب دو چیز است اول جامعۀ اریائی در شمال هندوکش در بخدی مراتب حیات اجتماعی را در هر زمینه پیموده و امور اداری و حکمفرمائی هم از روسای عشیره واغیل وقبیله وقریه به بالا ترقی کرده است چنانچه "گویت" یا گویت شاه که او را "پادشاه شبان" خوانند یکی از مراحل متوسطی است که امروز با سند و عکس نشان داده میتوانیم. دوم اینکه با کشف تصویر و هیکل "گوپت شاه" بار اول یکی از اشخاص متذکره اوستا از خوزه اکسوس کشف شده و این امر علاوه بر اینکه ثابت میکند که اوستا مال این حوزۀ شاداب است این را هم وانمود میکند که شاهان متذکرۀ آنهم همه از همین جا (بخدی) حکمفرمائی کرده اند.

"وی وین دو سن مارتن" وقتیکه سرودهای ویدی را مطالعه میکند وحد متوسط آنرا به قرن ۱۵ ق م قرار میدهد میگوید که: "درین عصر امپراطوری های  بزرگ و مترقی در باختر و کنار دجله و فرات وجود داشت و درخاک مصر خاندان را مسسی ها سلطنت مینمودند" ازین تذکار مختصر واضح معلوم میشود که در عصر ویدی که آریاها در جنوب هندوکش پراگنده شده بودند. سامی ها در حوزۀ بین النهرین و آریاهای کتلۀ باختری در شمال هند و کش در باختر امپراطوری باشکوه و مقتدری داشتند که عبارت از همان سلطنت های نیرومند آریائی پارادانا (پیشدادی) کاوی (کیانی) و اسپۀ بلخ میباشند. یکی از مسایلی که ترقی حیات اجتماعی آریائی باختری و تراکم نفوس را در صفحات شمال هندوکش ثابت میسازد خود موضوع مهاجرت است که در حوالى ( ۲۰۰۰۱۹۰۰ ق م) آغاز میشود. اگر حیات در جامعۀ باختری ترقی نمی کرد، اراضی زراعتی، چرا گاها محدود نمیشد چرا آریاها بی جهت تن بمسافرت و مهاجرت میدادند این موضوع بوضاحت نشان میدهد که حیات اجتماعی آریاهای باختر قبل از عصر مهاجرت به منتهای ترقی و انبساط رسیده بود. 

در جنوب هند و کوه: آریائی ها وقتی که در حوالی ۲۰۰۰ ق م بنای مهاجرت را گذاشته و چیزی بطرف غرب و چیزی بطرف جنوب هند و کوه فرود می آمدند بیشتر خانواده خانواده و عشیره، عشیره حرکت می نمودند و این وضعیت بزرگترین عاملی است که در تفرقه شیرازۀ زندگانی آنها در جنوب هندو کوه و سائر نقاط آریانا دخالت نموده و وضعیت را چنین ساخته است که نظام اجتماعی خود را دوباره بر روی خانواده گذاشته و از آن عشیره و قبیله تشکیل نمایند و ازده نشینی به شهر نشینی برسند. علت عمدۀ که آریائی ها بعد از خروج باختر به ساثر نقاط آریانا دارای تشکیلات بزرگ اجتماعی نشدند بیشتر همین است که مهاجرین بصورت غیر محسوس، خانواده خانواده و باعشیر. عشیره وقت و زمینه را دید حرکت میکردند و آنقدر دوره طولانی در یک نقطه تمرکز نداشتند که صورت حیاتشان از قبیله بالاتر برود چنا نچه این وضعیت نه فقط در خاک اصلی آریائی بلکه نزد مهاجرین آریائی هندی و فارسی هم مشهود است و از همین جهت است که مهاجر بن هند بعد از تمرکزو اجتماع کنار گنگا به تشکیل سلطنت داختند و یا رسوا و آمادی بواسطۀ پر خور دى قبایل از فشار اشوری ها رنج بردند و بعد از قرن ها در اثر تزئید تعداد قبایل تازه وارد و تمرکز و تراکم آنها خویش را از زیر یوغ اسارت سامی ها رهانیدند. بهر حال چون نظام اجتماعی اولیه و قدیم آریائی به اساس خانواده وعشیره و قبیله شروع شده اینک تحولات آنرا ذیلاً مطالعه میکنیم.