138

مفلس

از کتاب: آثار هرات ، فصل هفتدهم ، بخش م

نامش نورالدین اصلش از خم سبز علاقه بادغیس ولادتش در سنه ۱۳۲۸ و این شاعر جوان باهوش و دارای طبع خوبی است و در علم صرف و نحو و منطق تا اندازه لازم مهارتی دارد کریمای حضرت سعدی را تماماً مخمس نموده از آن جمله دو فرد از مخمس مذکور این است:

بیا تا بر آریم دست دعا

به درگاه خالق به صد التجا

به زاری بگوییم شام و صبا 

كریما ببخشای بر حال ما 

که هستیم اسیر کمند هوا

محمّد سرافراز هر دو سرا

شه مسند ملک لولاک لا

در خشنده کوکب والضحى

حبیب خدا اشرف انبیا

که عرش مجیدش بود متکا

نام حق شیخ شرف الدین را مخمس نموده هكذا

حسرتا آن که ما به روز و به شب 

غافل از حق قرین به عیش و طرب 

به که بندیم بعد از اینش لب

از کلام شنیع و لهو و لعب

نام حق بر زبان همی رانیم

که به جان و دلش همی خوانیم

و جلد ثالث رساله مزارات هرات را تألیف کرده و کتابی در علم ادب بر طبق بوستان سعدی به رشته نظم کشیده و چند فرد از کتاب مذکور این

است:

چه بشکست اسلام سد تفاق 

خصومت گرفتند و کین و نفاق 

گروهی از آن جمله در ماه و سال

به تن پروری داشتند اشتغال 

به خون ریختن برخ دیگر کمر

ببستند و از هم بریدند سر 

کنون طفل نورس چه این است حال

میان بند و آموز علم و کمال 

نه علمی که بحثش بود از نجوم 

ز افلاک و سیاره و مرز و بوم 

فصاحت میاموز و ربط سخن 

مكن وصف خوبان گل پیرهن 

نگویم که از بهر علم و کمال 

بشو دور و بیگانه از ذوالجلال 

پی حفظ دین دار برپا نماز 

به حفظ وطن رفته بالون بساز

و اشعاری که حالیه از وی وجود دارد شش هزار فرد است و دیوان غزلش هنوز به اتمام نرسیده و یک غزل از دیوانش که با خود موجود

داشتم تحریر نمودم.

غزل

ز اول با تو آیین وفا کردم ندانستم

به جان از این وفا چندین جفا کردم ندانستم 

غلط کردم به طفل بی وفا دادم دل و دین را 

به خود جبر و ستم کردم خطا کردم ندانستم 

به سودای وصال گلرخان دادم جوانی را 

به چندین نامرادی جان فدا کردم ندانستم 

گذشتم از سر اموال و صرف مهوشان کردم 

به بازار هری خود را گدا کردم ندانستم 

تأسف میخورم ز آن شب که با دلبر به سر بردم 

سحر دست از گریبانش رها کردم ندانستم 

وجود دردمند خویشتن را عاقبت مفلس

به انواع مشقت مبتلا کردم ندانستم