32

در بیان آمدن (۱) شاهزاده جهانگیر خلف شهزاده کامران طرف کابل

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آمدن (۱) شاهزاده جهانگیر خلف شهزاده کامران طرف کابل 

و جنگ نمودن با سردار دوست محمد خان و هزیمت [یافتن] شهزادۀ مذکور 

صیاد قلم خوش رقم، در صید طایران این مدعا، چنین دام بیان می گسترد: که چون شاهزاده کامران، بعد کوری و اسیری وزیر فتح خان، مستقر سریر سلطنت هرات گردیده، رقم های مبارکبادی از انتقام وزیر مذکور و جلوس بر تخت سلطنت هرات خلد آیات، به پیشگاه بندگان محمود شاه والد ماجد خود و غیره هواخواهان دولت، رقمزدۀ منشیان عطارد رقم نموده ارسال ساخت.

و التماس طلب شاه محمود شاه، جانب هرات کرد، و شاهزاده جهانگیر خلف خود را که در قندهار بود، معه سردار عطا محمد خان الکوزئی حکم رفتن کابل داد. و شهزاده سلطان علی (۲) سابق در کابل، صدر نشین حکمرانی بود.

----------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف:دیدن شاهزاده 

(۲)شهزاده سلطان علی بن تیمورشاه بن احمد شاه ابدالی، در سال ۱۲۳۴ هـ از طرف سردار دوست محمد خان در خلال خانه جنگی سدوزئی و بارکزئی ، بنام بشاهی کابل برداشته شد، و بعد از چند روز خلع او بعمل آمد.(افغانستان در قرن نوزدهم ص ۲۹)

چون شهزاده جهانگیر، معۀ حشم و سامان رزمف در قلعۀ قاضی که نزدیکه کابل است، منزل انداز گردیده، شاهزاده سلطان علی توان مقابله و مجادله در خود ندیده، کابل را گذاشته، روانۀ سمت پشاور گردیده، و شاهزاده جهانگیر بی دغدغۀ مقابله و جنگ داخل کابل گردیده، و جرعه نوش بادۀ حکمرانی شدهف و بندگان محمود شاه، حسب التماس کامران از احمد شاهی، تشریف فرمای جانب هرات.

بعد رسیدن محمود شاه در هرات، شاهزاده کامران خاتم سلطنت هرات، بانگشت اقتدار محمود شاه، پدر ماجد خود داده، معۀ جمعیت حشم، معه وزیر فتح خان و سردار پردل خان از هرات برامد. بطی منازلف داخل قندهار گردیده. سردار دوست محمد خان که در کشمیر، پیش سردار محمد عظیم خانف بنابر گرفتن انتقام اشرف الوزراء بکمال درد و سوز گداز، از کشمیر برامده، فورا بقطع منازل وارد پشاور گردیده، و از انجا برادران (۲) خود را، هر یک عالیجاهان یار محمد خان و سلطان محمد خان و پیر محمد خان و سعید محمد خان باهم متفق نموده، با چهار هزار سوار جرار خوش اسپه، از پشاور عازم کابل و در عرض راه، شاهزاده سلطان علی که از کابل فراری شده بود، با سردار 

---------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک:خبر اصغای .  (۲) الف: سرداران خود.

دوست محمد خان ملاقی گردیده. سردار ممدوح شاهزادل مذکور را باتفاق خود گرفته راجع کابل [شدند].

چون نزدیک کابل رسیدند، سردار عطا محمد خان الکوزئی که وزیر شاهزاده جهانگیر در کابل بود، نهایت مرد قابل ذوفنون بود، صورت مخالفت را بلباس موافقت آراسته، بطریق اخفا، همراه سردار دوست محمد خان سلسلۀ اتحاد و اتفاق را در حرکت، و کتاب لطایف الحیل را کشاده، جملات نیرنگ طرازیف و کلماات (۱) فنون سازی خواندن گرفت، و مراسلۀ پر حیله بدین مضمون طرف سردار دوست محمد خان نوشته فرستاد، که : 

"ما از تشریف فرمائی ایشان ، نهایت خوش شدیم، 

و اینچنین وقت را از خدای عزوجل میخواستیم. الحمدلله 

که بآرزوی دل خود کامیاب گردیدیم. برجهان و جهانیان 

ظاهر و باهر ست: که شاهزاده کامران ، بسیار ظالم و 

خدا ناترس، که از ستم گاری او هر کس وضیع و 

شریف، صغیر و کبیر داستان طراز اند(۲). اشرف الوزراء 

وزیر فتح خان، چقدر خدمات و جانفشانی ها نمود 

[باوجود این همه جانفشانیها] با او چه کرد؟ رفته رفته 

خلعت کوری چشم باو پوشانید. پس دیگران را چه 

توقع خوبی و بهبودگی است؟ مایان همیشه از 

شاهزاده کامرانف در هراس و نفس بکام دل بر نمی آریم.

--------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: و آیات فنون سازی. ج : و آیات فسون سازی.

(۲)الف: داستان طراز و افسانه روزگار دارند.

مدبر اندیشه و فکر ما همین تدبیر نموده است : 

که ما و شما باهم متفق  (۱) گردیده، و مابین عهد و پیمان، بموجب قسم کلام الله موثق ساخته، شاهزاده سلطان علی را پادشاه مقرر نموده، بر تخت سلطنتف جلوس داده شود. و شاهزاده جهانگیر که در کابل می باشند، بدست اختیار ماست، اورا دستگیر ساخته، در بالاحصار نظر بند خواهیم نمود. بعده فکر تخریب بنیاد شاهزاده کامران کرده، انتقام اشرف الوزراء وزیر فتح خان از او کشیده خواهد شد. لیکن بشرطیکه قامت استعدادم بخلاع و زارت سرفرازی یابد".

سردار دوست محمد خان و برادرانش (۲)، هر گاه از نوشتۀ سردار عطا محمد خان واقف شدند، از روی مصلحت وقت، شاهد وزارت سردار عطا محمد خان در آغوش اقبال خود جا داده، بموجب قسم کلام الله هم اتفاق شدند. و سردار عطا محمد خان با شهزاده جهانگیر، بجای خود مشورت نمودهف دام حیله و فریب بازی، بجهت گرفتاری سردار دوست محمد خان و برادرانش (۲)،  در راه مدعا گسترده، شاهزاده جهانگیر را از حرکت مقابلۀ سردار موصوف منع مطلق نموده بود، که گرهی که بناخن خلاص شود حاجت دندان نیست. دشمن که بحیله و فریب گرفتار شود، احتیاج جنگ و جدال نیست. 

------------------------------------------------------------------------ 

(۱)الف:اتفاق کرده.

(۲)الف: و برادرش. ج: مانند متن. 

تدبیری که جهت گرفتاری  

 دارممدوح و برادرانش (۱) 

نموده بود، تماما در خلوت که خالی از اغیار بود، به شهزاده جهانگیر حالی نمودهف بالش استراحت بزیر سرش گذاشته، اطمینان او نمود.

سردار عطا محمد خان خود از صیادان کارخانۀ قضا و قدر غاف، که چه نحو دام در راهش انداخته اند، هر گاه سردار دوست محمد خان و برادرانش، بموجب عهد انجام و قسم کلام الله، با شهزاده سلطان علی بخاطر جمع معۀ حشم داخل کابل گردیدهف احدی از شهزاده جهانگیر و سردار عطا محمد خان متعرض و مزاحم حال سردار دوست محمد خان و برادرانش نگردیده. ظهور این معنی علاوه تشفی بخش خاطر سردار دوست محمد خان شده، در شهر کابل، ببرج عمارت اشرف الورزراء وزیر فتح خان اقامت گرفته. روز دیگر سردار عطا محمد خان، کمان تزویر و فریب بازی را از گوش تا بگوش زه نموده، و تیر حیله وری در چله انداخته، مستعد زدن نشانه مجو  زه گردیدهف لیکن سردار دوست محمد خان بمجرد رسیدن کابل، بوئی از فتیلۀ تفنگ حیله وری و فریب بازی سردار عطا محمد خان برده بود.

سردار عطا محمد خان چنان [حیله] نموده بود: که در سرای خود، خروارها باروت در زیر زمین مدفون ساخته، مطمع نظر داشت: که سردار دوست محمد خان و برادرانش را بطریق 

------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: برادرش .

ضیافت و مهمانداری طلبانیده، در سرای محل باروت، مجلس آرای ضیافت خواهیم نمود. در وقت تناول طعام، باروت را آتش داده خواهد شد، که احدی از سردار ممدوح و برادرانش ازین آتش [نمرودی] جان بسلامت نخواهد برد.

چون سردار دوست محمد خان سابق ازین معنی اطلاع یافته بود، دعوت سردار عطا محمد خان را عین عداوت بود قبول نکرده، پیغامش فرستاد: اولا ایشان تشریف فرمای گردیده، مشرف سلام شهزاده سلطان علی شوند، که عطای خلعت وزارت بایشان نموده شود. بعد عطای خلعت، بسیار ضیافت های یکدیگرف نوش جان خواهیم نمود. و سردار دوست محمد خان از خدنگ حیله وری عطا محمد خان به شهزاده سلطان علی اطلاع داده، بنای گرفتاری او ساخته بودند.

هر گاه سردار عطا محمد خان، بامید نوازش خلعت وزارت، مشرف استیلام (۱) شهزاده سلطان علی گردیده، ساعتی شمع افروز خلوت گردیده بعده شهزاده ممدوحف حکم عطای خلعت 

-------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)استلام= اصلا بدون یای منقوطه بمعنی بوسیدن است، و یا سودن سنگ را بدست- غیاث چون از باب افتعال است بنابران استیلام غلط خواهد بود، ولی درین کتاب چون همواره بدون ذکر جای بوسیدن استعمال شده، آنرا بمعنی سلام کردن تصور کرده و استیلام مغلوط را مصطلح ساخت اند. چون این استیلام بمعنی سلام کردن و احترام نمودن از مقولۀ غلط مشهور است و نزد متاخران مصطلح شده، بنابران ما آنرا د رتمام کتاب بحال خود گذاشتیم که لامشاحۀ فی الاصطلاح.

داد. سردار پیر محمد خان برادر سردار دوست محمد خان، که در میان عهد پیمان و قسم کلام الله نبود، بقچۀ خلعت سنگین معۀ جغۀ مرصع آورده، پیش سردار دوست محمد خان، که در میان عهد پیمان و قسم کلام الله نبود، بقچۀ خلعت سنگین معۀ جغۀ مرصع آورده، پیش سردار عطا محمد خان گذاشته، وبدست خود، خلعت وزارت را سردار عطا محمد خان پوشانیده، عندلیب زبان را در گلزار مبارک بادی مترنم ساختند. ووقت زدن جغۀ مرصع، در سر عطا محمد خان، سردار پیر محمد خان اورا گرفته بسر (۱) زمین زد، و رفقا را آوزار داده. سردار عطا محمد خان را با خلعت وزارت با کمند ذلت (۲) بسته، چون گوسفند بر زمین انداختند، بعده خنجر آبدار [از] کمر خود کشیده، رشتۀ شمع نور بصارتش منقطع ساختند و در حبس گرفتار نمودندش.

در صورت این واقعه، در شهر کابل نوایر آتش شور و شر شعله ور (۳) گردیده، سردار دوست محمد خان در شهر منادی امن و امان گردانیده، بانطفای نوایر شور و شر پرداخت، و جمع آوری لشکر نموده، رخ نهاد بالاحصار کابل شد، که شهزاده جهانگیر را اسیر و دستگیر نماید، و بالا حصار را چون نقطۀ پر کار، سخت محاصره نمود، و مدت چهل روز مابین شهزاده جهانگیر، و سردار دوست محمد خان چنگ جنگ در نوا بود.

آخر سردار دوست محمد خان، برج قلعۀ بالاحصار را نقب زنی 

--------------------------------------------------------------------

(۱)الف:بر زمین.

(۲)الف: با کمند دست بسته.

(۳) الف: شعله دار. 

نموده، دران خروازهای باروت انداخته آتش دادند، که برج مذکور چون کاغذ بادی برهوا پرید. بعد منهدم شدن برج مذکور، شهزاده جهانگیرف جهان را بر خود تاریک دانسته، در نصف شب از دریچۀ بالاحصار برآمده، روی فرار نهاد، و سردار دوست محمد خان جرعه نوش بادۀ فتح و فیروزی گردید. نقارهای شادیانه چنان بلند آواز نمود، که صدایش در گنبد گردون نیلوفری پیچیدن (۱) گرفت، و چند روز متواتر اساس جشن بر پای بود، و مرارت جنگ مبارزین اشجعین را بانگبین عطای خلاع فاخره و بخشش های متکاثره، شیرین کام نمود.

از انجا که سردار عطا محمد خان، بمقتضای- من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها-(۲) در بدی نفس خود گرفتار آمده، چراغ دیدۀ بصارت خود را از تند باد نیت ناصواب خاموش ساخت، و پای راحت را در سلسلۀ حبس گرفتار نمود. تخم بدی کاشتن، و چشم نیکی داشتن، کار خردمندانه نیست. سعدی:

هر آنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت 

دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست .

از انجا که کوری اشرف الورزاء وزیر فتح خان، اگر چه از 

---------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف:سنجیدن. ج مانند متن .

(۲) قرآن فصلت ۴۶ج ۲۴ 

تقدیرات ازلی و شومی اعمالش بود، لیکن سردار عطا محمد خان درین امر بسیار ساعی و مشورت کننده بود، که از دست سردار دوست محمد خان در این دار دنیا بانتقام رسید.