ارگ
در تزک بابری چنین آمده : "ارگ کابل بر بالای این کوه است، قلعه بطرف شمال ارگ است این ارگ غریب مرتفع و خوش هوا جای واقع شده بدین کول کلان سه اولانگ دیگر سیه سنگ و سونگ قرغان و چالاک باشد مشرف است و تمام اینها زیر پایند در ارگ بطرف شمال او خانههای دریچه دار بسیار خوش هواست." طوریکه ملاحظه میشود بابر "ارگ" و "قلعه" یعنی بالاحصار و شهر مستحکم کابل را از هم سوا کرده قلعه بطرف شمال ارگ و ارگ بطرف جنوب قلعه بالای شرقی ترین پوزه کوه شاه کابل یا شیر دروازه واقع بود این پوزه را بریدگی طبیعی از رشته کوه مذکور مجزی کرده و شکل تپه ئی سنگلاخ بخود گرفته این ارگ مقدم بر زمان بابر و حین ورود او به کابل خانه هائی داشته که دریچه های آن رخ بطرف شمال کشیده شده بود و به ارتفاعی که داشت همیشه نسیم فرح بخش خنک در آن میوزید در پای ارگ رخ بطرف شمال سواد شهر انبساط داشت و بطرف جنوب شرق کول آب مانند دریائی در نظر جلوه میکرد و دورتر اولانگ ها صحرائی تشکیل میداد که منتهی به جدار کوهها میشد ملا محمد طالب معمائی که از روزنه نگاه شهزاده عیاشی چون بدیع الزمان میرزا پسر سلطان حسین بایقرا بدین چشم انداز زیبا نگاه کرده و در مجالس نشاط بالاخانه های ارگ کیف ها نموده به یک بیت خود تمام زیبائی های طبیعی کابل و تمام کوایف عیش و نوش ارگ بالاحصار را طوری مجسم و منقش کرده که هیکل تراش هر قدر هم چیره دست باشد از ادای آن عاجز است.
بخور در ارگ کابل می، بگردان کاسه پی در پی
که هم کوه است و هم دریا و هم شهر است و هم صحرا