حکایت ۴۴
یکی را پرسیدند : اليواقيت خير ام المواقيت ؟ فأجاب المواقيت خيرٌ مِّنَ را اليواقيت . لان بالمواقيت يؤخذ اليواقيت ولا يؤخذ المواقيت باليواقيت .گوهر عمر بگوهر دریا بدست نیاید گوهر دریا بگوهر عمر بدست آید. گوهر عمر عزیزتر از گوهر دریا مردگوهر عزیز ضایع میکند در طلب چیزی که آنرا عوض است . گوهری که آنرا عوض نیست بباد میدهد . گوهر دریا برگردن رومیان و هندوان بسیار باشد و در کلاه کوچکان همین فاما این اوقات عزیز بگوهر عمر بدست آید نه بگوهرهائی که از سنگ و از دریا بیرون آرند .
فردا این گوهر عزیز را طلب کنی و نیابی! و بخواهی و ندهند . قال الله تعالى : ابصرنا وسمعنا فارجعنا تعمل صالحاً. فردا همه خلق در آرزوی آن باشند که ایشانرا بدنیا فرستند. اهل دولت گویند: این چه تقصیر بود که ما کردیم.
واهل ادبار گویند : این چه بی دواتی بود که دامن ما بگرفت ؟ ما را باز فرست تا دامن از دست بی دولتی بیرون کنیم . این ایام عزیز را بتو فرستاده اند. اشهر حج نه از برای آن، تا تو بروشنای وی گناه کنی! برآن فرستاده اند. تا بروشنایی وی راه روی . روشنایی این ایام ، از جهود و ترسا دریغ نیست. درین عشق سری تعبیه است .. هر کرا جلوه کردند درین ایام جلوه کردند و هر کرا شربت قهر چشانیدند، در این ایام چشانیدند. این ایام، کمین گاه قهرست و خلوتگاه خدمت است . خود را در خلوتگاه.
طلب کن گرنیایی از کمین گاه قهر ایمن باش !
گر شادی یافتگان نداری باری حسرت بازماندگی بدست آر!